سلام به همه دوستان زیبوکی
برای این ماه کتاب چهل و هشت قانون قدرت انتخاب شده که تو این تاپیک قصد داریم مطالب مفیدی رو که تو هر فصل از این کتاب برمیخوریم رو زیر این تاپیک یادداشت کنیم تا هم خودمون کتاب رو بهتر متوجه بشیم و هم کسانی که فرصت نمیکنن کتابو بخونن استفاده کنن.
نکته 1: این پست دانشنامه است و همه میتونن توش مشارکت داشته باشن.
نکته 2: لطفا زیر نام هر فصل جملات، qoute ها، نکات و هر چیزی که فکر میکنید جالبه رو خودتون اضافه کنید.
نکته 3: مطالب میتونه به هر دو زبان فارسی و انگلیسی باشه و محدودیتی وجود نداره.
نکته 4: لطفا از کامنت های متفرقه بپرهیزید که تاپیک مرتب بمونه (فقط نکات رو بیان کنید)
ممنون از مشارکتتون
7 پسندیده
فصل اول: مقدمه …
مقدمهی این کتاب به توصیف اشتیاق بشر برای داشتن قدرت میپردازد و اینکه افراد برای داشتن قدرت چه کارهایی میکنند و چه کارهایی باید انجام دهند که از قافلهی قدرت جا نمانند.
او میگوید نداشتن قدرت روی افراد و رخدادها برای ما غیرقابل تحمل است. اما چون امروزه داشتن قدرت مطلق خطرناک است، قدر باید در لفافهی انصاف باشد. و لازمهی این امر دورویی است. نویسنده از گذشته مثال میزند و برای توصیف بازی قدرت از حکومتهای اشرافی قدیم بهره میگیرد. افراد درباری برای بودن در مسند قدرت دست به چه کارهایی علیه همدیگر میزدند. اما این کارها نه به صورت آشکار بلکه به صورت مخفیانه انجام میشد. کارهایی که به وسیلهی آنها نظر حاکم را به خود جلب میکردند. با رفتاری دوستانه به رقیبان خود از پشت خنجر میزدند. بنابراین تمام اعمال خود را به صورت غیر مستقیم انجام میدادند.
نویسنده اشاره میکند که امروزه همهچیز عادلانه و دموکراتیک به نظر میرسد.
اما اگر توسط این قوانین به بازی گرفته شویم، توسط افراد دیگر که به این قوانین وقعی نمینهند (به قول نویسنده: افرادی که احمق نیستند) له میشویم.
نویسنده نقل قولی از Niccoló Machiavelli ارائه میدهد:
“هرکسی که سعی میکند، همیشه، خوب باشد، در میان افرادی که خوب نیستند، رو به نابودی میرود.
دوباره از نویسنده:
"دربار خود را قلهی پاکی تصور میکند، اما زیر نمای درخشان آن، پاتیلی از احساسات تیره، طمع، حسادت، شهوت و تنفر میجوشد.”
بازی همان بازی است.
به تدریج در حین خوب بودن، یاد میگیرید که محتاط باشید. همانطور که ناپلئون میگوید: “دستی آهنین را درون دستکشی مخملی قرار دهید”. آن وقت است که میتوانید هنرهای دغلبازی، اغوا کردن، فریفتن، و گول زدن را یاد بگیرید. و به آرامی از حریفانتان پیشی میگیرید. آنگاه به بلنداهای قدرت دست مییابید.
سپس افراد را وا میدارید به خواستههایتان گردن نهند بدون آنکه بدانند شما چه کاری انجام دادهاید. و اگر آنها ندانند چه کاری انجام دادهاید نه از شما رنجیده میشوند و نه در مقابلتان مقاومت میکنند.
نویسنده به افرادی اشاره میکند که میخواهند از بازی قدرت بیرون بمانند. با خود میگویند که ما اعتقادی به این سیستم نداریم. بازی قدرت را مضر و غیراجتماعی میدانند، میراثی از گذشتگان. او میگوید از این افراد برحذر باشید چرا که اینها همان کسانی هستند که زبردستترین افراد در بازی قدرت میباشند. و در ادامه خصوصیات این افراد را ارائه میدهد که زمانی که با آنها برخورد داشتیم بتوانیم به راحتی آنها را شناسایی کنیم.
آنهایی که نمایشی از معصومیت خود ارائه میدهند، نسبت به همه معصومیت کمتری دارند.
