سلام دوستان کتابخوان
کتابی که خوندم و می خوام گزارش بدم، کتاب “شکارچی ذهن” از بخش “رمان های متن اصلی” است.
اول از همه بگم که بی رحم ترین کتاب انگلیسی ای بود که تا حالا تو عمرم خوندم!!! به کسی پیشنهاد نمی کنم که این کتاب رو بخونه! اگه بخاطر بحث های روانشناسی، روانپزشکی و لغت های جنایی پیشرفته این کتاب نبود، قطعاً خوندش رو ادامه نمی دادم. ولی از این لحاظ، آلوده این کتاب شده بودم. چون جنایت های واقعی که توصیف می کنه، تصورش هم بشدت وحشتناکه.
حداقل یه سری نکات رو قبل خوندن این کتاب، رعایت کنید:
حالا نمی دونم راوی کتاب، خود نویسنده هست یا نه. چون قشنگ، راوی، تُن صدای یه پلیس رو داره و صداش با ژانر کتاب، کاملاً همخوانی داره.
کتاب، داستان واقعی مردی بنام جان داگلاس رو روایت می کنه که بازپرس جنابی سازمان FBI آمریکا بوده. حالا می فهمم که چرا اسم کتاب، “شکارچی ذهن” هست. جان داگلاس، با قدرت باورنکردنی ذهن خودش، می تونسته تو حین بررسی صحنه جرم، ذهن و رفتار قاتل و مقتول رو در حین وقوع جرم بخوبی تحلیل کنه و حدس بزنه. ضمن مصاحبه هایی که با این مجرمان داشته، تحلیل ها و برداشت های روانشناختی و رفتاری خودش رو از جنایت اونها می کرده. طوری که تو ضمن فعالیت حرفه ای خود تو دایره جنایی، سعی داشته الگوهای ثابت رفتاری مخوف ترین قاتلان و جانیان روانی رو کشف کنه تا بتونه، به دیگر کارآگاهان و افراد بازپرس، به دستگیری این افراد در آینده کمک کنه.
پ.ن: بخاطر لغت های جنایی پیشرفته این کتاب، هر از گاهی، یکی از فصل های این کتاب رو می خونم.
آقا فرزاد بازم مرسی بابت معرفی کتاب @Farzad_Poodineh
فقط یک نکته، کتاب های این چنینی تو زیبوک رو یه خلاصه ای ازش بیارید که دیگه کسی مثل من غافلگیر نشه!
واقعاً این کتاب، خلاصه لازم بود.