وااااای خدا بگم چکارت نکنه پسرخوب
دلم درد گرفت
تا شب یعنی لایک ندارم
فکر کنم عزیزم نتونی لایک کنی
منم هرروز بااین مشکل دارم سروکله میزنم جناب ناصری هم هیچ فکری بحالم نمیکنه:joy: این محدودیت لایک روی مخ
این رو پایه هستم.نوش جان
شما درست میگید ولی زندگی چیزی جز تفکرات ما درباره روز هامون نیست پس پیش به سوی تفکر مثبت
احسنت.موافقم.برو که بریم.
شما متنو بیا من اهنگ و حرکات بعدش ره
دیگه واقعا به قول آقا آرمین دستمال لازممه
آخجون پروین جونم داره مینویسه
@pari
خوش اومدی به این تاپیک عزیزوم
چه شب قشنگی امشب برا من، دست پر میرم
عزیزدلم هستیند عشقی شما خانم خانمااااا
عزیزم شمالطف داریند قربونت بشم ⚘⚘⚘
عزیزم بعضی ازترسهاحل شدنی وبحثی هم نیست اما خب بماند تااشک خلق الله رو درنیاوردم جیگرمی دورت بگردم بااین همه لطف و محبت
۱. از تغییر بیش از حد میترسم (برای مقابله با این ترس تصمیم گرفتم یک تغییر اساسی به زندگیم بدم که اگه موانعی سر راهم نیاد حتما انجامش میدم).
۲. از اشتباه کردن میترسم که جدیدا کمتر شده.
۳. ترس از دست دادن عزیزانم رو همیشه داشتم و دارم.
تقریبا چیزایی که دوستان گفتند در من هم صدق میکنه
ولی یه تفکر و نگرش مخربی که دارم وقتی که یه کاری میخوام انجام بدم در حین انجامش یه شخص باید پیشم باشه بهم بگه درسته تا بتونم انجامش بدم وگرنه یا اون کارو ول میکنم یا انقدر کشش میدم که تموم شدنش خیلی زمان میبره
یه تفکر بد دیگه که دارم،دوست دارم کارایی که انجام میدم زود نتیجه بده،اگه تو زمان کم نتیجه نده واقعا دلسرد میشم و شاید اون کارو بزارم کنار
هیچوقت هیچوقت بخاطر دیگران و پیرامون، خودتون رو تنبیه نکنید. هیچ چیزی ارزش اینو نداره بخاطرش خودتون رو ناراحت کنید.
شما ماشالا شاغل هستید و قطعا در کنارش باید اعتماد به نفس داشته باشید چرا که میتونید زندگی خودتون رو به راحتی اداره کنید.
باید اونقد به زندگیتون شادی و رونق بدید که حتی یک لحظه ناامیدی و غم به سراغتون نیاد.
با این همه شوق و ذوقی که از شما دیدیم وقتی باورهای منفیتون رو خوندم اصلا باورم نمیشد. اکثرشون هم غیرقابلقبول هستند. دیوارهایی هستند که خودتون برا خودتون ساختین. دیگران کاری کردن اینجوری شد، دیگران برن به درک. همهی ما به نوعی از این تجارب داشتیم. من به شخصه وقتمو برا یک سری افراد هدر دادم که از خودم تعجب میکنم. ولی همین تجربههاست که مارو میسازن. بدون اینها ما هم بزرگ نمیشیم
امیدوارم این باورهای منفی رو مرحله به مرحله از زندگیتون حذف کنید.
من با خانم ناظم کاملا موافقم.
من یه روزی فلکهمو میارم که این ناظم بودن رو ثابت کنم. کاری نکن فاطمه رو باز به جونت بندازما
هر چیدشما بگید اصلا.خوبه.نه ناظم نه مدیر.شما که اینقدر مهربونی چرا.
فدای مهرومحبتتون که همیشه شرمنده تون میشم
باتک تک حرفهاتون موافقم خانم گل دوست داشتنی من
اماخب بقول قدیمیهاکه میگفتندزمان مرهمی است برروی زخمها امابرای من اینطورنشدوخب چه میشه کرد.
غمی نیست خدای اون بالاسرهست اگه یادم هم بره که نیستش اون همیشه حواسش هست ۱دخترسرکش هم هست که بهش نیاز داره خوب که هست نبودکه صحرای محشری میشد
اگه خیلی وقتهاخوبم بخاطر دیدن مشکلات بقیه است و دیدن قبرهای ست که هرازگاهی بهشون سرمیزنم مرهمی خوبی است برای زخمهای زندگی
حالا من فاطمه رو تنبیه کنم
کو باورای منفیت؟؟؟؟؟؟؟
دست خالی اومدی تاپیک انگیزش
شاید باور منفی نداشته باشه. والا بهشم میخوره باور منفی نداشته باشه. امیدوارم که اینطور باشه
انشالله که همش باورای مثبت داشته باشه
اوه اوه الفرار