سلام صبا عزیزم یکی از کتاب های ایشون رو خوندم در باره جنگ ویتنام بود دوست اتون کدوم کتاب اش رو خریده؟
سمیراجان،ازنظرمن شما آدم جالب ومنحصربفردی تو نوع خودت هستی،اصلا قصد ندارم مثل کلیشه های نچسبی که این روزا رواج زیادی پیداکرده وطبعا تالار روهم ازخودش بی نصیب نذاشته،بهت بگم شما "متفاوتی،بابقیه فرق دارید،بخاطر همین بهت علاقه دارم …وازین کلمات بی روح و…"ولی واقعیت اینه که من هیچوقت توتالار ویا سایر شبکه های مجازی،احساس نزدیکی فکری واقعی وقلبی باهیچکس نداشتم…مدتی فکرم درگیربود…ولی ارتباط با چنددوست غیرایرانی که به دنیا وزندگی ازدیدگاههای متفاوتی نسبت به هموطنامون،نگاه میکنند حالموخیلی بهتر کرده ونه تنها ازینکه همفکری ندارم،ناراحت نیستم،یجورایی خوشحالم هستم…افکارمنحصربفردداشتنی که به خودمون ویادیگران آسیب نزنه،نه تنهاهیچ اشکالی نداره،بسیارهم زیباست…
چندبارباخودم سبک سنگین کردم توابن تاپیک اینهارو مطرح کنم یانه…اماحقیقتش اینه که خوندن کتاب درمان شوپنهاور جسارتمو برای این ابراز نظر چندین برابر کرده
پ.ن.اینم ربط صحبتام به این تاپیک
سلام نوشین جانم
متأسفانه یادم نیست، ولی حتما فردا ازش میپرسم اطلاع میدم
صبح عالی متعالی نوشین جان @nuclear-tic
جنس ضعیف اسم کتابه
ای جااااان صبای عزیز
من که عاشق این تیپ کتابام و تا تو قفسه ی کتابای امانتی می بینم برشون می دارم.متاسفانه توی کتابخونه ها کمتر از نوع جدیداش هست و خوشبختانه توی قبیله ی دوستای کتابخونم که به این موضوع علاقه دارن ، ازشون امانت می گیرم.
خوشم اومد که باید حتما نکته بردارم ،بعد از یه بار خوندن می رم می خرم.
چیزی که بود گفتم شاید اینجا مخاطب نداشته باشه
ولی فضای مجازیه و می زارم به این امید که کسی حتی بعد از چند ماه اومد و خواست اینجا سرچی بزنه و به تور حرفای من بخوره، بلکه این قبیله بزرگ تر هم بشه
احتمالا اون طرف کتاب های خوبی هم به من پیشنهاد بده.
در کل مرسی که بهم گفتی . حرفای شما و زینب جان باعث شد بساط ذوق کردنمو جمع نکنم
راستی کتاب صد سال تنهایی رو منم دارم، منتظرم فرصتش برسه بخونم.
نظرمو می گم بعد خوندن
صبح سميراجان متعالی
خیلییییم خوب که منصرف نشدی از اشتراک افکارونظرات وکتابهای موردعلاقه ات،زیبایی دنیا یکیش همین تفاوت سلیقه ها ودیدگاههاییه که نه قصد تحمیلش به دیگران هست،ونه آسیبی به کسی میرسونن.
صدسال تنهایی چهار پنج فصلش خوندم هنوزچنگی به دل نمیزنه،ولی ادامه اش میدم،میدونی کتاب فارسی برام جذاب نباشه هیچ انگیزه ای واسه ادامه اش ندارم،اما انگلیسی باشه میگم حداقل چندلغات واصطلاحات جدید یادمیگیرم.امااین کتابیه که نظرات قوی درموردش گفته شده،پیش میبرم ببینم به کجامیرسه.
حتما نظرتوبرامون بنویس
شادوسلامت باشی
ممنون عزیزم.
