چرا من....چرا من...اهمال کارم...تنبلم...بی اراده یا؟

موافقم.

به شخصه خود من این کارو زیاد انجام دادم. روزهایی بوده که برام مهمون میومد و خیلی دوست داشتم کنارشون باشم ولی همیشه ازشون اجازه میگرفتم تا یه نیم ساعتی به زبان بپردازم. تو نود درصد حالات مشکلی نبود و اگر هم بود میشه گفت مهم نیس. چون کسی ک برای شما و کارتون ارزش و احترام قائل نشه شما هم نباید زندگیتون رو بر پایه اونا بچینید.


و اما مورد دوست عزیزمون ک تاپیک رو زدن. یادگیری زبان مثل ازدواج میمونه. شما یک پیوند با معشوقه خودتون که زبانه میبندید و قصد دارید تا ابد باهاش باشید.
ازدواج هدف پشتشه و هدفش واقعی و محکمه. برای قبول اون شما تصمیم به ازدواج میگیرید.
تصمیم از کجا میاد؟ از مغزتون نه از احساستون.
این چ ربطی به این تاپیک داره؟
وقتی احساس کنید ک زبان نیازه کافی نیست. ولی وقتی عمیقأ تصمیم بگیرید اون وقته که زبان خواهید خوند.
ما همه اینارو رد کردیم و کسی نیس ک ادعا کنه این مشکلو نداشته
تفاوت اونایی که یاد گرفتن و شمایی ک دارید تقلا میکنید اینه که اونا تصمیم جدی گرفتن که با زبان پیوند بخورن.
خب بر میگردیم به همون مثال ازدواج.
وقتی شما ازدواج کنی آیا میتونی مثل دوره مجردیت عشقی کار کنی؟ نه. چرا که شما دیگه واسه خودت نیستی بلکه واسه خونوادتی. پس نیاز به چی داری؟ نظم و انضباط و دیسیپلین
وقتی میگید من میزارم کنار، من فرار میکنم برم کتابخونه تا بخونم، مامان اینا میرن مسافرت من نمیخونم نشون میده شخص با دیسیپلینی نیستید.
اول از همه برید جلو آیینه با خودتون رو راست باشید. تو چشماتون نگاه کنید و مشکلتون رو محکم به خودتون گوشزد کنید.
یه نفر بخواد وزنش رو کم کنه اول نیاز داره بره جلوی آیینه و قبول کنه ک چاقه. حتی شاید نیازه به خودش توهین کنه و بگه که خیکیه. چرا؟ چون واقعیته.
ما این روزا خیلی نرم شدیم. اسمشو میزاریم مودب بودن، نه به فلانی نگو چاق، به فلانی نگو تنبل زشته بهش برمیخوره.
وقتی ی نفر مشکلشو نخواد قبول کنه چرا دنبال راه حل بگرده؟
مشکل شما هم ک تابلوئه شما بی نظم هستید و نیازه که رو نظمتون کار کنید. مشکلتون رو هم خودتون فقط میتونید حل کنید نه کس دیگه.
یکی از چیزهایی که به شخصه برای من لذتبخشه خوندن کتاب های بیوگرافی.
قسم میخورم هیچکدوم از این افراد یه شبه و بدون سختی به اون درجه حالشون نرسیدن.
همه سختی کشیدن، همه روزهایی بوده که ذهنشون اونارو مثل شما بازی داده. چرا؟ چون ذهن میخواد که همه چی آسون باشه. چون راحته، خوبه. ولی میخوای رشد کنی؟ با راحتی میشه؟ نه.
باید سختی کشید. باید سخت کار کرد.
دیوید گاگینز یکی از افراد مورد علاقه من که هر روز میره میدوئه میگه: مردم میپرسن تو چطور هر روز میدوئی. ما امتحان میکنیم نمیشه. بهشون گفت: من هفته چند بار میشینم رو پله و به کتونی هام نگاه میکنم. شاید نیم ساعت و دائماً مجبورم با خودم کلنجار برم تا اینکه بالاخره پاشم و پامو از خونه لعنتی بزارم بیرون.
تهش چی؟ میاد خونه و میگه خیلی خب خداروشکر امروزم رفتم و از عذاب وجدانش رها شدم.
نمیدونم دقیقاً هدف از زدن این تاپیک چیه؟ امیدوارم انگیزه نباشه. چون مشکل شما انگیزه نیست بلکه نظم، وسواس، تعهده.
انگیزه واسه روزهاییه که همه چی خوب و خوشگله و اشخاص با انگیزه بزرگترین شکست خورده ها هستند.
شاید تو دو سال فعالیتم تو زبانشناس بیشتر از ۳۰۰ ۴۰۰ نفرو دیدم که با انگیزه اومدن پیشم و ازمون پرسیدن چطور زبان رو شروع کنیم؟
ولی مطمئنم ۹۹ درصدشون هنوز زبان یاد نگرفتن.
پس رو تعهد، وسواس، نظم کار کنید وقتی بدستش آوردید، زبان هیچ، هر چیزی که دوست دارید رو راحت میتونید یاد بگیرید.
این بهونه ها هم بزارید کنار. مهمون، مسافرت، خستگی و…
اینا واسه یه شخص موفق نیست.
تمام.

