فدای تو عزیزم .
این چه حرفیه. من گفتم شاید منظورم رو بد رسوندم که کتاب رو نخونید .
اره عزیز من کلیت رو گفتم چون خودم تا مدتها اون صحنه ها و دیالوگها تو ذهنم میمونه و بشدت احساسی برخورد میکنم متاسفانه.
این کتاب درسته خیلی من رو اذیت کرد اما خوب چندتا نکته مهم توش هست که مهمترینش این بند بود که میگفت اگر می‌خواهید به جامعه مسلط بشید از زنان بر علیه زنان استفاده کنید.
این جمله خیلی حرفها توش هست که دیگه من بازش نمیکنم اینجا.
چون ممکنه این تاپیک مشکل بخوره.در مورد قوانین تالار من زیاد نمیدونم اما این بحثها و تبادل اطلاعات به نظرم مفیدهستند چون راجع به یه کتاب یا فیلم یا… که در خود زبانشناس هست .
خیلی خوشحالم میبینم دوستایی دارم که اینجا باهم تبادل اطلاعات میکنیم و همه خدارو شکر اهل مطالعه و هنر هستند حتی اگر سیر تفکر یکسانی نداشته باشیم.
متوجه منظورت هستم
جالب اینکه منم به روشنایی و تاریکی اعتقاد دارم
همچنین اینکه انسان ها ترکیبی از این دو هستن
من امسال چهل سالم خواهد شد
اگه شما در مورد مردها چیزهایی بگین هم ناراحت نمیشم
اما میخواستم بعنوان یک مرد میانسال، قدری دنیا رو از زاویه دید خودم به شما هم نشون بدم
شاید جالب باشه
مثل فیلم آواتار می مونه
اینکه دنیا رو از زاویه دید یکی دیگه ببینه
یک موجود متفاوت، در یک دنیای متفاوت
نه، گمان نکنم در حد گفتگوهای ما ممنوع باشه
بچه های زبان شناس بچه های روشنی هستند و خودشون مخالف سانسور و موافق آزادی بیان اند، تا جایی هم که مجبور نشن ورود و دخالت نمی کنن
نهایتا پیام رو ادیت می کنن یا پاک می کنن، کل تاپیک دچار مشکل نمیشه
و یه نکته مهم و جالب
خوبی کتاب های اینجا اینه که جاسوس ها و خبرچین ها و بقول خودشون ارتش سایبری از این کتاب ها نمی خونن
چیزی هم باشه کسی نمی فهمه
مثل فیلم رستگاری در شاوشنگ، چکش چند سال تو کتاب مقدس بود و هیچ کس نفهمید
دقیقا منم همینطور سطح کتاب برام بالا بود سعی کردم سطحمو تند تند ببرم بالا و کلمه یاد بگیرم تا بش برسم الانم دیگه تصمیم گرفتم دلو بزنم به دریا و به هر سختی شد بخونمش.
حتما میام تو اون تایپیک ممنون از دعوتت.
زینب جان خط سیر کتاب با فیلم چقدر فرق داره و کتاب کجا تموم میشه؟ اشکال نداره اگه اسپویل کنی.
شناخت زنان مشکل نیست … غیر ممکنه. ما خودمونم نمیتونیم خودمونو بشناسیم
لطفا در صورت اسپویل کردن، بالای پیامتون ذکر کنید مطلب حاوی اسپویله
که من نخونمش
ممنون
احسنت به پشت کارتون
منزل خودتونه یه کلبه درویشی هست
(که من حکم پفک نمکیشو دارم اما دوستان همه کار درستن)
دور هم کفتو آبگوشتی میخوریم!!!
( البته الان دیگه ابگوشت جز غذاهای لاکچری به حساب میاد!)
هر جور خودت صلاح میدونی
اما شخصا دوست دارم گفتگو ها باقی بمونه
گاهی بر می گردم و میخونم
گفتگو های بین ما چند نفر علیرغم سادگی عمیقه و برخی نکاتش رو تو خواندن های بعدی متوجه میشم.
