از بخش : کتابهای فوق متوسط
کتاب : داستان اینترنت
فصل اول
اسپوتنیک
تا غروب روز چهارم اکتبر 1957، رئیس جمهور ایالات متحده، دوایت دی. آیزنهاور ، اطمینان داشت که او بزرگترین ملت جهان را رهبری می کند.
اوایل دهه 1950 در ایالات متحده آمریکا به سال های آیزنهاور معروف است.
بسیاری از آمریکایی ها این سال ها را بعنوان دوران ثروت و شادمانی یاد می کنند.
ایالات متحده ثروتمندترین کشور جهان بود و همچنان غنی تر می شد.
تقریباً هر آمریکایی این امید را داشت که بتواند صاحب خانه و اتومبیل شود.
آیزنهاور به عنوان یک ژنرال، در جنگ جهانی دوم ، نیروهای مسلح ایالات متحده را بسوی پیروزی هدایت کرد و تا عصر آنروز سال 1957، به نظر می رسید که هیچ کشور دیگری نمی تواند ایالات متحده را تهدید کند.
اما سپس برخی اخبار رسید که اعتقاد آمریکایی ها را به خود متزلزل کرد.روسها در فضا هستند!
“روس ها در فضا هستند!”
تا این لحظه آمریکایی ها معتقد بودند که کشور آنها قدرتمندترین کشور روی زمین است.
اما اکنون اتحاد جماهیر شوروی از زمین فراتر رفته بود .
میلیون ها رادیو در اطراف جهان توانستند یک پخش جدید را بشنوند: “بیپ.بیپ.بیپ”.
این صدای الکترونیکی، صدای ماهواره اسپوتنیک 1 بود، اولین جسمی که توسط انسان در فضا قرار گرفت.
این یک دستاورد روسی بود و آمریکایی ها را در شوک فرو برد.
این آهنگ جنگ سرد بود.
اتحاد جماهیر شوروی بزرگترین دشمن آمریکا بود و سربازان هر دوطرف تقریباً در همه نقاط جهان برای جنگ آماده باش بودند.
خطر جنگ واقعی – یک جنگ شدید – - همیشه وجود داشت.
اما جنگ سرد صرفا درمورد ارتش و سلاح ها نبود.
بلکه جنگ بین فناوری ها و عقاید نیز بود.
هر طرف موفقیت های خود را در علم و فناوری به عنوان اثباتی بر اینکه سیستم سیاسی خودش بهتر است، ارائه میداد.
بنابراین زمانی که اتحاد جماهیر شوروی ماهواره نقره ای کوچک خود را در آن شب سرد آسمان جمهوری قزاقستان بالا
فرستاد، فراتر از یک آزمایش علمی جالب بود.
این اقدامی بود که به جهان نشان می داد اتحاد جماهیر شوروی در جنگ عقاید پیروز شده است.
اندازه عرض اسپوتنیک فقط پنجاه و هشت سانتی متر بود اما هر ۹۶ دقیقه از آسمان ایالات متحده عبور می کرد مانند ماه نو ، یک ماه روسی !
آمریکایی ها نگران شده بودند .
اگر روسها میتوانستند ماهوارهای را در فضا قرار دهند، چه کار دیگری میتوانستند انجام دهند؟
به زودی امکان داشت سکوهایی را به همین صورت به فضا بفرستند و از روی آنها بمبهایی را درست وسط کشور آنها بیاندازند.
روزنامهها به زودی پر شد از داستانهای خشن درباره خطرات جدید در فضا.
آمریکایی های زیادی آنها را باور کردند.
رئیس جمهور آیزنهاور از وزیر دفاع خود نیل مک الروی، پرسید: “در این مورد چه کار کنیم ؟”
مک الروی پاسخ داد:
"دلیلی برای نگرانی واقعی نیست "
اسپوتنیک خطری برای ما نیست .
دانشمندان ما از دانشمندان آنها بهترند.
" رئیس جمهور گفت : این را میدانم . این موضوعی نیست که من درباره آن نگران هستم .
مسئله من این است که غافلگیری هایی مانند این را دوست ندارم.
نمی خواهم دوباره اینگونه غافلگیر شوم.
ملت نمی خواهند دوباره چنین غافلگیر شوند.
در آینده باید این اطمینان را ایجاد کنیم که ما در همه فنآوریهای مهم از روسها جلوتر هستیم.
«جناب رئیس جمهور شماچه پیشنهادی دارید؟»
ما به یک واحد جدید دولتی نیاز داریم تا کارهای فناوری پیشرفته ما را هدایت کند.
من میخواهم بتوانم به مردم آمریکا بگویم ؛ “نگران نباشید”.
بهترین دانشمندان جهان برای دولت ایالات متحده کار می کنند و ما را از روس ها جلوتر نگه می دارند."
و میخواهم رقابت نیروهای مسلح با یکدیگر را متوقف سازم ، شیوه ای را که الان انجام میدهند.
این اتلاف پول و استعداد است.
من میخواهم یک سازمان واحد تمام فعالیتهای ما را در زمینه فناوری پیشرفته تحت کنترل داشته باشد.
مک الروی گفت:“بله، آقای رئیس جمهور”
انچه وزیر دفاع نمیدانست، اما وقتی چرخید و از دفتر بیضی معروف خارج شد ، او اولین قدمها را در جادهای برداشت که به مهمترین اختراع اواخر قرن بیستم منتهی شد : اینترنت.