آسیب شناسی آموزش زبان فارسی در مناطق دو زبانه

آسیب شناسی آموزش زبان

پیشگفتار

آموزش زبان دوم و بویژه زبان کهن و شیرین فارسی در مناطق دو زبانه کاری نسبتاً سخت و هنرمندانه است.

آنچه که آموزش زبان فارسی را در مناطق دو زبانه سخت و دشوار می کند، از دو عامل " انتقال زبانی " و " ناکارآمدی کتاب های زبان و ادبیات فارسی " سرچشمه گرفته است.

انتقال زبانی

از آنجا که دانش آموزان زبان مادری خود را زودتر از زبان فارسی یادمی گیرند ، بنابراین برای ساخت جمله های فارسی از دستور زبان و ساختار زبان مادری خود کمک می گیرند که به این عمل " انتقال زبانی " گفته می شود.

چون بیشتر جمله ها و ترکیب های دستور زبان مادری (زبان اول) با دستور و ساختار زبان دوم ، همگونی و هماهنگی ندارد؛ این عامل باعث پیدایش " خطاها " یِ دستوری ، واژگانی و … می شود.

خطاهای گفتاری و نوشتاری دانش آموزان را نباید سرزنش کرد ، زیرا نشانه ی کوشش و پیشرفت آن ها در یادگیری زبان دوم است.

معلم و دبیر زبان فارسی بایستی با خوشرویی و نرمخویی جمله ها و تلفظ های نادرست دانش آموزان را اصلاح کرده تلفظ یا جمله ی درست را چندین بار تکرار کند تا در ذهن دانش آموزان جای گیرد.

سرزنش و نکوهش پی در پی دانش آموزان در کلاس های درس زبان فارسی سبب خواهد شد که آن ها از زبان دوم بدشان بیاید و انگیزه ای برای ادامه ی یادگیری آن نداشته باشند و یادگیری کندتر و آهسته تر می شود.

معلم مناطق دو زبانه نباید دانش آموزان را در سر کلاس از سخن گفتن به زبان بومی و مادری خود محروم کند و یا زبان و لهجه ی آنان را بد ، عامیانه ، غیر ادبی و نابهنجار ارزیابی کند.

داروی بد و یک جانبه نگری معلم زبان فارسی ، درباره زبان بومی دانش آموزان ، اثرات بسیار شوم و ویرانگری را در ذهن آن ها به جا می گذارد. زیرا دانش آموزان نسبت به همه ی آگاهی هایی که از راه زبان مادری خود به دست آورده اند؛ بدبین شده و آن دانش و آگاهی ها را بی ارزش خواهند شمرد. در آینده نیز دچار " بُحران هویت " ، خود کم بینی و کاهش عزت نفس شده نسبت به همه ی ارزش ها و فرهنگ جامعه ی خود بی تفاوت و بدبین خواهند شد.

کسی که در مناطق دو زبانه تدریس می کند ، بایستی از هردو زبان آگاهی خوبی داشته باشد ؛ زیرا از یک سو دانش آموزان با وی احساس دوستی بیشتری خواهند کرد و از سوی دیگر ، چون از تفاوت های هر دو زبان آگاهی دارد ، بهتر می تواند دانش آموزان را در کار زبان آموزی راهنمایی کند.

برای مثال ، معلمی که در منطقه ی بزرگ آذربایجان تدریس می کند ، می داند که واجگاه صامت های " گ ، ک ، ق " با واجگاه آن در زبان فارسی یکی نیست. معلم می تواند این نکته را به دانش آموزان خود یاد بدهد تا آن ها دارای لهجه (ی ناخواسته) نباشند و فارسی را با لهجه ی ترکی صحبت نکنند.

معلم آگاه و دلسوز می داند که مصوت های فارسی کشیده تر از مصوت های ترکی هستند. او می تواند با چند مثال ساده این نکته ی مهم را به داش آموزان خود یاد بدهد.

فارسی:

سامان

دانا

بال

ترکی:

سامان ( به معنای کاه)

دانا ( به معنای گوساله)

بال (به معنای عسل)


ناکارآمدی کتاب های زبان و ادبیات فارسی

کتاب های ادبیات فارسی نیز در آموزش زبان فارسی کارایی و بهره دهی خوبی ندارند ؛ زیرا از یک سو دستور زبان مناسب و امروزینه هنوز نوشته نشده است و از سوی دیگر در ادبیات فارسی کوشش بسیار شده است تا دانش آموزان با سبک و نگارش و جمله بندی متون ادبی کهن آشنا شوند.

آشنایی با متون کهن برای کسی که می خواهد در آینده پژوهشگر تاریخ ادبیات بشود ، بسیار سودمند است ؛ اما برای دانش آموزی که می خواهد خلبان ، مهندس یا جراح قلب و … بشود ، چه سودی می تواند داشته باشد؟

یکی از مهمترین داشواری های آموزش زبان فارسی ، نگارش دستور زبان آن است.

دستور زبان فارسی که در سده های پیشین از روی دستورهای عربی نوشته شده است ، امروزه نیز از روی دستورهای اروپایی الگو برداری و نوشته می شود.

در حالی که دستور هر زبانی را باید از درون خود آن زبان – و سخنگویان آن – بیرون کشید و نوشت.

در دستورهای کنونی نارسایی های بسیاری در تعریف فعل ماضی و … به چشم می خورد که نمی توان از آن چشم پوشی کرد. مثلا در جمله ی " شاید فردا به تهران رفتم تا از نمایشگاه کتاب دیدن کنم " ؛ فعل رفتم به معنای آینده بکار رفته است.

همچنین صورت های کهن و مهجور افعال در کنار صورت های رایج آن آورده شده است که بایستی آن ها را از هم جدا کرد. مثلا: همی گفتم / می گفتم.

البته برخی از واژه های عامیانه و محلی نیز وجود دارند که در فارسی رسمی و معیار بکار نمی روند و بر دشواری یادگیری زبان و ادب فارسی اٍر می گذارند؛ مثلا: مانده نباشی بجای خسته نباشی ، هپروت ، تُخس و …

نکات بالا می تواند در آموزش سایر زبان ها نیز مفید و بسیار کارآمد و کار بردی باشد.