هر جور خودت صلاح میدونی
اما حداقل الان ترجیح میدم به دنیا به چشم خرد نگاه کنم
گفته ها رو بخونم و بهشون فکر کنم
بودا میگه: گفته ها به ترازوی عقل بسنج
کلا تو زندگی هیچی پیام بازرگانی نبود، همه چیز مهم بود، فقط برخی چیزها مهم تر و برخی خیلی خیلی مهم بودن، کاش بهتر و بیشتر می دیدم، می شنیدم و فکر می کردم
سلام عزیزم.
من فیلم رو ندیدم اما کتاب جایی تموم میشه که چندنفر مامور میان و آفرد رو می‌برند و به فرمانده و همسرش میگن که برخلاف دولت کاری انجام داده و…
سلام…
من بلاخره بعد ۳ هفته کتاب It ends with us, نوشته Colleen Hoover رو تموم کردم. راستش چون فقط موقعی که داشتم رو تابلوم کار میکردم بهش گوش دادم، هی روند داستانو گم میکردم ولی خب این کتاب رو دوست داشتم.
این کتاب با دختر بچه ای ب اسم لیلی شروع میشه. لیلی ی دفتر خاطرات داره که تو اون اتفقاتی که هر روز براش اتفاق میوفته رو مینیویسه و چون همه ی این نامه ها رو خطاب به مجری مورد علاقش، الن، مینویسه، اسمش رو میزاره دفرچه الن و لیلی ۲۵ ساله بعد از ۸ سال دوباره این دفترچه باز میکنه و شروع ب خوندن میکنه و همزمان لاین داستان تو زمان حالم پیش میره. لیلی تو خونه ای بزرگ میشه که مادرش مدام مورد ضرب و شتم و آزار و اذیت از طرف پدرش قرار میگیره و لیلی هر روز رو با این سوال میگذرونه که چرا مامانش پدرش رو ترک نمیکنه؟! چرا اجازه میده کسی بهش اینطور صدمه بزنه، چطور میتونه این همه آدم ضعیفی باشه؟! لیلی به خودش قول میده که هیچ وقت مثل مامانش ضعیف نباشه، هیچ وقت به هیچ مردی اجازه نده که باهاش جوری رفتار کنه که پدرش با مادرش رفتار میکرده، لیلی با این افکار بزرگ میشه و…
این کتاب می‌خواست نشون بده که چطور آدما این همه راحت همدیگه رو قضاوت میکنن درحالی که هیچ ایده ای از موقعیت واقعی هم ندارن، اینکه هیچ وقت هیچ چیزی اون قدر که ما ساده میبینیمش ساده نیست. اینکه چقدر مهمه که ب جای فرار از حقیقت، باهاش رو به رو بشیم، اینکه چقدر مهمه که بدونیم لایق چییم و نزاریم که ترس هامون مانع این بشن که ما حقیقت واقعی رو فراموش کنیم و برای رفتارهایی که غیر قابل قبولن دلیل بیاریم، برای کسایی که بهمون آسیب میزنن، دلیل بیاریم.
There is no such thing as bad people. We’re all just people who sometimes do bad things.
…
Sometimes it seems easier to just keep running in the same familiar circles, rather than facing the fear of jumping and possibly not landing on your feet.”
…
It takes an astronomical amount of pain and courage to disrupt a familiar pattern
…
I think that’s one of the biggest signs a person has matured—knowing how to appreciate things that matter to others, even if they don’t matter very much to you.
این کتاب در مورد دو نگرش “طرز فکر ثابت” و “طرز فکر رشد” از جنبه های مختلف بررسی میکنه و مزایای داشتن طرز فکر رشد و معایب داشتن نگرش ثابت در حوزه های مختلف زندگی رو با مثال های مختلف ثابت میکنه.
افرادی که طرز فکر ثابت دارند فکر میکنند هر کس استعداد و توانایی خاصی داره و در همون حد رشد میکنه. این یک طرز فکر نتیجه گراست که برای روند رسیدن به دستاوردها هیچ ارزشی قائل نیست.
