به نظر من ما بایستی یاد بگیریم که یکسری مسائل تو زندگی مسابقه نیست. حالا نه تنها انگلیسی مثلا من رانندگی رو مثال میزنم. همه میخوان از خودروی جلویی سبقت بگیرن و دست به هر کاری میزنن (لایی کشیدن و …). من همیشه با خودم فکر میکنم که واقعا اینجور افراد با خودشون چی فکر میکنن. مگه کسی دنبالشون هست یا مسابقس و آخرش جایزه میدن؟
خوب در مورد شما به قول @Parsagol اگر واقعا روزی یک ساعت نه روزی نیم ساعت وقت بذارین. اما به این نیم ساعت پایبند باشین و زنجیره رو نشکنین، همین کافیه. چالش شدت و اینجور موارد هم برای دادن انگیزه ی مضاعف به افرادیه که وقت اضافه بیشتری دارن تا از این وقت اضافه استفاده ی بهینه کنن. وگرنه طبیعیه که کسی که کارمند هست یا کارهای واجب دیگه ای در زندگی داره خوب بیش از یک ساعت نتونه روی انگلیسی وقت بذاره.
با این وجود باز شما نوشته ی زمان های مردهی آقا کامبیز رو بخونین ببینین آیا زمانی هست که بشه به این تایم روزانه ای که میتونین بذارین اضافه کرد یا خیر. معمولا خانم ها در زمان پخت و پز و دیگر موارد خانه داری تایم خوبی میتونن بذارن. مثلا پونه خانم وقتی داشت فرش و پتو رو میشست نه ساعت! زبان خوند. این موارد میتونه به آدم ایده بده که از وقتش استفاده ی بهینه کنه.
من خودم زمانی که درگیر کارهای اداری بودم، به این نتیجه رسیدم که جای اینکه غر بزنم چرا کارم دیر انجام میشه، به راحتی هندزفری رو توی گوشم قرار بدم و به انگلیسی گوش بدم. ذهنمم آرامش داشت که وقتم در حال تلف شدن نیست.