سلام خانم سمیرا شیری
دیروز صبح وقتی که داشتم به سر کار می رفتم،بر اثر اتفاقاتی که اخیرا در کسب و کار برایم روی داده است،حال روحی جالبی نداشتم،وقتی به محل کارم رسیدم سعی کردم با شنیدن پادکست در زبانشناس حالم را کمی بهتر کنم،در وسط شنیدن پادکست ناخودآگاه ایده کاری به ذهنم رسید که برای اجرای قسمتی از آن تصمیم گرفتم که در قسمت تجربیات کاربران تالار،نظرهای قدیمی تر را بخوانم،تند تند به قسمتهای پایین صفحه آمدم و برای اینکه نشانه گذاری کنم که از کجا به بعد را خوانده ام خواستم روی یک عنوان ساده که در حافظه ام بهتر بماند،توقف کنم؛حاصل توقف روی تیتر محدودیت تو ذهنته نوشته زیبای شما شد.توقف کردم،خواندم و تامل کردم و دوباره خواندم،شاید باورتان نشود که چندین بار این کار را کردم و به مرور در ذهنم تصمیماتی جدید گرفتم،بلافاصله شروع به نوشتن متنی کردم که امروز تحت عنوان هر کسی از ظن خود شد یار من در تالار زبانشناس منتشر کردم.
هدفم از بیان این اتفاق این بود که خدمتتان عرض کنم که متنی که شما با دل و جان و با صمیمیت چندی پیش نوشتید و توسط اپلیکیشن خوب زبانشناس به من رسید،تاثیر مثبت خودش را گذاشت و روز من را ساخت.از شما سپاسگزارم،از گروه دست اندرکار زبانشناس سپاسگزارم و از خالق اینترنت هم سپاسگزارم که موجب شدند که این پیام به مقصد برسد.
در پایان از شما بزرگوار و دیگر کاربران عزیز زبانشناس می خواهم که خود را سانسور نکنید و فکر و احساستان را بنویسید و نشر دهید،چون با یاری تکنولوژی حتما روزی به دست کسی خواهد رسید که زندگیش را تحت تاثیر قرار دهد،سپاسگزارم.
دوستدار شما
علی میرکمالی
پنجشنبه
چهارم خردادماه یکهزار و چهارصد و دو
۱۴۰۲/۳/۴
8 پسندیده