در مقابل طرز فکر رشد معتقده شما در هر حوزه ای از زندگی با تلاش و ابزارهای درست میتونید به نتیجه برسید در حالیکه از لحظه لحظه مسیر لذت میبرید. در این طرز فکر فرایندها بیشتر از نتایج ارزشگذاری میشن.
نویسنده دو طرز فکر رو در حوزه ورزش، کسب و کار، روابط عاشقانه و همسران، تربیت فرزندان و برخورد معلمان با دانش اموزان بررسی کرده و با مثالهای زیادی این دو نگرش رو نشون داده و به چالش کشیده.
با توجه به اینکه حجم کتاب زیاده در ادامه لیست فصل ها رو میذارم تا شما با توجه به موقعیت و نیازی که دارید فصول مرتبط با خودتون رو بخونید.
۱)طرز فکر
۲)بررسی عمیق طرز فکر
۳)حقیقت توانایی ها و دستاورد ها
۴)ورزش: طرز فکر قهرمان
۵)کسب و کار: طرز فکر رهبری
۶)روابط: طرز فکر در روابط عاشقانه
۷)والدین معلمان و مربیان
۸)تغییر طرز فکرها
خودم فصل مربوط به کسب و کار و رهبری رو نخوندم چون کاربردی برام نداشت فصل مربوط به ورزش هم با توجه به مثالهایی که از قهرمانان ورزشی و ورزشهایی که برام ناشناخته بودند آورده بود خوب نفهمیدم.
در هرحال امیدوارم شما مطالعه کنید و لذت ببرید.
کتاب زنان کوچک
کتاب قشنگیه
و همه ما مخصوصا بواسطه انیمیشن اوت باهاش آشناییم
قبلا یک کتاب خلاصه تری لزش در زیبوک بود که جالب نبود
اخیرا یک کتاب دیگه اضافه شده که خیلی باحال تره
هرچند هنوز تمومش نکرده ام
این روزها کمتر کتاب میخونم
اما یادمه انیمیشن اون بین پسرها خیلی محبوبیت داشت، شاید بخاطر جو جدایی جنسیتی اون زمان بود و از فرصت های کمی بود که میتونستیم وارد جمع دخترانه بشیم و درکشون کنیم. مگ، جو، بت و امی.
هر کدوم هم بین پسرها طرفدارهای خودشون رو داشتن، اما زیبایی و رفتار باوقار مگ و شیطنت و تامبوی بودن جو این دو تا رو خیلی محبوب کرده بود.
جالب اینجاست که برای ما اینکه پدر توی جنگ باشه چیز عجیبی نبود. ما خوزستانی ها تجربه نزدیکی از جنگ داشتیم، پدرهای بیشترمون تجربه جنگ داشتند، پدر جانباز و شهید هم کم نداشتیم. و در نبود پدرها، این مادرها، این ستون های خانواده بودن که بار همه چیز رو به عهده می گرفتن و تمام مشکلات رو بدوش می کشیدن. اینم یه نقطه اشتراک بود.
به سلامتی تمام مادرها
من عاشق این کتابم، واقعا خیلی قشنگه. با اینکه موضوعش ساده ب نظر میرسه، انقدر عمق و عشق توش میشه پیدا کرد که اصلا نمیشه به این کتاب ساده گفت. من خودم هر وقت حالم خوب نیست ی راست میرم سمت آدیو بوک این کتاب، یعنی فکر کنم تنها کتابیه که من ۶ یا ۷ بار بهش گوش دادم. نمیدونم چجوری ولی ی جورایی به آدم کمک میکنه سختیای زندگی رو راحت تر بگذرونه. لحظه های خوب داستان واقعا آدم رو خوشحال میکنه، لحظه های غمگینشم واقعا قلب آدم رو ب درد میاره. و ی چیزی که من خیلی دوست داشتم در مورد این کتاب این بود که کلیشه نداشت و حقیقت بود. مثلا شخصیت اصلی کتاب، جو، خوشقیافه نیست! در حالی که تو ۹۹ درصد کتابا، شخصیتای اصلی یا بی اندازه خوش قیافن، یا خوش قیافن ولی خودشون نمیدونن یا بزرگ میشن خوش قیافه میشن! و تو همه ی این کتابا شخصیتا اصرار دارن که زیبایی ظاهری مهم نیست در حالی که نویسنده داره تمام تلاشش رو میکنه که رو زیبایی کاراکترا تاکید کنه و این واقعا فیک بودن باور نویسنده رو نشون میده.