چشمحتما
ولی فک می کنم اوایل کتابخوانی بخاطر نسپردن مطالب کتاب عادی باشه و رفته رفته بهتر میشه
حالا بازم بستگی داره
وقت بخیر
شخصا اگه خریدم اینترنتی باشه چند صفحه از پیدیاف اون کتاب رو توی اینترنت میخونم
یا یکمی از کتاب صوتیش رو گوش میدم تا ببینم خوشم میاد یا نه
بنظرم اپلیکیشن کستباکس گزینهی خوبی برای پیدا کردن کتابهای مختلف و انتخاب هست
اگه هم توی اینستا فعالیت دارید، پیجهای کتابخوانی یا کتابفروشی زیادی هستن که کلی کتاب رو نقدر میکنن و…
میتونید با دیدن نظرات و خوندن یکم از کتاب (که معمولا همونجا توی پست به اشتراک میزارن) ببینید باب میلتون هست یا خیر
اگه هم منظورتون صرفا پیدا کردن کتابی که بشه تا آخر با لذت خوندش هست
شخصا دست میزارم روی نقاط ضعفم
روی کمبودا و نواقص فکریم
روی اهداف و اخلاقایی که میخوام بهتر بشن
یا چیزایی که روشون حساسیت درست/نادرست دارم
کتابی رو انتخاب میکنم که به عقل و درکم پیشرفت واقعی بده یا به یه مشکلم کمک کنه یا یکی از اون حساسیتها رو قلقلک بده تا میل به خوندن اون کتاب داشته باشم
مثلا روی مشکلات اجتماعی و آسیب دیدن مردم جامعه از فقر و استبداد حساسم، پس کتاب رستاخیز از تولستوی رو با لذت تا آخر خوندم
ولی چندان از تاریخ جنگها خوشم نمیاد و بیش از دوساله کتاب دزیره رو همچنان تموم نکردم چون بهش بیمیلم…
دست بزارید روی باید و نبایدهاتون و کتاب انتخاب کنید
سلام آقا حمزه، وقتتون بخیر.
یکی از دلایلی که من از کتابخونه یا کسی کتاب امانت می گیرم و نمی خرم اینه که اگه کتابی رو دوست نداشتم ، وقتم رو صرفش نمی کنم .
شاید از یه کتاب فقط دو سه فصل اولش به دل بشینه و بقیه رو نیازی نباشه بخونی.
این طوری تو دام هزینه از دست رفته نمی افتین،به این معنی که چون پولش رو دادم پس تا ته اش رو بخونم.البته که شما نیافتادین و می خواین بدین بره که بهترین انتخابه.
دومین دلیلش اینه که چون زمان داره و باید پس بدی ،خب برای مدت طولانی نمی مونه تو قفسه کتاب هات.
سریع تمومش می کنی .
گفتین می خواین کتاب ها رو بدین بره.
اگه به فروشش فکر می کنین که هیچی ولی اگه نه،
گفتین تو روستا زندگی می کنین.
می تونین کتاب ها رو بدین به کتابخونه روستاتون تا ادم های بیشتری ازش استفاده کنند .
روستای من کتابخونه نداره، می رم از شهر بغلی مون که شهر خودمه امانت می گیرم و گاهی هم از کتابخونه کاشان.
( شما اگه عضو کتابخونه ای در ایران باشین، ازهرشهری که خواستین می تونین کتاب بگیرین ولی به شرطی که همون جا پس بدین )
یه سری هم خواستم کتابخونه راه بندازم تو روستامون و استوری کردم که کسی اگه کتاب اضافه داره تو خونه اش بیاره بده به من تا کتابخونه روستا رو راه بندازیم ، بیش ۵۰۰ کتاب جمع شد ولی می تونم بگم بیش ده تاش به روز و خوب نبود، همه از قفسه ی مادر بزرگشون دراورده بودن گویا. منم همه رو دادم همون کتابخونه ای که فعال بود!!!
( کتاب خونه ها کتاب هایی که مفید نیست رو می دن بازیافت و به جاش کتاب می خرن)
اینا رو گفتم برای کتاب هایی که دارین.
