مهم ترین تکنیک کتاب اثر مرکب: جدول برنامه ریزی دارن هاردی

عرض سلام به همه ی زبانشناسی های محترم
آقای @linus_comex تبریک میگم مقاله ی منسجم و عالی ارائه فرمودید. حاوی نکات ارزشمند و همراه با جملات پرسش برانگیز و قابل تامل

از اونجا که ذهن انسان ناخودآگاه در مسیر هدف قدم می گذارد چه بهتر که اهداف ما عالی و مسیر ما صحیح باشند. نکات مقاله ی شما به این صورت برای خودم تحلیل میکنم:

۱. برای اهداف باید کمیت تعین کرد به فرض مثال هدف پولدار شدن هست باید تعین کرد چه میزان و چه زمانی؟
۲. هدف منطقی باشد.
۳. هدف شفاف باشد، همراه با چرایی؟

مهمترین نکته ی هدف گذاری که باعث ایجاد اعتماد بنفس میشه و ما رو از ادامه ی مسیر باز نداره و خسته نکنه؛ حرکت پیوسته و آهسته هست. قدم به قدم، هدف بعد از هدف
لذا در مورد سوال تون اینکه بیش از سه هدف تعیین شود کلا برای کارهای بزرگ عدد سه عدد مقدس آفرینش هست و مادر ترزا هم اشاره به این نکته کرده اند. وقتی ترافیک اهداف باشه ذهن ناخودآگاه آشفته از انجام دادن میشه و در این صورت هیچ هدفی انجام نمی شود.

11 پسندیده

به انگلیسی به این اهداف، اهداف هوشمند یا SMART میگن که مخفف specific، measurable، achievable، relevant، و time-bound هست. مولفه های خیلی خوبی برای تعیین اهداف به شمار میاد.

19 پسندیده

سلام. لطف شما را می رسونه، وظیفه بود.
با تمام نکاتی که در مورد مقاله ارائه دادین، موافقم به جز تعداد اهداف… البته اگر منظورتون تعداد رفتار برای هر هدف باشه، بله دارن گفته باید 3 تا از مهمترین هاش انتخاب بشه ولی در مورد اهداف گفته 10 عدد باشه.
اگر فقط 3هدف در نظر بگیرین زندگی متعادلی نخواهید داشت و در بعضی جنبه های زندگی همیشه ضعیف می مونید. برای همین دارن هاردی گفته 10 هدف را به گونه ای انتخاب کنین که همه جوانب زندگیتون را در بر بگیره و مانند ورزشکاری نباشین که فقط بازوهای بزرگی داره و پاهای استخوانی

ممنون که نظرتون گفتین ولی اگر امکان داره تمام سوالات پایان مقاله را پاسخ بدین دوست دارم بدونم نظر شما چیه

6 پسندیده

بله. ممنون که به این نکته هم اشاره کردین.

4 پسندیده

ممنون از مقااتون
کلا برداشت من از کتاب اینه که جوهره ی کتاب توصیه به توجه به کارهای به ظاهر ناچیزه که اگه کمی ریاضی رو به کار ببریم این کارهای به ظاهر کوچک در طول زمان تاثیرات بزرگی را خلق می کنند (اثر مرکب). و اینکه در رسیدن به اهداف باید آهسته و پیوسته حرکت کرد.
در مورد سوالتون هم چون جداول در زیبوک قابل خواندن نبود نمیتونم نظری بدهم ولی شاید اینطور بشه گفت که نیاز به حساسیت زیاد نیست که مثلا اهداف فقط باید سه تا باشن نه کمتر و نه بیشتر.
باز هم ممنونم

9 پسندیده

من مد نظر سه هدف بزرگ و مهم هست. اما در واقع ما یک هدف کلی و آن زندگی خوب و احساس خوب از داشتن زندگی خوب رو داریم. که برای آن مطابق جدول وقتی تمام جنبه ها رو لحاظ کنیم به زیر مجموعه ای از اهداف ریز و درشت تقسیم می شود که بعضی از آنها تبدیل به عادت روزانه خواهند شد.

