باشششش بهش میگم ببینم چی میگه
3 پسندیده
انگار خودش برنده شده حالا
3 پسندیده
درسته تک و تنها ته جدول موندم ولی مهم اینه از خوشحالی برندگان خوشحالم
یه…
4 پسندیده
بمیرم الهی آمین 
برندگان مشکوکن
اینجوری 
نمیان جولو
3 پسندیده
خلاصه باخت هم جزئی از بازیه که خب مژده خانوم بهش عادت کرده
دیگه برد برای من جذابیت نداره. شما هم میدونم رفتید گزینه سه تا آوانس بدید ولی همیشه باید گفت
yeah… Kambiz is Here yeah.
4 پسندیده
آررررره دیدم تا دوستام دونه دونه داشتن رای میدادن ب فایل صوتی داستان احساس خطر نومودید و رای رو بستین
نگا نگا چجوری رای بچه مردمو داره میزنه
نخیییرم رای خودش بوده اوانس ادامسی هم درکار نبوده
ای خداااا ازین سیاست ها هم ب ما بده
فایل صوتی داستانو عشق است
فعلا ک برد با فایل داستانیاس
چراشو بعدا میگم
2 پسندیده
Once upon a time in the world was a girl and her
name was Anna.
Anna and her mother live in the small house in the downtown.
They were poor
Her father died when Anna was 10 years old.
They lived very hard
She had try-out and she studied every
But exactly 1 day left to announce result,
her mother was sick and that's was a disaster for Anna
Because she shouldn't study and she must work instead of her mother
She was junior and didn't have experience about her mother work
So she decided to choose another work
She went to the house of the people and cleaned their houses
She was very sad because she can't go to the uni
One night she was very upset
Her mother asked her very subtle
But Anna didn't say anything
And that garbage night her mother found out an Anna's problem
She saw a magazine in recycling and she probed in magazine
Oh my god
This is Anna's picture
She's accepted in the best field in the best uni
But
she didn't tell me
Why??
I could strangle her right now
Anna why didn't tell me??
You accept in the best uni but didn't tell me; why??
Because I didn't want to go there
You got to be kidding me. yah??
No; no mother I want help you
I can't study
Anna get this; you must go to the uni and be a doctor
2days later I die you must try for your life
You can't wait for me; you can't
9years later
She is a doctor now
And remembering her mother cures the poor people without money
Cures: درمان
“The End”
12 پسندیده
اوووف عاقا نمیشه
متنش چپ ب راست نمیشه
1 پسندیده
عاااالی بود, آفریییین. 
2 پسندیده
ممنون فدات ک گوشیدی 
دهنم صاف شد متنش چپ ب راست نمیشه
2 پسندیده
عه شد 
اوخیش
2 پسندیده
سلام عزیزم
مرحبا
چقدر قشنگ و احساسی بود .
بسیار عالی رفیق 
3 پسندیده
سلام فدات
عا هی میخوندمش هی اشک میریختم 
ممنون شفففییییق جانم 
3 پسندیده
ایوووووول مژده جووون
چقدر احساسات توش بود 
داستانت عالی بود
موزیکتم عالی ترش کرد 
خوشحالم که بالاخره چپ چین شد
3 پسندیده
چقدر عالی و تاثیرگذار.
درضمن مهم چپ و راستی نیست مهم زیبایی داستان شماست…
2 پسندیده
ممنووون فدات
مرسی ک گوشیدی 
عادیدی؟!
کشتم تا درست شد
باورت میشه فقط
یه " کم بود ک نمیشد 
ممنونم زیبا خوندینش
لطف دارین شما 
3 پسندیده
چقدم کم بود
2 پسندیده
بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم.
احسنت به شما 
3 پسندیده
عکس کاملا گویا بود مرسی
1 پسندیده
خوبه خداروشکر 
ممنونم
1 پسندیده