یکی از دلایلی که کتاب خوندنتون به تعویق می افته همون کثرت کتابه . بدین بره ،ذهنتون که سبک شد راحت تر کتاب انتخاب کرده و می خونید .
در مورد این که چطور کتاب انتهاب می کنند ،اینه که یه مدت شما باید کتاب هایی بخونین تا ذائقه ی خودتون دستتون بیاد .
من کتاب های زیادی بوده که دیدم بارها پیشنهاد شده و با وجود چاپ پنجاه باره و بیشتر دوست نداشتم بخونمشون.
مشکل اون کتاب ها نبوده ،مشکل منم نیست .
برمی گرده به ذائقه تون.
هر چه بیشتر کتاب بخونین ،بیشتر می فهمین که چی بیشتر به مذاقتون خوش میاد .
با کتاب های روان هم شروع کنید.
یه موضوع دیگه این که بسته به شرایط روحی تون،کسب و کارتون،موقعیتتون باز هم کتاب های انتخابیتون فرق می کنه .
مثلا من یه دوره ی رفته بودم تو کتاب های شعر، یه دوره ای تو سبک کتاب های کسب و کاری و توسعه فردی ،یه دوره ای رمان های پربار .
قبلا فکر می کردم که رمان خوندن وقت تلف کردنه ولی بعضی از رمان ها واقعا دیدم رو نسبت به کتاب و خلاقیت تو نوشتن عوض کرد .
مثل کتاب سمفونی مردگان، کوری و کتاب خانه نیمه شب .
پس هر چه بیشتر بخونین ،انتخابتون بهتر می شه .
نکته خیلی خوبی رو بیان فرمودید.
این کتاب از تولستوی واقعا فوق العادس و پیشنهادش میکنم. بویژه با ترجمه آقای سروش حبیبی.
یه نکته ی دیگه اضافه کنم .
جایی هست که
اونجا می تونی رایگان کتاب برداری ،تا شش ماه داشته باشی و بعد باز به خودشون برگردونی یا بدی یکی دیگه ،یا کتابخونه دیگه ،یا اصلا مال خودت باشه .
هر کتابی که دوست داشتین ،حتی کتاب زبان هم دارن .
و نکته ی دیگه ، توی پادکست نجوا ، یکی از ایپوزیدهاش مربوط به کتاب و کتاب خوانی و نحوه انتخاب کتابه .
چون می دونم اهل پادکست گوش دادن هستین ،بهتون پیشنهاد می کنم گوش بدین بهش .
فوق العاده بود، عالی و مفید
در حال مطالعه بوستان سعدی برای بار دوم هستم. بعضی از حکایت هاش واقعا پندآموز و زیباست. مثل حکایت زیر که وضع جامعه دردمند و ایجاد حس همدردی و تأثر در چنین جامعه ای رو به بهترین شکل وصف کرده:
چنان قحط سالی شد اندر دمشق
که یاران فراموش کردند عشقچنان آسمان بر زمین شد بخیل
که لب تر نکردند زرع و نخیلبخوشید سرچشمههای قدیم
نماند آب، جز آب چشم یتیمنبودی بهجز آه بیوه زنی
اگر بر شدی دودی از روزنیچو درویش بیرنگ دیدم درخت
قوی بازوان سست و درمانده سختنه در کوه سبزی نه در باغ شخ
ملخ بوستان خورده مردم ملخدر آن حال پیش آمدم دوستی
از او مانده بر استخوان پوستیوگرچه به مکنت قوی حال بود
خداوند جاه و زر و مال بودبدو گفتم: ای یار پاکیزهخوی
چه درماندگی پیشت آمد؟ بگویبغرید بر من که عقلت کجاست؟
چو دانی و پرسی سؤالت خطاستنبینی که سختی به غایت رسید
مشقت به حد نهایت رسید؟نه باران همی آید از آسمان
نه برمیرود دود فریادخوانبدو گفتم: آخر تو را باک نیست
کشد زهر جایی که تریاک نیستگر از نیستی دیگری شد هلاک
