کاربرد got و get چیست؟


این تاپیک مربوط به درس «حروف اضافه “In”, “Into”, “On”, و “Onto”» در اپلیکیشن «زبانشناس» است. دوره «Learn English with Papa teach me»، فصل «حروف اضافه»

سلام دوست عزیز
فعل “get” یکی از پرکاربردترین افعال در زبان انگلیسی است. این فعل دارای معانی و کاربردهای مختلفی است که در ادامه به آنها می پردازیم.

کاربردهای اصلی فعل get

  • دریافتن چیزی

در این کاربرد، فعل get به معنای دریافتن چیزی است. این کاربرد معمولاً با مفعول مستقیم استفاده می شود.

مثال:

  • I got a new car. (من یک ماشین جدید گرفتم.)

  • I got a job offer. (من پیشنهاد شغلی گرفتم.)

  • I got a letter from my friend. (من از دوستم نامه گرفتم.)

  • رسیدن به جایی

در این کاربرد، فعل get به معنای رسیدن به جایی است. این کاربرد معمولاً با حرف اضافه “to” استفاده می شود.

مثال:

  • I got to the store on time. (من به موقع به فروشگاه رسیدم.)

  • I got to the airport early. (من زودتر از موعد به فرودگاه رسیدم.)

  • I got to my destination safely. (من به مقصدم به سلامت رسیدم.)

  • شدن

در این کاربرد، فعل get به معنای شدن است. این کاربرد معمولاً با صفت یا قید استفاده می شود.

مثال:

  • I got tired. (من خسته شدم.)

  • I got hungry. (من گرسنه شدم.)

  • I got angry. (من عصبانی شدم.)

  • انجام دادن کاری

در این کاربرد، فعل get به معنای انجام دادن کاری است. این کاربرد معمولاً با فعل مصدری استفاده می شود.

مثال:

  • I got to work early. (من زودتر از موعد به سر کار رفتم.)
  • I got to finish this project. (من باید این پروژه را تمام کنم.)
  • I got to see my family. (من باید خانواده ام را ببینم.)

کاربردهای دیگر فعل get

علاوه بر کاربردهای اصلی، فعل get دارای کاربردهای دیگری نیز است. در ادامه به برخی از این کاربردها اشاره می کنیم:

  • به دست آوردن مهارت یا تجربه

مثال:

  • I’m getting better at playing the guitar. (من در نواختن گیتار بهتر می شوم.)

  • She’s getting used to her new job. (او به شغل جدیدش عادت می کند.)

  • I’m getting over my cold. (من از سرماخوردگی ام در حال بهبودی هستم.)

  • تبدیل شدن به چیزی

مثال:

  • The water is getting warmer. (آب گرم تر می شود.)

  • The sun is getting brighter. (خورشید روشن تر می شود.)

  • The day is getting shorter. (روز کوتاه تر می شود.)

  • درک کردن چیزی

مثال:

  • I’m finally getting what you’re saying. (من بالاخره متوجه منظورت شدم.)
  • I’m getting a handle on this new software. (من دارم با این نرم افزار جدید کنار می آیم.)
  • I’m starting to get the hang of this. (من دارم به این موضوع عادت می کنم.)

کاربرد فعل got هم تو لینک زیر توضیح داده شده.

1 پسندیده