ترجمه پیشنهادی داستان نسی، هیولای لوک نس

نسی – هیولای لوک نس

درباره نسی شنیدی، هیولای لوک نس؟
لوک نس، یه دریاچه خیلی بزرگ و عمیق در اسکاتلند هست.
مردم زیادی فکر میکنن یه هیولا اونجا زندگی میکنه.
اولین گزارش درباره نسی به قرن ششم بر میگرده، یه مردی که کلومبای مقدس صداش میزدن، اعلام کرد هیولایی در آب دیده، اما به هیولا گفته دور شو و در امان مونده.
" دور شو،" " اگه اصرار داری، باشه "
بعدا، در سال 1933، توسط جرج اسپایسر و همسرش، نسی دوباره دیده شد – جلوی ماشین اونا از جاده رد شد.

" چه روز خوبیه برای پیک نیک "

" آ آ آ آ آ آ آ "

سال بعد، یه عکسی از نسی گرفته شد که خیلی معروف شد.
توسط یه دکتر گرفته شده بود - ولی معلوم شد جعلی هست.

از اون به بعد، چندین مرتبه دیگه هم نسی دیده شده بود، بعضی از مردم تلاش کرده بودن عکس و یا فیلمی ازش بگیرن، اما نسی خیلی مواظب هست و تصاویر خیلی واضح نیستن.

" این روزنامه نگارای سمج همه جا هستن ! "

مردم همچنین سعی کردن دریاچه را بگردن ، اما دریاچه خیلی عمیق و خیلی تاریک بود.

یه سری از مردم توی آب رو نگاه می کردن، در حالیکه بعضی ها از تجهیزاتی مثل دوربین های زیر آبی، میکروفن ها و دستگاه های مخصوص اسکن زیر دریایی، برای جستجوی دقیق تر استفاده میکردن.

مردم حتی با شناور های زیر آبی هم دریاچه را می گشتن، هیچ کس چیز مشخصی پیدا نکرد.

توضیحات ممکن زیادی برای چیزی که مردم در لوک نس دیدن، وجود داره.
شاید هیولا فقط یه مار ماهی گنده، پرنده بزرگ، یه درخت و یا یه خوک آبی هست.

حتی تعداد اندکی از مردم فکر می کنن که اون میتونه یه پلیسیوسار “یه گونه ای از دایناسور” باشه.

شایدم منحصر به فرد باشم

بنابراین، شما چی فکر میکنید؟
آیا باور میکنید که نسی، هیولای لوک نس واقعا وجود داره ؟

پ.ن : دوستان گلم با نظرات اصلاحی خودتون به ترجمه بهتر این داستان کمک کنید🤗

==================
این تاپیک مربوط به درس« هیولای لوش ناس » در نرم‌افزار «زبانشناس» است.
دوره: « داستان های بچه گانه » فصل: « بسته ی چهارم »

7 پسندیده

سلام اقا منصور عزیز
مشکلی که در ترجمتون میبینم،یجایی رو مثلا خودمانی نوشتی و بعد بقیه ی جاها را رسمی نوشتی،شاید بخاطر همین است که اقای ناصری گفتن تو تالار بزار تا دوستان نظر بدن.
مثلا:

داره نه،بنویسید دارد.شاید بخاطر همین اقای ناصری گفتند.
یا مثلا:

فکر میکنن نه، بنویسید فکر می کنند.قبلا من هم خیلی خودمانی مینوشتم تا اینکه نسیم خانوم گفتند،این برنامه رسمی است و نباید از جملات خودمانی توش استفاده کنیم.

اینجا یک اشتباه تایپی وجود دارد،اقا منصور عزیز :tulip:.

مثلا:دیدن =دیدند وجود داره=وجود دارد آبی هست=آبی است.

مثلا: میکردن =میکردند میکردن=میکردند
و نمونه های مشابه زیاد،شاید بخاطر همین اشکالات جزئی،اقای ناصری گفتند که تو تالار بزارید.
موفق باشین :tulip:

2 پسندیده

سلام خدمت آقا هادی عزیز🤗
ممنون از حسن نظر و دقت ویژه ای که دارید.
در کل قبول دارم فرمایشات شما را.
چند خط توضیح می نویسم.
در باب عامیانه بودن یا رسمی :
۱. یکی از دوستان در ترجمه های قبلی گفتن عامیانه بودن، صمیمیت بیشتری داره و حس جذب مخاطب خاصی داره.

۲. در باب استفاده از “رو” به جای “را” هم که به نوعی تداعی کننده خودمانی و یا رسمی بودن هست، دوستان گفتن فرقی نداره و جناب ناصری هم “رو” را ترجیح دادن.

۳. به دلیل محتوای پکیج داستان های بچگانه “رده سنی و البته پایین بودن سطح داستان و جملات” فکر کردم اگر عامیانه بیان بشه، جذاب تر و متنوع تر است.

۴. اشتباه تایپی اصلاح شد :sunglasses:

نتیجه گیری : با آغوش باز از همه نظرات استقبال میکنم.:blush:

2 پسندیده

سلام اقا منصور عزیز
پس با رای که دوستان دادن،شما میتوانید عامیانه انتخاب کنین در داستان ها، اقا منصور عزیز،بنده کاری ای نیستم داداش،زحمت رو شما کشیدین و چرا باید باعث هدر رفت زحمت شما بشوم.
همین که زحمت ترجمه را کشیدین و وقت ارزشمندتون در اختیار ترجمه داستان گذاشته اید،من یک خسته نباشید میگم به شما قربان و آرزوی موفقعیت روز افزون را دارم برای شما✋.

دقیقا،درست فرمودید.
در کل عالیه ترجمتون و قضیه ی بالا را نمیدونستم و که دوستان رای دادن که عامیانه باشه، تا اینکه تو کامنت گفتین.ممنونم از شما اقا منصور عزیز :tulip:

2 پسندیده

نفرمایید. شما دوستان قدیمی و حرفه ای تالار ، الگوی ما هستید و نظرات شما برای ما ارزشمند و قابل احترام است.:hugs:

3 پسندیده