یادگیری لغت با ریشه های آن

سلام یه همه. یکی از راههایی که من تو این پنچاه روزی که تو زبانشناس هستم پیدا کردم ، یادگیری لغت و ریشه های آن بصورت یکجا هست. یا به عبارت درست تر ، ریشه و شاخه های آن. فکر کنید مثلا شما یه کتاب بخونید که 1000 تا لغت داره و هر لغت حداقل 5 تا ریشه و اصطلاح مرتبط داره. اگر زمان بزارید و اونارم یاد بگیرید. فقط با خواندن یه کتاب یا مقاله کوچک شما چند هزار کلمه یاد می گیرید. یاد گرفتن شاخه های کلمه نه تنها باعث یادگیری چند لغت همزمان میشه بلکه باعث میشه خود لغت هم کاملا درذهن ثبت بشه و هرگز فراموش نشه.
می خواستم یه لیست برای خودم درست کنم. داشتم فکر می کردم که کجا این لیست رو درست کنم تو دفترم تو یه فایل یا …
یه دفعه به ذهنم رسید چرا تو زبانشناس درست نکنم که دیگران هم استفاده کنن و اونا هم مشارکت کنن که باهم ریشه و شاخه های لغات رو پیدا کنیم و از همدیگه یاد بگیریم.
من نمونشو میزارم اگر شما هم خواستید اضافه کنید روشش خیلی ساده ست. توی زبانشناس روی لغت بزنید. فرم لغت که باز میشه روش کلیک کنید ریشه های لغت رو هم نشون میده. طبق عکس زیر.

2 پسندیده


برای پیدا کردن ریشه لغات طبق تصویر بالا. بعد از ظاهر شدن فرم مربوط به لغت . روی لغت کلیک کنید (یا تو اپلیکیشن لغت رو لمس کنید) تا ریشه ها و کلمات مرتبطش رو نشون بده. بعد تک تک انتخاب کنید و با معنیهاش اینجا اضافه کنید. تا یه لیست ارزشمند از لغات و ریشه هاش داشته باشیم. این به یادگیری خود لغت کمک می کنه که هیچ حداقل ده تا لغت هم کنار یه لغت دیگه یاد می گیری.
نکته مهم اینه که وقتی لغتی رو روش کلیک می کنید اول ریشه لغت رو پیدا کنید مثلا اگر لغت unsubconsciously رو می خواید ریشه یابی کنید. اول un و sub رو از اول و ly رو از آخر کلمه حذف کنید تا لغت خالص که میشه conscious “به معنی هوشیاری” بدست بیاد . این میشه ریشه کلمه. بعد از این ریشه شاخه های مختلف و معنی های اونو پیدا کنید و اینجا اضافه کنید. البته اگر دوست داشتید.

2 پسندیده

calm آرامش
calmy آرام
calmly با آرامش
calmed آرام، از تب و تاب افتاده
calming فرونشاندن، آرامبخش
calmingly آرامبخش
calm down آرام شدن یا کردن. فرونشاندن. تسکین دادن.
calm exterior بیرونی آرام. نمای باحال
becalm آرام کردن، تسلی دادن
the calm before the storm آرامش قبل از طوفان، آتش زیر خاکستر

2 پسندیده

punish تنبیه کردن، تنبیه با هدف ادب کردن، کیفر دادن
punishing آزار دهنده، دشوار، طاقت فرسا
punishment مجازات ، تنبیه
self punishment خودآزاری
punishable قابل مجازات
unpunished مجازات نشده، تنبیه نشده
self punishment خود تنبیهی
capital punishment مجازات اعدام، در اصل سربریدن به دلیل بزهکاری
corporal punishment مجازات بدنی
glutton for punishment لذت بردن از مجازات یا کارهای ناخوشایند

1 پسندیده

issue موضوع، مساله، صادر کردن، شماره، چاپ کردن
issuer صادر کننده
secend issue شماره دو(موضوع شماره دو)
at issue مورد بحث
big issue مساله بزرگ
back issue شماره پشت (روزنامه و …)
take issue مساله رو بگیر(بگیر چی می گم)
note issue شماره یادداشت
side issue موضوع فرعی
bond issuer ناشر اوراق قرضه(مربوط به امور سهام)
stock issue موضوع سهام
equity issue موضوع عدالت
public issue مساله عمومی
rights issue مساله حقوق و عدالت
have issues with مشکل داشتن با کسی، با اونها مشکل دارید؟
outstanding issue موضوع برجسته

1 پسندیده

represent نشان دادن، نمایندگی کردن برای فرد یا گروهی، وکالت داشتن از طرف
representer معرفی کننده، نماینده
representative نماینده، نمایشگر، معرف
representation نمایندگی، وکالت، بازنمایاندن مشکل دیگران
representational وابسته به نمایندگی و وکالت، تجسمی، هنر تجسمی
misrepresent بد جلوه دادن، بد نمایش دادن، مشتبه کردن
unrepresented نمایندگی نشده، ارائه نشده.
underrepresent به تعداد کافی نماینده نداشتن
overrepresented بیش از حد نمایش داده شده
misrepresentation تحریف، بیان یا شرح نادرست
under represented کمتر معرفی شده
false representation بازنمایی کاذب و دروغ
legal representation وکالت قانونی
sales representative نماینده فروش
state representative نماینده ایالت
trade representative نماینده بازرگانی
union representative نماینده اتحادیه
house of representatives مجلس نمایندگان
proportional representation انتخابات نسبی، نمایندگی نسبی مثل بشار اسد
member of the house of representatives عضو مجلس نمایندگان

1 پسندیده

content محتوا، راضی ، خشنود، قانع
contents فهرست
contented خرسند، راضی
contention درگیری، مبارزه ، استدلال
contentedly خوشبختانه، با خوشنودی
contentment رضایت، خشنودی ، قناعت
contentious ستیزه جو، دعوایی
contentiousness مشاجره
content curation نظارت بر محتوا
discontent نارضایتی، عدم رضایت، ناخوشنود کردن
malcontent یاغی، آشوبگر
in contention در نزاع
discontentment نارضایتی
self contented از خودراضی
out of contention از سر مجادله
bone of contention موضوع بحث و جدل، موضوع دعوا
heart’s content رضایت قلبی

1 پسندیده