خیلی دقیق متوجه منظور این سوال نشدم ولی برای جدول من وجود یک ستون دیگر رو احساس میکنم تحت ارزیابی روزانه و یا امتیاز روزانه، گاها کاری که میبایست رو انجام میدهیم اما کیفیت لازم رو نداشته باشه.

قطعا میشه ولی صرفا جهت انسجام فکر کنم عدد ۳ منظور شده

بسته به اهداف داره و اینکه مطابق نمودار چرخ زندگی خیلی از اهداف تنها اندک زمانی نیاز دارند.
من فعلا در برنامه روزانه ام ۷ هدف اصلی گنجانده شده که اگر بخواهم مطابق نمودار بنویسم خیلی بیشتر میشه

همان جمله ی قبل رو میتونم بگم :ذهن انسان ناخودآگاه در مسیر هدف قدم می گذارد . من یک ویدئو در خصوص نحوه کار ذهن برای ایجاد عادت یا ترک عادت رو به اشتراک می گذارم . جهت رفتارهای جدید بستگی به انعطاف پذیری شخصیت ما داره.

9 پسندیده

سلام دوستان عزیز. اینجا می خوام ابهام دیگه ای را مطرح کنم که فکر می کنم برای شما هم جالب باشه. جواب سوالات انتهای مقاله را به زودی خواهم داد اگر دوست داشتید مشارکت کنین… :pray:t2::wink:
حالا بریم سراغ سوال :point_left:

با قانون پارتو که حتما آشنایی دارین بله؟ این قانون میگه که 80 درصد نتایج فقط ناشی از 20 درصد انتخاب یا کارهایی که انجام میدین و واقعا درست؛ کافیه به برنامه روزانه یا هفتگی یا ماهانه خودتون نگاه کنین و یک لیست از کار هایی که انجام میدین آماده کنین شاید لیست بلند بالایی باشه و به طور مثال در 30 روز 100 کار انجام بدین ولی اگر دقت کنین 3 کار اصلی در لیست پیدا می کنین که نتایج حاصل از اون تقریبا بقیه کار ها را پوشش می ده وارزش وقت گذاشتن داره.

  • دلیل اینکه هاردی در کتاب اثر مرکب گفته برای هر هدف 3 اقدام یا رفتار بنویسین همین قانون

  • اما آیا این فقط عقیده دارن هاردی؟ نه. به عقیده برایان تریسی ، آنتونی رابینز یا خیلی از افراد متخصص در این حوزه، باید 3 هدف اصلی مثلا در سال تعریف کنین و بعد تقسیم کنین به زیر اهداف ماهانه و هفتگی و … و باید قانون 3 عدد از هر هدف یا اقدام یا زیر هدف را رعایت کنین و این کلید تمرکز ذهن و موفقیت

حالا سوالی که پیش میاد چیه؟؟:thinking:

خب حال فرض کنین من 3 هدف انتخاب کردم که برای من اولویت داره و 3 عرصه از زندگی من در چرخ زندگی را پوشش میده

فرض کنین یکی از این اهداف خواندن زبان انگلیسی باشه یا رسیدن به سلاست در زبان؛ خب من طبق برنامه پیش می رم و به هدف می رسم ؛ حالا برای سال آینده می خوام 3 هدف دیگه را انتخاب کنم که مهمتر ولی از طرفی چون زبان هرگز پایان نداره پس اونم باید باشه حتما چون نمیشه رها کرد برای یک سال و به امید این بود که دستاورد های گذشته از دست نمی ره. پس میشه 4 هدف برای سال آینده و همینطور پیش برین برای سال های بعد مرتب اهداف زیاد می شه چون شما باید ضمن حفظ دستاورد های گذشته، اونها را توسعه بدین مثلا برای سال بعدش هدف بزرگتری برای مطالعه و سلاست در زبان انگلیسی بزارین.

