شعر در وصف نوروز و بهار

خیام

بر چهره ی گل نسیم نوروز خوش است
بر طرف چمن روی دلفروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش ومگو ز دی که امروزخوش است

5 پسندیده

وصف بهار از رودکی، پدر شعر پارسی:

آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب
با صدهزار نزهت و آرایش عجیب

شاید که مرد پیر بدین گه شود جوان
گیتی بَدیل یافت شباب از پی مشیب

چرخ بزرگوار یکی لشکری بکرد
لشکرْش ابر تیره و باد صبا نقیب

نَفّاط برق روشن و تندرْش طبل‌زن
دیدم هزار خیل و ندیدم چنین مهیب

آن ابر بین که گرید چون مرد سوکوار
و آن رعد بین که نالد چون عاشق کئیب

خورشید را ز ابر دمد روی گاه‌گاه
چونان حصاره‌ای که گذر دارد از رقیب

یک چند روزگار‌ جهان دردمند بود
به شد که یافت بوی سمن، باد را طبیب

باران مشک‌بوی ببارید نو به نو
وز برگ برکشید یکی حُلهٔ قشیب

کنجی که برف پیش همی داشت گل گرفت
هر جویکی که خشک همی بود شد رطیب

تندر میان دشت همی باد بردمد
برق از میان ابر همی برکشد قضیب

لاله میان کشت بخندد همی ز دور
چون پنجهٔ عروس به حنّا شده خضیب

بلبل همی بخوانَد در شاخسار بید
سار از درخت سرو مر او را شده مجیب

صُلصُل به سروبن بر، با نغمهٔ کهن
بلبل به شاخ گل بر، با لحنک غریب

اکنون خورید باده و اکنون زیید شاد
کاکنون برد نصیب حبیب از بر حبیب

ساقی گزین و باده و می خور به بانگ زیر
کز کشت، سار نالد و از باغ عندلیب

هر چند نوبهار جهان است به چشم خوب
دیدار خواجه خوب‌تر، آن مهتر حسیب

شیب تو با فراز و فراز تو با نشیب
فرزند آدمی به تو اندر به شیب و تیب

دیدی تو ریژ و کام بدو اندرون بسی
با ریدکان مطرب بودی به فر و زیب

4 پسندیده

نوبهار از خوید و گل‌آراست گیتی رنگ رنگ
ارغوانی گشت خاک و پرنیانی گشت سنگ

گل شکفت و لاله بنمود از نقاب سرخ روی
آن ز عنبر برد بوی و این ز گوهر برد رنگ

شاخ بادام از شکوفه لعبتی شد آزری
جام‌های می گرفته برگ‌ها هر سو به چنگ

ابر شد نقاش چین و باد شد عطار روم
باغ شد ایوان نور و راغ شد دریای گنگ

منوچهری دامغانی

3 پسندیده

شعر بهار از رهی معیری:

نوبهار آمد و گل سر زده، چون عارض يار
اي گل تازه، مبارک به تو اين تازه بهار

با نگاري چو گل تازه، روان شو به چمن
که چمن شد ز گل تازه، چو رخسار نگار

لاله وش باده به گلزار بزن با دلبر
کز گل و لاله بود چون رخ دلبر گلزار

زلف سنبل شده از باد بهاري درهم
چشم نرگس شده از خواب زمستان بيدار

چمن از لاله نورسته بود چون رخ دوست
گلبن از غنچه سيراب بود چون لب يار

خنده کن خنده، چو سوري ز طرب با دلبر
مست شو مست، چو نرگس به چمن با دلدار

روز عيد آمد و هنگام بهار است امروز
بوسه ده اي گل نورسته که عيد است و بهار

گل و بلبل همه در بوس و کنارند ز عشق
گل من، سرمکش از عاشقي و بوس و کنار

گر دل خلق بود خوش که بهار آمد و گل
نوبهار مني اي لاله رخ گل رخسار

ماه را با رخت اي سرو نباشد پرتو
سرو را با قدت اي ماه نباشد مقدار

خلق گيرند ز هم عيدي اگر موقع عيد
جاي عيدي تو به من بوسه ده اي لاله عذار

3 پسندیده

انشاله :pray::pray:
به همچنین برای شما …

2 پسندیده

این یکی بطور ویژه ای زیبا و دلنشین بود.
سپاس فراوان از شما. :hibiscus: :rose:

1 پسندیده

:hibiscus: :hibiscus:
:rose: :rose:

2 پسندیده

دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم
سخن اهل دل است این و به جان بنیوشیم

نیست در کس کرم و وقت طرب می‌گذرد
چاره آن است که سجاده به می بفروشیم

خوش هواییست فرح بخش خدایا بفرست
نازنینی که به رویش می گلگون نوشیم

ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است
چون از این غصه ننالیم و چرا نخروشیم

