این درس ترجمه نداره و برخلاف بقیه درسهایی که به جدید اضافه می شوند بجای اینکه اول قرار بگیره رفته وسط ، چرا؟
======================
این تاپیک مربوط به درس «فرمول خوشبختی» در اپلیکیشن زبانشناس است (دوره «داستان های کوتاه»، فصل «فرمول خوشبختی»)
این درس ترجمه نداره و برخلاف بقیه درسهایی که به جدید اضافه می شوند بجای اینکه اول قرار بگیره رفته وسط ، چرا؟
======================
این تاپیک مربوط به درس «فرمول خوشبختی» در اپلیکیشن زبانشناس است (دوره «داستان های کوتاه»، فصل «فرمول خوشبختی»)
این رو ما اشتباها قبل از اینکه ترجمه بشه در اپلیکیشن قرار دادیم. بعد فهمیدیم ترجمه نذاشتیم، از اونجایی که حذف کردنش به راحتی امکانپذیر نیست فعلا فرستادیم وسط تا کمتر خونده بشه حداقل بعد از اضافه شدن ترجمه دوباره میاریمش اول
دوست عزیز
اونا خوب مینی استوری ان نباید سعی کنی ترجمه بشن باید سعی کنی انگلیسی رو با انگلیسی بفهمی من روز اول میگفتم به اقای ناصری ایمیل میفرستادم که چرا ترجمه نکردین و فلان ولی حالا بعد از کار کردن با زبانشناس الان ترجمه لازم ندارم چون بیشتر مطلب رو الان میفهم چی میگه
و کلا با تکرار میشه به این نقطه رسید و من تنها ۲۳ روزه تمرین کردم و تکرار کردم
من هم نگفتم من نیاز به ترجمه دارم ، برام عجیب بود چطور این درس بدون ترجمه وسط درس های دیگه قرار داده شده ، وگرنه خودم بهتر ترجمه می کنم ،
چرا درس زندگی در بازی کامپیوتری با وجود داشتن ترجمه اومده وسط؟
ماشالا
اگه علاقه مندین این درس رو ترجمه کنین و بدین ما قرار بدیم که این مشکل هم حل بشه
اون احتمالا اشکال نرم افزاری بوده. بررسی میکنم.
مثل اینکه واقعا قصد ندارید این درس رو ترجمه کنید ، بنابراین من ترجمه ناقص خودم رو میزارم تا دوستان اگر خواستند استفاده کنند
در سال 1922، آلبرت اینشتین در یک هتل در توکیو اقامت داشت. بدون هیچ پولی برای انعام دادن به مامور تحویل هتل، او در عوض دو نوشته روی کاغذهای یادداشت هتل در مورد شادی و موفقیت به او داد . در حالی که این مرد احتمالا قادر به خواندن توصیه ها نبود، متوجه ارزش آنها شد و آنها را نگه داری کرد. در اکتبر سال جاری ، برادرزاده مامور تحویل این یادداشت ها را به قیمت 1.3 میلیون دلار فروخت.
در یکی از یادداشتها گفته است : “هرجا که خواستهای وجود دارد راهی وجود دارد” (اگر چیزی را از واقعا بخواهی، راهی برای انجام آن پیدا میکنی). و در دیگری گفته است: “یک زندگی آرام و فروتنانه، خوشبختی بیشتری نسبت به پیگیری موفقیت و بیثباتی مداوم که همراه آن است، به ارمغان خواهد آورد” مولتی ملیونر “مو گاودات” به طور عجیبی پس از تلاشش برای رسیدن به فرمول خوشبختی به نتیجه مشابهی رسید. ظاهرا او در زندگی اش به همه چیز رسیده بود. او یک مدیراجرایی ارشد گوگل بود، در خانه ای بسیار بزرگ زندگی می کرد . با معشوقه زمان دانشگاه خود ازدواج کرده بود و صاحب دو فرزند زیبا شده بود.
او بسیار ثروتمند بود. یک بار یک خودرو رولز- رویس قدیمی و گرانقیمت را در یک لحظه و بدون لحظهای فکر خرید.
مردم فکر می کردند او یک زندگی کامل و بینقصی دارد، اما “مو” بسیار غمگین بود.
“مو” معتقد بود خوشبختی را میتوان در یک کد کامپیوتری بدست آورد. او میخواست الگوریتمی را ارتقا دهد که بتواند خوشبختی کامل را به ارمغان بیاورد.
همراه پسرش علی یک فرمول ایجاد کردند ، “مو” فکر میکرد این فرمول هنر خوشبختی را تکمیل میکند.
سپس اتفاق وحشتناکی افتاد ، علی برای یک عمل آپاندیس معمولی بهطور اورژانسی به بیمارستان انتقال داده شد. یک سوزن اشتباها یک شریان اصلی را سوراخ کرد. ارگانهای حیاتی پسر 21 ساله او یکی پس از دیگری از کار میافتادند. زمان خداحافظی فرا رسیدهبود .
“مو” و همسرش پیشانی علی را بوسیدند و بیمارستان را ترک کردند. غم و اندوه آنها را فرا گرفت.