اما چه مشکلی پیش میاد اگر فقط 3 هدف انتخاب کنین؟ :thinking:

شما اگر فقط 3 جنبه از زندگیت را هر سال در نظر بگیری و بقیه را رها کنی که دوباره در اون زمینه ها ضعیف می شی وعادات بد پیدا می کنی و شدنی نیست. به علاوه موردی که باید در نظر بگیرین، غیر قابل پیشبینی بودن یک سال با جزییات که این یعنی ممکن اهداف میان مدا و کوتاه مدت به روتین هفتگی شما اضافه بشه که علاوه بر اهداف سالانه باید رسیدگی بشن پس بازم اهداف از عدد 3 تجاوز می کنند؛ حالا این یعنی قانون پارتو نقض میشه؟؟

نظر من: منظور از انتخاب 3 هدف اصلی برای سال ماه و یا هفته، اینه که شما بیشترین زمان روتین هفتگی، روزانه و ماهانه خودتون را روی اونها تمرکز کنین و بقیه اهداف میان مدت و کوتاه مدت و بلند مدت را هم همزمان باید جلو ببرید ولی تمرکز و وقت اصلی باید روی اون سه مورد باشه .

مثال:

3 هدف اصلی سال 98

  • کاهش وزن
  • سلاست در زبان انگلیسی :point_left: 80 درصد زمان شما این 3 مورد
  • درامد 100 میلیونی

اهداف فرعی

  • ورزش کردن
  • برای کنکور ارشد خواندن :point_left: 20 درصد از زمان شما باید به این موارد اختصاص یابد
  • مقاله نوشتن

و نکته دیگه اینکه به نظر من اگر 3 اولویت شما و یا یکی از اولویت ها (می تونه 3هدف اصلی در ماه و یا هفته باشه) می تونه با اهداف سالانه جابه جا بشه و وقت بیشتر روی اونها گذاشت چون اولویتش در اون مقطع زمانی بیشتر به طور مثال 3 ماه مونده به کنکور، تصمیم میگیرین شرکت کنین و برنامه ریزی می کنین برای کنکور پس اهداف اصلی شما در سه ماه و 12 هفته آینده به جای مطالعه زبان انگلیسی، میشه مطالعه کنکور و باید 80 درصد وقتتون روی این مورد بره و بعد از کنکور می تونین برای بقیه سال همون اولویت سالانه را دنبال کنین اینطوری قابلیت تطبیق پذیری بالایی دارین و از نظر من غیر از این هم شدنی نیست

حالا نظر شما چیه؟

4 پسندیده

سلام آقا صادق گرامی. واقعا جا داره بابت این مقاله کامل بهتون تبریک بگم. دست مریزاد.

اینکه دست نوشت خودتونه واقعا مقاله رو جذاب و خواندنی کرده. ماشالا بهتون :tulip::tulip::tulip:

4 پسندیده

سلام کامبیز جان خیلی ممنون که انرژی مثبت می دی. خیلی راه دارم که به امثال شما در این تالار برسم.
من فقط پست های شما و برخی دوستان را دنبال کردم و سبک ها را یاد گرفتم :point_left: رفتارهای کوچک در مدت زمان طولانی تبدیل به عادت شده و شمارا به نتایج بزرگ می رساند. دقیقا روش من در طول 6 ماه مطالعه مقالات زبان شناس…

4 پسندیده

مخلصم. خوشحالم که مفید واقع شده.

و خوشحال میشم مقالات بیشتری از شما بخونم. چون قلم خوبی دارید و مشخصه عمیق کار می کنید. به مرور با نوشتن های بیشتر میتونید بهتر بشید.

کمک خواستید می تونید رو من حساب کنید.

