کمک برای ترجمه ی داستان!

سلام دوستان. من در حال ترجمه ی یک پروژه ی داستان کودکانه هستم که ساده و راحته ولی خب هرازگاهی در حد یک یا دو خط میشه جاهایی رو گیر میکنم و نیاز میشه از یکی کمک بگیرم بپرسم. اگه کسی در این زمینه میتونه بهم کمک کنه و ترجمه اش قوی یه ممنون میشم بهم پیام خصوصی بده تا باهاش هماهنگ کنم. البته میگم جملات خیلی زیاد نیست مثلا روزی در حد چند خط کوتاه و برای کسی که تسلط بالایی داره واقعا چیزی نیست و جملات سخت و پیچیده نیستن. فقط نیاز دارم یکی قوی تر از خودم کنارم باشه برای زمانایی که هر از گاهی بعضی از جملات رو گیر میکنم یا شک میکنم که درست ترجمه کردم یا نه، اون موارد جزئی رو ازش بپرسم.
ممنون از توجهتون دوستان

9 پسندیده

سلام
پیشنهاد می کنم سوالاتتون رو به اشتراک بگذارید همینجا که از خرد جمعی هم بهره برده باشید و هم باقی دوستان زبان آموز هم درگیر بشند و مطلب جدید یاد بگیرند.

15 پسندیده

من هم با حرف دوستان موافقم میتونین همینجا سوالتون رو مطرح کنین مربیان تالار و همینطور دوستان دیگه راهنماییتون میکنن تا جای ممکن :relieved::rose:

14 پسندیده

ممنون از پیشنهاد خوب شما دوستان عزیزم
پس من همین کار رو میکنم و پیشاپیش از دوستانی که بهم کمک میکنن تشکر میکنم و یکی یکی جاهایی رو که مشکل دارم اینجا میزارم و ممنون میشم کمکم کنید. :relaxed: :rose: :rose: :rose:

10 پسندیده

دوستان عزیز قسمت آبی رنگ رو ممنون میشم ترجمه کنید برام!خودم ترجمه اش کردم ولی یه ذره شک دارم. ممنون

7 پسندیده

علی دیگه (بیشتر از این) صبر نکرد اما سرعتش را کم کرد و طولی نکشید که برنده مسابقه شد. :thinking:

11 پسندیده

To speed off
To leave or depart very quickly or hastily, especially by driving
.فکر کنم سریع رفت

7 پسندیده

ممنونم که تصحیح کردید :hibiscus:

7 پسندیده

سپاس فراوان
دقیقا همینجا رو مشکل داشتم والان گرفتم چی شد :rose: :rose: :rose:

6 پسندیده

اینجا منظورش اینه شیر پسر رو برد بالای شاخه ی درخت؟
یا اینکه: شیر باعث شد پسر بره بالای شاخه ی درخت
placed رو من قرار دادن معنی میکنم و اگه درست باشه یعنی شیر اون رو برده…شک دارم به ترجمه ام

:thinking:

4 پسندیده

سلام
به نظرم درست برداشت کردید
شیر اونو برده بالای درخت
To place: to put

7 پسندیده

2 پسندیده

سلام

یک سنگریزه در حال چرخش مردان هریسون را آگاه کرد و آنها شروع به شلیک کردند

6 پسندیده

صدای غلطیدن یک سنگ کوچک (که احتمالا پای بن یا آدمهاش بهش خورده بودند و حرکت کرده بود) آدمهای هریسون رو خبردار کرد و شروع به شلیک کردنند.

6 پسندیده

سلام بر دوستان عزیز… از کسایی که بهم در ترجمه کمک میکنن ممنونم :relieved: :rose: :rose: :rose:

3 پسندیده

یک دفعه گرگ دید که قسمتی از موهای گردن سگ ریخته و ازش علت رو پرسید؟

6 پسندیده

گرگه یهویی متوجه شد یک تکه از موهای گردن سگ نیست و از او خواست بگوید چه شده.

5 پسندیده

5 پسندیده

سلام
پسر از ستاره های خود برای فرار باریک تشکر کرد و رفت

4 پسندیده

Star
بخت

Narrow escape

خطر از بیخ گوش کسی گذشتن
کم مانده بود به خطر بیفتم

4 پسندیده