“مو” دکترها را برای مرگ فرزندش مقصر میدانست و همچنین خودش را سرزنش میکرد. همسرش به او گفت مقصر دانستن دیگران علی را برنمیگرداند. این حرف بر روی مو تاثیر گذاشت.
او شروع به دیدن مرگ علی از زاویه دیگری کرد. او صدای پسرش را در سر خود میشنید که میگفت : من دیگر مردهام پاپا . شما نمی توانی کاری برای تغییر آن بکنی، بنابراین باید شرایط جدید را قبول کنی.
هروقت دهن “مو” به سمت افکار منفی میرفت، او از خود میپرسید اگر علی بود در این وضعیت چه میگفت.
پس از مرگ علی ، پدرش فرمول خوشبختیای را که با کمک پسرش به وجود آورده بود را به یاد آورد . H ≥ e – E “خوشبختی بزرگتر یا مساوی است با رویدادهای زندگی منهای انتظارات (ما) از زندگی.” او فهمید تلاش او برای کارهای مادی اورا خوشحال نمیکند. انتظارات او از این که او فکر میکند زندگی باید چگونه باشد نیز اورا خوشحال نمیکند.
“مو” گفت: " من انتظاراتم را تغییر دادم . بجای اینکه فکر کنم به اینکه پسرم هرگز نباید میمرد ، انتخاب کردم که بخاطر زمانهایی که ما (باهم) داشتیم ، سپاسگذار باشم.
“مو” اکنون اعتقاد دارد که خوشبختی چیزی نیست که ما باید برای آن تلاش کنیم. خوشبختی لدت بر دن از لحظه اکنون است و قانع بودن به آنچه بدست می آوریم در مقابل آنچه که میخواستیم.
لغات و اصطلاحات:
Tip : معانی زیادی داره اینجا یعنی انعام
Deliveryman : مامور تحویل، پیک ، کسی که کالایی را در خانه یا هتل و … تحویل میدهد
On paper : ظاهرا ، از لحاظ تئوری (همون روی کاغذی که فردوسیپور میگه، مثلا روی کاغذ ما در مقابل اسپانیا و پرتغال یک بازنده تمام عیاریم )
tick every box : فراهم کردن همه نیازها(ی ظاهری)
Vintage : معانی متعددی داره اما در مورد ماشین به ماشینهای قدیمی گرونقیمت (که حالت عتیقه پیدا میکنه) گفته میشه
at the drop of hat : کاری را بلافاصله و بدون فکر انجام دادن
miserable as sin: بسیار غمگین
nail (something) : انجام دادن چیزی با موفقیت ، درست رفتارکردن در مورد چیزی
rush to the hospital : انتقال سریع (اورژانسی) به بیمارستان
strike a chord with : تاثیر گذاشتن و مورد قبول واقع شدن
In the wake of : در نتیجه ، متعاقب
(see) in different light : با دید و نظر دیگر (از زاویه دیگر) به قضیه نگاه کردن
Make the best of something : پذیرفتن شرایط بد
ممنون.
ترجمه در اپلیکیشن قرار گرفت
با سلام ,
بعداز مطالعه داستانهای واقعی استارت داستانهای کوتاه سطح پیشرفته را زده حدود یکی دو ماه است آنرا مطالعه می کنم در اینجا می خواهم اختلاف این دو سری داستان را از نظر امکان مطالعه توضیح دهم . ابتدا روش مطالعه خودم را برای داستانهای واقعی که فکر می کنم مفید بوده است توضیح میدهم .
من بعداز مطالعه حداقل۲۰ بار داستان , اقدام به مطالعه بخشهای مکالمه می نمودم اما روش مطالعه این قسمت را به این شکل مناسبتر دیدم ابتدا حداقل ۱۰ بار مکالمه را طی دو روز می خواندم و سپس با استفاده از هدست به سوالات گوش داده و بلا فاصله پاسخ می دادم یعنی در این حالت, رو خوانی نمی کردم حسنی که داستانهای واقعی دارد مکثی چند ثانیه ای است که بعد از سوال, زمان به فراگیر میدهد تا پاسخ دهد و بنده با استفاده از این زمان به سوالات وبدون نگاه کردن به متن پاسخ میدادم این مکث فرصت پاسخ بیشتری به من میداد و براحتی بدون نگاه کردن به متن می توانستم به سوالات پاسخ دهم ,حالا که داستانهای واقعی تمام شده و دارم داستانهای کوتاه را که در سطح بالاتری قرار دارد مطالعه می کنم متاسفانه این فرصت چند ثانیه ای مابین سوال و پاسخ رعایت نشده لذا از دوستانی که در حال شروع و یا مطالعه داستانهای واقعی می باشند در خواست می نمایم در صورت امکان این روش را امتحان کنند و اگر پسندیدند همگی از گروه تدوین زبانشناس درخواست نماییم که این فاصله مکث در داستانهای کوتاه هم ایجاد نموده تا این روش پرسش و پاسخ که واقعن در یادگیری خیلی موثر است مورد استقبال دوستان واقع گردد. با تشکر