3 پسندیده

حتما از کمکتون استفاده می کنم. کامبیز جان اگر دوست داشتی سوالات پست آخر و یا انتهای مقاله را پاسخ بده خوشحال می شم نظرت بدونم.

خوشحال می شم نظرت در مورد پست های دیگه ای هم که کار کردم بدونم. مخلص تو صادق :heart::pray:t2:

3 پسندیده

این فرض و نتیجه گیری درست نیست. مثلا فرض کنید من یکی از اهدافم اینه رانندگی یاد بگیرم. وقتی طی یک سال این کار رو کردم. از سال بعد دیگه لازم نیست این هدف رو داشته باشم. چون هر از چند گاهی که رانندگی میکنم خودش یعنی تمرین و باعث میشه از یادم نره.

مگر اینکه پس یادگیری رانندگی قصد داشته باشم که راننده فرمول یک بشم که اون بحثش جدا هست.

نکته دوم اینکه به این جور موارد نباید به دید صفر و یک نگاه کرد. یعنی اون ۲۰ درصد قانون پارتو وحی منزل نیست. برای یکی شاید ۳۰ درصد باشه برای یکی دیگه ده درصد. اینها ساده سازی شدن که منظور اصلی رو برسونن.

3 پسندیده

سلام. برای نقض حرف من اصلا مثال خوبی نزدی چون رانندگی یک مهارت نه یک دانش یعنی شما با سعی و خطا هم می تونی رانندگی معمولی و حتی تکنیک های حرفه ای اون را هم یاد بگیری ولی زبان دانش و اگر تمرین و تکرار نشه فراموش میشه بر عکس مهارت که هرگز فراموش نمیشه …
و در ضمن وقتی میگی هر از چند گاهی رانندگی می کنم خب یعنی اینم جزو اهدافت ولی نمی نویسی فقط همین تو داری به صورت روتین روزانه یا هفتگی انجامش میدی چون برای کارهات بهش نیاز داری…
قرار نیست هر کاری در زندگی انجام میدیم به صورت هدف یادداشت کنیم. مثلا فرض کن به خاطر نیازت هفته ای دو بار می ری خرید ولی اینو به عنوان هدف یادداشت نمی کنی چرا؟ چون این امور شروط اهداف اسمارت که در مقاله ذکر کردم ندارن؛ یعنی نمی تونی چرایی براشون پیدا کنی و دستاوردی براشون در نظر بگیری پس جزو روتین زندگی هر شخصی هستند.

شما نمی تونی بگی من هفته ای پنج بار رانندگی می کنم تا در ماه بیست بار بشه و بعد از یک سال 240 بار رانندگی کرده باشم، خب که چی تو فقط سطح مهارت رانندگیت حفظ کردی همین و هیچ کار مفبد دیگه ای نکردی…

تفاوت مهارت و دانش از زمین تا آسمون حسین جان.
در مورد قانون پارتو هم اگر متن من کامل بخونی هیچ جا نقض نکردم که چون چهار هدف شده، پس دیگه پارتو نداریم بلکه به صورت سوال مطرح کردم.

ممنون که نظرت گفتی.

3 پسندیده

زبان هم یک مهارت هست. رانندگی هم اگر تمرین نشود فراموش میشه.

2 پسندیده

بله اگر از دیدگاه دیگه نگاه کنیم هر ویژگی از انسان به جز غرایز طبیعی، یک مهارت محسوب میشه ولی باید توجه کنیم که زمان بازیابی هر مهارت با دیگری متفاوت؛ مثلا اگر شما به مدت 2 سال رانندگی و زبان را بزارین کنار و تصمیم بگیرین در سال سوم این دو کار انجام بدین، زمان بازیابی مهارت رانندگی بسیار کوتاه تر از زبان انگلیسی و نکته دیگه اینکه هر کاری ما در زندگی به صورت روتین انجام می دیم مثل رانندگی، برنامه محسوب میشه و یک نوع عادت ولی هر کاری که شما در زندگی انجام میدین را روی کاغذ میارین؟ خیر چون کار بیهوده ای. حالا چرا؟؟