این افراد خصوصیات اخلاقی خود را به رخ دیگران میکشند، خود را پرهیزکار نشان میدهند، حس عدالت شدیدی دارند.
او میگوید: چون همهی ما تشنهی قدرت هستیم، و تقریبا تمام اقدامات ما به هدف دستیابی به آن است، پس آنهایی که ادعا میکنند در بازی قدرت شرکت نمیکنند، به عمد ما را گول میزنند.
اصطلاح:
Throwing dust in someone’s eyes
گول زدن
آنها در پنهان کردن قصد خود به شدت ماهر هستند.
او میگوید که شرکت ما در بازی قدرت، ناگزیر است. چه بخواهیم چه نخواهیم باید در این بازی حضور داشته باشیم و نقش خودمان را ایفا کنیم.
لازمهی یادگرفتن بازی، داشتن نگاه خاص به جهان است. تغییر در تفکر. و این زمانبر است و سالها تمرین میطلبد. برای دستیابی به این مهم، باید مهارتهای اساسی را یاد گرفت. و وقتی به این مهارتها دست یافتیم به کار بردن قوانین راحت میشود.
و در ادامه هم راههای دستیابی به این مهارتها را توضیح میدهد.
5 پسندیده
فصل 2 : قانون 1 - هرگز از بالادستان خود پیشی نگیرید
در زمینهی قدرت، پیشی گرفتن از بالادستها، شاید بدترین اشتباه ممکن باشد.
بالادستها همیشه میخواهند در کانون توجه باشند. پس باید این را به آنها بدهیم تا حس رضایت و خشنودی را در خود احساس کنند. نباید محیطی نا امن برای آنها ایجاد کرد. باید از هر نظر احساس امنیت کنند و نسبت به پیرامون خود احساس برتری کامل داشته باشند.
با نشان دادن خود و خودستایی کردن در مقابل این افراد، شما برندهی هیچ چیزی نخواهید شد. بلکه محیطی نا امن برای ارباب خود ایجاد میکنید. این موقعیت شما را به خطر میاندازد و امکان حذف قطعی شما را به وجود میآورد. و آنگاه در اولین فرصت، خود را از شر شما خلاص میکند.
این قانون شامل دو قاعده است:
قاعده ۱: ممکن است کاملا به صورت غیرعمدی، نادانسته و خود بودن، از ارباب خود پیشی بگیرید. یعنی شما هیچ کاری برای پیشی گرفتن از او انجام ندادهاید، بلکه به سادگی، خودتان هستید.
نکته: اگر نمیتوانید جلوی برتری و جذابیت ذاتی خود را بگیرید، پس باید از هیولاهای خودبینی و غرور دوری کنید. یا اینکه راهی برای خاموش کردن خصیصههای خوب خود بیابید.
قاعده ۲: هیچگاه تصور نکنید که چون ارباب شما را دوست دارد، پس هرکاری که بخواهید میتوانید انجام دهید.
نکته: کاری کنید که اربابتان باهوشتر از شما به نظر برسد. ساده باشید. وانمود کنید که شما به مهارت و دانش او نیاز دارید. مرتکب اشتباهات بی ضرر شوید و این شانس را به خود بدهید که از او درخواست کمک کنید.
نتیجه: روال طبیعی این است که قدرت سرانجام ضعیف و محو میشود. ارباب شما روزی سقوط میکند، اگر شما نقشتان را خوب بازی کنید، بیشتر دوام میآورید و از او پیشی خواهید گرفت.
4 پسندیده
فصل 3 : قانون ۲ - هرگز به دوستان خود اعتماد زیادی نداشته باشید؛ یاد بگیرید چگونه از دشمنتان استفاده کنید
حواستان به دوستانتان باشد. آنها سریعتر به شما خیانت میکنند. چون حسادت آنها راحتتر برانگیخته میشود.
دشمنان سابقتان را به کار بگیرید، آنها به شما وفادارتر خواهند بود. چون دلیل بهتری برای اثبات کردن خودشان به شما، دارند.
پس اگر دشمن ندارید، راهی برای ساختن آن پیدا کنید.
باید بیشتر از دوستانتان بترسید تا از دشمنانتان.
اگر از این قانون تخطی کنید، ضربههای جبرانناپذیری از طرف دوستانتان خواهید خورد.
عشق و دوستی، انسان را در مقابل مصلحتهایش کور میکند.