گل به جوش آمد و از می نزدیمش آبی
لاجرم ز آتش حرمان و هوس می‌جوشیم

می‌کشیم از قدح لاله شرابی موهوم
چشم بد دور که بی مطرب و می مدهوشیم

حافظ این حال عجب با که توان گفت که ما
بلبلانیم که در موسم گل خاموشیم

3 پسندیده

علم دولت نوروز به صحرا برخاست
زحمت لشکر سرما ز سر ما برخاست

بر عروسان چمن بست صبا هر گهری
که به غواصی ابر از دل دریا برخاست

تا رباید کله قاقم برف از سر کوه
یزک تابش خورشید به یغما برخاست

طبق باغ پر از نقل و ریاحین کردند
شکر آن را که زمین از تب سرما برخاست

این چه بوییست که از ساحت خلخ بدمید؟
وین چه بادیست که از جانب یغما برخاست؟

چه هواییست که خلدش به تحسر بنشست؟
چه زمینیست که چرخش به تولا برخاست

طارم اخضر از عکس چمن حمرا گشت
بس که از طرف چمن لؤلؤ لالا برخاست

موسم نغمهٔ چنگست که در بزم صبوح
بلبلان را ز چمن ناله و غوغا برخاست

بوی آلودگی از خرقهٔ صوفی آمد
سوز دیوانگی از سینهٔ دانا برخاست

از زمین نالهٔ عشاق به گردون بر شد
وز ثری نعرهٔ مستان به ثریا برخاست

عارف امروز به ذوقی بر شاهد بنشست
که دل زاهد از اندیشهٔ فردا برخاست

هر دلی را هوس روی گلی در سر شد
که نه این مشغله از بلبل تنها برخاست

گوییا پردهٔ معشوق برافتاد از پیش
قلم عافیت از عاشق شیدا برخاست

هر کجا طلعت خورشیدرخی سایه فکند
بیدلی خسته، کمربسته چو جوزا برخاست

هرکجا سروقدی چهره چو یوسف بنمود
عاشقی سوخته خرمن چو زلیخا برخاست

با رخش لاله ندانم به چه رونق بشکفت
با قدش سرو ندانم به چه یارا برخاست

سر به بالین عدم بازنه ای نرگس مست
که ز خواب سحر آن نرگس شهلا برخاست

به سخن گفتن او عقل ز هر دل برمید
عاشق آن قد مستم که چه زیبا برخاست

روز رویش چو برانداخت نقاب شب زلف
گفتی از روز قیامت شب یلدا برخاست

ترک عشقش بنه صبر چنان غارت کرد
که حجاب از حرم راز معما برخاست

سعدیا تا کی ازین نامه سیه کردن؟ بس
که قلم را به سر از دست تو سودا برخاست

سعدی

3 پسندیده

نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی، با صدای استاد شجریان:

2 پسندیده

3 پسندیده

:ok_hand: :ok_hand:

1 پسندیده

روز بهارست خیز تا به تماشا رویم

تکیه بر ایام نیست تا دگر آید بهار

وقت آن است که مردم ره صحرا گیرند

خاصه اکنون که بهار آمد و فروردین است

آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار

هر گیاهی که به نوروز نجنبد حطب است

سعدی

2 پسندیده

بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستانی
به غلغل در سماع آیند هر مرغی به دستانی

دم عیسیست پنداری نسیم باد نوروزی
که خاک مرده باز آید در او روحی و ریحانی

سعدی

2 پسندیده

چون گل بشکفت در بهار ای ساقی

تاکی نهدم زمانه خار ای ساقی

در پیش بنه صراحی و بر کف جام

با سبز خطی به سبزه زار ای ساقی

عطار نیشابوری

2 پسندیده

شها چه موسم نوروز فراخ آمده است
که تا به لهو و طرب عقل را کند ارشاد

به خواه باده نوشین و داد وقت بده
که روز رفته نگردد به هیچ حال معاد

ظهیر فاریابی

2 پسندیده

چگونگی پدید آمدن جشن نوروز به روایت شاهنامه فردوسی:

چو خورشید تابان میان هوا
نشسته بر او شاه فرمان‌روا

جهان انجمن شد برِ تخت او
شگفتی فرو ماند از بخت او

به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند

سر سال نو هرمز فرودین
برآسوده از رنج روی زمین

بزرگان به شاهی بیاراستند
می و رود و رامشگران خواستند

چنین جشن فرّخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان یادگار

(شاهنامه فردوسی، پادشاهی جمشید)

1 پسندیده

رسیدنِ گل و نسرین به خیر و خوبی باد…

چه مستی است؟ ندانم که رو به ما آورد
که بود ساقی و این باده از کجا آورد؟

تو نیز باده به چنگ آر و راهِ صحرا گیر
که مرغ نغمه‌سُرا سازِ خوش‌نوا آورد

دلا چو غنچه شکایت ز کارِ بسته مَکُن
که بادِ صبح نسیمِ گره‌گشا آورد

رسیدنِ گل و نسرین به خیر و خوبی باد
بنفشه شاد و کَش آمد، سَمَن صفا آورد

صبا به خوش‌خبریِ هُدهُدِ سلیمان است
که مژدهٔ طرب از گلشنِ سبا آورد

علاج ضعف دل ما کرشمهٔ ساقیست
برآر سر که طبیب آمد و دوا آورد

مریدِ پیرِ مُغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردیّ و او به جا آورد

به تنگ‌چشمیِ آن تُرکِ لشکری نازم
که حمله بر منِ درویشِ یک قبا آورد

فلک غلامی حافظ کنون به طوع کُنَد
که اِلتِجا به درِ دولتِ شما آورد

1 پسندیده

سال نو بر همگی مبارک باد.

:hibiscus: :hibiscus: :hibiscus: :hibiscus: :hibiscus: :hibiscus: :hibiscus: :hibiscus: :hibiscus: :hibiscus: :rose: :rose: :rose: :rose: :rose: :rose: :rose: :rose: :rose: :rose:

new-year-gif(23)

2 پسندیده

سلام آقا مصطفی عزیز
سال نو بر شما و خانواده محترم مبارک باشه. سالی باشه سرشار از خوشی و برکت برای شما.

1 پسندیده