تو را هست، بط را ز طوفان چه باک؟نگه کرد رنجیده در من فقیه
نگه کردن عالم اندر سفیهکه مرد ارچه بر ساحل است، ای رفیق
نیاساید و دوستانش غریقمن از بینوایی نیم روی زرد
غم بینوایان رخم زرد کردنخواهد که بیند خردمند، ریش
نه بر عضو مردم، نه بر عضو خویشیکی اول از تندرستان منم
که ریشی ببینم بلرزد تنممنغص بود عیش آن تندرست
که باشد به پهلوی بیمار سستچو بینم که درویش مسکین نخورد
به کام اندرم لقمه زهر است و دردیکی را به زندان درش دوستان
کجا ماندش عیش در بوستان؟
بوستان سعدی، باب اول، در عدل و تدبیر و رای
خیلی خوب بود گلم ولی دوتا نکته اول اینکه من این کتاب قطور رو تو دوران نوجوانی خوندم به شدت دوسش داشتم الان چیز زیادی یادم نمیاد از تاریخ جنگ ها ولی یادمه به شدت عاشقونه بود نمیدونم شاید چون عاشق تاریخ بودم و هستم برام جذاب بوده نکته دوم از نویسندگان روس زیاد خوشم نیومده مگر دو سه تا کتاب مثل میشل استراگانوف و برادران کارامازوف ، حس سرد و تجملی بهم میدن
سلام آقا مصطفی علاوه بر سعدی بزرگ پروین اعتصامی هم شعرهاش به درد جامعه امروز ما خیلی میخوره واقعا عاشق شعرهاشم
چقدر اطلاعات خوبی دادی سمیرا جان عالی عالی، یادمه منم همه کتاب هایی که واقعا دوستشون داشتم رو تو همون نوجوانی دادم به کتابخانه مدرسه برادرم که تیزهوشان بود الان فقط کتاب های دانشگاهی ام مونده
وقت بخیر
حقیقتا شخصا ژانر کاملا عاشقانه یا کاملا تاریخی رو نه برای کتاب نه فیلم نمیپسندم
بیشتر ترجیح میدم اون اثر هنری یه ترکیب نسبتا برابری از مسائل اجتماعی/معمایی/جنایی/احساسی/کمدی و… داشته باشه
تک بعدی نباشه…
کلا غیر از ژانر معمایی و جنایی بقیه رو ترکیبی ترجیح میدم
راجع به دزیره هم متاسفانه بیشتر مانور روی وقایع تاریخی با اندکی عاشقانه بود و برای سلیقهی من، سخت هضم…
دو سه سال پیش به دلایلی بشدت به خوندن دزیره میل داشتم ولی از یه جایی به بعد محور داستان خیلی از دو کارکتر اصلی دور شد و مدام تعریف جنگ و جاه و مقام بود یه جورایی حس خاصی بهم نمیداد…
برای من یکم کمبود هیجان داشت،که خب به هر حال زندگینامه بود و کاریش نمیشد کرد
ولی خب سعی میکنم همین روزا دوباره برم سراغش و تمومش کنم
شخصا ادبیات روسیه رو بشدت دوست دارم
مخصوصا اثار بینظیر تولستوی
و دقیقا درست میگید که اکثرا حس سردی دارن ولی با همون قلم سرد و بیرحم طوری مشکلات اجتماعی/سیاسی رو نوشتن که ادم با پوست و استخون حسشون میکنه
بینشون کتاب رستاخیز درد و رنج مردمِ اون زمانه رو به نحو احسنت نشون داده
بعد از اون جنگ و صلح و برادران کارامازوف هم جذابن
و البته که توی هر کشوری فقط هنرمندای برجسته و پربار حرفی برای گفتن دارن
در مورد کتابهای روسی هم وضعیت همینه
نسبت به سن هم ذائقه تفاوت پیدا میکنه کاکتوس جان، جالبه الان فقط دوست دارم کتاب های دلپذیر بخونم، نمیدونم کودک درونم هست یا میخوام ازین دنیای رنج آور چند ساعتی جدا بشم نمیدانم …