یک ضربالمثل چینی، دوستان را به آرواره و دندان تشبیه میکند که اگر مراقب نباشید، شما را میجوند.
مسئله اینجا است که دوستانتان آنطور که تصور میکنید، نمیشناسید. آنها برای جلوگیری از ایجاد کدورت و دلخوری، ویژگیهای ناخوشایندشان را پنهان میکنند.
آسیب از جانب دوستان، به آرامی خودش را نشان میدهد. قبل از آنکه متوجه شوید، دوستیتان محو میشود. و هرچه تلاش بیشتری برای نجات آن بکنید، شاهد ناسپاسی بیشتری خواهید بود.
پس همیشه گوش به زنگ باشید و انتظار هیچگونه قدردانی نداشته باشید. چرا که، زمانی که از آنها قدردانی دیدید، به طور خوشایندی غافلگیر شوید.
به کارگیری دوستان، قدرت شما را محدود میکند. دوست به ندرت میتواند به شما کمک کند. مهارت و توانایی اهمیت بیشتری از احساسات دوستانه دارد.
از طرف دیگر، دشمنانتان مانند معدن طلایی دستنخورده هستند که باید یاد بگیرید از آن بهرهبرداری کنید.
3 پسندیده
فصل 4 : قانون ۳ - اهدافتان را پنهان سازید
با پنهان کردن اهدافتان، مردم را در ابهام و تاریکی نگه دارید.
اگر از اهداف شما آگاهی نداشته باشند، نمیتوانند آمادگی دفاع داشته باشند. آنها را با راه اشتباه هدایت کنید. آنها را درون دود بپوشانید. زمانی که از اهدافتان آگاه شوند، دیگر خیلی دیر شده است.
به مردم این شانس را ندهید که به اهدافتان پی ببرند. آنها را گمراه کنید. از صداقت ساختگی استفاده کنید. سیگنالهای گنگ ارسال کنید. وقتی قادر نباشند، حقیقت و دروغ را از هم تشخیص دهند، نمیتوانند هدفتان را تشخیص دهند.
بعضی افراد همانند کتاب باز هستند. احساسات خود را بروز میدهند، نظراتشان را در هر فرصتی بیان میکنند. برنامهها و مقاصدشان را آشکار میکنند. آنها به چند دلیل این کار را میکنند:
۱. حرف زدن درمورد احساسات و نقشههای آینده آسان و طبیعی است.
کنترل زبان و مورد رصد قرار دادن آنچه که قرار است بگویید، نیاز به تلاش دارد.
۲. برخی بر این باورند که با صریح و صادق بودن، قلب افراد را به دست میآورند و سرشت خوبشان را نشان میدهند.
آنها فریبخورده هستند. صداقت درواقع، ابزار برندهای است که بیشتر از آنچه زخم کرده است، باعث خونریزی میشود. از همه مهمتر با رک بودن خود را قابل پیشبینی و خودمانی جلوه میدهید. که غیر ممکن است افراد به این دلیل به شما احترام بگذارند و از شما بترسند.
2 پسندیده
فصل 5 : قانون ۴ - همیشه کمتر از اندازه ی نیاز سخن بگویید.
همیشه کمتر از آنچه لازم است، حرف بزنید.
زمانیکه میخواهید دیگران را تحت تاثیر حرفهایتان قرار بدهید، هر چه بیشتر بگویید، پیش پا افتادهتر به نظر میرسید.
حتی اگر چیزی پیش پا افتاده بگویید، اگر آن را مبهم و مرموز بیان بیان کنید، به آن اصالت میبخشید.
افراد قدرتمند، با کمگویی ایجاد ترس و تاثیر میکنند.
هرچه بیشتر حرف بزنید، احتمال اینکه چیزی احمقانه بگویید، بیشتر است.
کسی که نتواند بر گفتههایش کنترل داشته باشد، نشان میدهد که نمیتواند بر خودش کنترل داشته باشد.
زبان انسان حیوانی است که فقط افراد کمی میتوانند آن را رام کنند. مدام تلاش میکند از قفسش بیرون بیاید، و اگر رام نشود، وحشی و در نتیجه سبب آزار شما میشود.
قدرت از آنِ کسانی که گنجینهی حرفهایشان را بر باد میدهند، نمیشود.
بر روی گفتههایتان کنترل داشته باشید، زمانی که از دهانتان خارج شوند، دیگر نمیتوانید آنها را پس بگیرید.
2 پسندیده