این کتاب پره حقیقته و گاهی اوقات پذیرفتن اون حقیقتا سختن ولی ی دید بهتری از زندگی به آدم میدن و بعضی موقع ها هم اون حقیقتا آدم رو تسکین میدن و آدم دوست داره که با تمام قلبش بهشون باور پیدا کنه.
Beauty, youth, good fortune, even love itself, cannot keep care and pain, loss and sorrow, from the most blessed. For into each life some rain must fall, some days must be dark and sad and dreary.
…
Be comforted, dear soul! There is always light behind the clouds.
…
I do think that families are the most beautiful things in all the world!
…
Jo had learned that hearts, like flowers, cannot be rudely handled, but must open naturally.
…
The humblest tasks get beautified if loving hands do them.
کتاب the dictionary of lost words نوشته Pip Williams
چقدر این کتابو دوست داشتم!
این طور که من فهمیدم تقریبا ۹۹ درصد کسایی که تو نوشتن دیکشنری آکسفورد نقش داشتن مرد بودن و کلمات و ورودی هاییم که از طرف داوطلبای خانم برای دیکشنری فرستاده میشده چون به اندازه کافی توسط منابع معتبر( که میشده مجلات و روزنامه ها و کتاب هایی که در نهایت نویسنده اون هام مرد بودن!) تایید نمیشده، وارد دیکشنری نمیشدن. مشکل اینجاست که کلمات برای اقشار و گروه های مختلف جامعه معانی مختلفی دارن و اگه بخوایم این جوری بهش نگا کنیم، این دیکشنری دیدگاه و طرز نگاه نصف جامعه رو کم داره!(حتی بیشتر از نصف جامعه از اونجایی که این دیکشنری فقط توسط مردای تحصیل کرده دوره ویکتوریا نوشته شده) و کلمات و زبان چیزی بیشتر از فقط کلمه و دستور لغتن، کلمات فرهنگ و تاریخن و این واقعا حیفه که بخشی از این تاریخ و فرهنگ حذف شده. من این کتاب رو دوست داشتم چون نشون میداد چقدر زندگی آدما و طرز دیدگاهشون با هم فرق میکنه، اینکه چطور کلمات برای افراد مختلف معانی مختلفی میتونن داشته باشن و اینکه ما چطور کلمات رو معنی میکنیم شاید ی راهی باشه برای اینکه خودمون رو معنی کنیم و بفهمیم. از طرفیم باعث شد که من ی سوالایی برام پیش بیاد که قبلا برام پیش نیومده بود، مثلا اینکه چرا باید ی کلماتی مختص خانما باشه و چرا برای مردها این کلمات و توصیفات نچندان خوشایند معادلی ندارن، واقعا بعضی از ورودی های دیکشنری، با اینکه کلی مدرک و منبع معتبر پشتشونه، ورودیای قشنگی نیستن و ب نظر من درست نیست که برای توصیف ی انسان، چ مرد و چ زن، از همچین تعارفی استفاده بشه. ولی خب قرار نیست که آدما با ی دیکشنری معنی بشن و خود آدمان که معنی خودشون رو به کلمات میدن. لاین داستان همزمان با جنگ جهانی دوم و اعتراض خانم ها در انگلستان برای داشتن حق رای هستش و این خیلی جالب ترش کرده، و کل داستان هم ترکیبی از واقعیت و تاریخ و البته تخیل نویسندست.
خودم یجوریم شد