15 پسندیده

سلام دوست عزیز، من هم چند بار پستهاتون رو دیدم و خوندم، چند بار خواستم نظر خودم رو بدهم گفتم شاید برداشت به نصیحت بشه، چون کاملا درک میکنم و خود من هم در طول زندگی برای اهدافی موانعی پیش رو داشتم که در صورت نرسیدن به هدف همه رو مقصر می دونستم بجز خودم. تنها جمله ای که صرفا بر حسب تجربه می تونم بگم که دوست عزیز سعی کنید پویشگر باشید یعنی خالق لحظه ها نه کنشگر یعنی منتظر لحظه ها. شما متاسفانه شرایط سختی دارید؛ اما در نظر بگیرید در شرایط فعلی جامعه و رخدادهای ناگهانی اخیر ممکنه چند درصد افرادی باشند که شرایط شما یا سخت تر از شما را دارند، مثلا بچه هایی که در این زمان باید امتحان فوق بدهند ممکنه حتی خانه ای برای زندگی هم نداشته باشند چه بسا یکسال زحمت زیادی کشیدند و حالا بخاطر مشکلاتی که سیل های اخیر ایجاد کرده اون آرامش اولیه هم ندارند حتی با تعویق آزمون، پس قوی باشید و به قول آقا کامبیز با عشق و تعهد گام بردارید انشالله به هدفتون برسید.

11 پسندیده

پس اگه نیازه و واقعاً هم هدفتونه روزانه هشت تا ده ساعت بخونید حتی بیشتر.
وقتتون هم زیاد نیست. اونقدر وقتتون کمه ک نباید حتی کلمه «نمیتونم» هم ب زبون بیارید

7 پسندیده

منم از 8 صبح تا 6 عصر بکوب دارم تو کتابخونه درس می خونم…حتی با وجود اینکه جو بدی هم داره و حدود 90 درصد افراد اونجا برا چیزی غیر از درس خوندن اومدن…دور همی ها و صحبت کردنایی که حتی مسولای کتابخونه هم برا رفعش کاری نکردن تا الان
اگه میشد، بیشتر هم می موندم…ولی خب، کتابخونه، شنبه تا 4 شنبه…همون ساعت صرفا بازه

خودمو عادت می دادم 11 شب خواب باشم…وقتایی که مهمونای ناخونده هست تو طول هفته…که عموما تا نیمه های شب کشیده میشه، بدجور رو خوابم اثر میذاره و نمیشه…شرایطی که متاسفانه گاه و بیگاه، پیش میاد

3 پسندیده

سلام.یه معلم زبان داشتم همیشه میگفت بچه تا یه وضعیت بد میبینی نگو فاجعه است چون برا فاجعه لغت کم میاری . یادش بخیر

7 پسندیده

من خودم یه مدت خوزستانی بودم…خوزستان، حالت عادیشم همینه…محروم…مخصوصا جایی که بودم
حالا این سیل، راه خودش رو پیدا کرده و اومده تو ساحلی کیانپارس اهواز ومناطق اعیان! نشین (که البته هنوز لب جاده هم نرسیده و همچنان درامانن)…بماند
اون بخشای عرب نشین هم که مستفیض شدن از این سیل…مردمی که نخواستن خونه هاشون رو ترک کنن و برن تو پناه گاه ها، و موندنو نیروهای دولتی رو مجبور کردن براشون سیل بند بسازن…چون نخواستن همون دارایی کمی رو هم که داشتن، از دست بدن
یه سری سختیا، شیرینن…و تحمل شون آسون…حتی اگه در ظاهر و تو تصویر سخت باشه…آدمای مسول و سوء استفاده کن هم جا هست…خوشبختانه و متاسفانه
من، اگه تو اون تصویر اولی بودم، بیشتر از آگاه شدن می ترسیدم؛ چون می فهمیدم که چقدر دزد هست؛ حتی تو این شرایط بد…چه اونایی که حتی به خونه های خالی از سکنه آواره ها رحم نکردن…و چه مسوۀ!!ای پشت پرده ای که احتمالا سهل انگاری برخی از اونا، مسبب این مساله شده…
یه سری ها هم نه…
شاید ظرفیت من تو شرایطی که این خونواده داره، کمه…شاید هم …نمی دونم…سعی می کنم راه های فرار بیشتری رو برا گذر از این بحرانای گاه و بیگاه اهل خونه پیدا کنم…امیدوارم که بشه…و باز ممنونم

7 پسندیده

:clap::clap::clap:
در مورد خوزستان جالب اینه ک مردم با روحیه ی بالایی ک دارن همه تلاششون اینه ک فاجعه رو هم کمرنگ کنن تا بتونن زودتر به زندگی برگردن
وضعیت مردم این روزا کلی درس به آدم میده …

7 پسندیده

دقیقا،باورتون میشه بعضی ها رو همون سیل بند و کانال می خوابن؟بعضی از پیمانکارا چندین روز که نون و کنسرو میخرن و توزیع می کنن.بیل مکانیکیها اکثرا مجانی کار می کنن.از ماموریت که میای خجالت میکشی بگی خستم.

8 پسندیده

بله ک باورم میشه
من خودم اهوازی ام :relaxed:
امیدوارم این شرایط پر تنش زودتر اروم شه

7 پسندیده

واقعا همین طور هست و این ویژگی ناب همه ی ما ایرانی هست که در برابر مشکلات زانو خم نمی کنیم. من هم که شاهد حادثه ی شیراز بودم مهربانی مردم همیشه مهربان شیراز جایی برای تسلیم شدن نگذاشت.
اما مردم خوزستان نام خودشان را همیشه به قهرمانی در تاریخ ثبت کرده اند ، چه در زمان جنگ، چه در هجوم ریزگردها و چه سیلاب صبور و بلند قامت ایستاده اند

8 پسندیده

درود برشما
ممنون میشم تعدادی از کتابهای بیوگرافی رو که مطالعه کردین معرفی کنید . :pray::rose:

3 پسندیده

سلام

سه تو زبانشناس هست

زندگی در چند بخش، سم والتون، نمیتوانی به من آسیب بزنی

3 پسندیده