  • دلیل اول اینه که اهداف باید به گونه ای تعریف بشن که ویژگی های ذکر شده در مقاله همین تایپک داشته باشن و به نوعی SMART باشن؛ مثلا برای رانندگی شما می تونین برای خودتون تعریف کنین که من قرار تا سال آینده 10 تکنیک حرفه ای در رانندگی را مسط باشم پس باید به صورت ماهانه، هفتگی و روزانه تمرین کنم تا به این هدف دست پیدا کنم…

  • دلیل دوم هم اینه که شما فقط مهم ترین اهداف روی برگه می نویسین و مکتوب می کنین ولی این دلیل نمی شه بقیه کار های زندگی مطلقا انجام ندین وفقط پیگیر اهدافتون باشین بلکه نگاه درست اینه که بیشترین زمان شما باید برای پیشبرد اهداف اصلی صرف بشه و زمان کمتر به بقیه اهداف یا کار های فرعی اختصاص پیدا کنه.

3 پسندیده

دوست عزیز در مثل جای مناقشه نیست. شما فرمودید اگر به هدف سلاست در زبان رسیدم برای سال‌های بعدی هم این هدف بایستی در اهدافم باشد. و بعد نتیجه گرفتید که این اهداف همیشه بیشتر و بیشتر میشه.

بنده با مثال خیلی ساده ای گفتم خیر دلیلی وجود نداره که همان هدف رو مجدد برای سال بعد در نظر بگیریم.و خود شما هم تایید میکنید که مثلا برای بحث رانندگی چون به کار روتینی تبدیل میشه دیگه نیازی نیست در قسمت اهداف مهم زندگی خودمون بگنجونیم.

در رابطه با زبان هم همین هست. وقتی به سلاست میرسید، همون درگیری روتینی که با زبان دارید برای اینکه شما رو در همون نقطه نگهداره کمابیش کافی است.

2 پسندیده

بله کاملا درست منم با حرفاتون وافقم. ولی برخی اهداف اگر مکتوب نشن، هرگز انجام نمی گیرن برای همین همه اساتید موفقیت در دنیا تاکید دارن بنویسین اهداف تا انجام بدین وگرنه 98 درصد مردم دنیا اهدافی در ذهن دارن ولی به مرور زمان فراموش می شه و هرگز انجام نمی دن.

رانندگی چیزی که همیشه نیاز دارین ازش استفاده کنین یا در 50 درصد مواقع، ولی زبان انگلیسی خیلی اوقات نیاز نیست پس اگر مکتوب نکنین هرگز پیگیری نخواهید کرد. مقالات زیادی در این تالار کار شده که حتی افرادی که در کشور انگلیسی زبان زندگی میکنند هم لزومی نداره به مهارت در زبان برسن چون باید تمرین کنن و بخوان و از راهکار ها هر روز استفاده کنند حالا اگر شما این راه کار ها را برنامه ریزی نکنین و هر روز به کار نبندین، نهایتا 10 جمله از زبان کشور مقصد که به کار میاد یاد می گیرین.

بخش قانون پارتو در مقاله من مطالعه کنید لطفا. در اونجا توضیح دادم که شما می تونین چند هدف مهم و فرعی داشته باشین و وقتی به سلاست برسین زبان می ره جزو بخش فرعی ولی باید براش برنامه بریزین فقط زمان کمتری نسبت به سال های گذشته اختصاص بدین. اگر مکتوب نکنین به دست فراموشی سپرده خواهد شد، باور کنید برای خودم بارها در همه مسائل اتفاق افتاده. شما حتی اگر همه موارد لیست خرید مکتوب نکنید ممکن چند مورد از قلم بندازین

4 پسندیده