محدودیت تو ذهنته

اولش خب یه ذره سخته قبول کنی که همسری، مادری، کارمندی و قراره کنارش به علاقه ی شخصی خودت هم برسی و آره درست گفت که خودمون و ذهنمون بیشتر خودمون رو محدود می کنیم.
من می گم اگه قراره زندگی اون جوری که تو میخای پیش بره منتظر کمک بیرونی نباش، پاشو خودت یه حرکتی بزن.
برای شادی دل خودت.
این که بشینی و بقیه بهت بگن این کار درسته و اون نه، فقط وقت تلف کردنه چون هیچ وقت نمی تونی همه رو راضی نگه داری .
اون موقع که رفتی دنبال علایق شخصی خودت و دل دادی به این کار ، اون موقع است که می بینی بقیه ام کم کم دارن باهات هم سو می شن، همون هایی که یه روزی از قضاوتاشون می ترسیدی.
برو دنبال دل خودت،
دنیا برات صبر نمی کنه.:crossed_fingers:

البته که حرفام متناقض نیست با پذیرفتن نقشی مثل مادر شدن، همسر شدن و … و هم زمان پرداختن به خود و اون نقش و پیش بردنشون به نحو احسن:blush:
چون اونام انتخاب خودت بوده:wink:


این تاپیک مربوط به فصل «تقدیم به همه ی زنان!» در اپلیکیشن «زبانشناس» است. دوره «انگلیسی با لونا»، دوره «انگیزشی»

24 پسندیده

سلام خانم سمیرا شیری
دیروز صبح وقتی که داشتم به سر کار می رفتم،بر اثر اتفاقاتی که اخیرا در کسب و کار برایم روی داده است،حال روحی جالبی نداشتم،وقتی به محل کارم رسیدم سعی کردم با شنیدن پادکست در زبانشناس حالم را کمی بهتر کنم،در وسط شنیدن پادکست ناخودآگاه ایده کاری به ذهنم رسید که برای اجرای قسمتی از آن تصمیم گرفتم که در قسمت تجربیات کاربران تالار،نظرهای قدیمی تر را بخوانم،تند تند به قسمتهای پایین صفحه آمدم و برای اینکه نشانه گذاری کنم که از کجا به بعد را خوانده ام خواستم روی یک عنوان ساده که در حافظه ام بهتر بماند،توقف کنم؛حاصل توقف روی تیتر محدودیت تو ذهنته نوشته زیبای شما شد.توقف کردم،خواندم و تامل کردم و دوباره خواندم،شاید باورتان نشود که چندین بار این کار را کردم و به مرور در ذهنم تصمیماتی جدید گرفتم،بلافاصله شروع به نوشتن متنی کردم که امروز تحت عنوان هر کسی از ظن خود شد یار من در تالار زبانشناس منتشر کردم.
هدفم از بیان این اتفاق این بود که خدمتتان عرض کنم که متنی که شما با دل و جان و با صمیمیت چندی پیش نوشتید و توسط اپلیکیشن خوب زبانشناس به من رسید،تاثیر مثبت خودش را گذاشت و روز من را ساخت.از شما سپاسگزارم،از گروه دست اندرکار زبانشناس سپاسگزارم و از خالق اینترنت هم سپاسگزارم که موجب شدند که این پیام به مقصد برسد.
در پایان از شما بزرگوار و دیگر کاربران عزیز زبانشناس می خواهم که خود را سانسور نکنید و فکر و احساستان را بنویسید و نشر دهید،چون با یاری تکنولوژی حتما روزی به دست کسی خواهد رسید که زندگیش را تحت تاثیر قرار دهد،سپاسگزارم.
دوستدار شما
علی میرکمالی
پنجشنبه
چهارم خردادماه یکهزار و چهارصد و دو
۱۴۰۲/۳/۴

8 پسندیده

سلام آقای میرکمالی :seedling:
ممنونم که نظرتون رو باهام به اشتراک‌گذاشتین.
پیام شما خوش نشست بر دلم مخصوصا این موقع، غروب جمعه وقتی کار رو تعطیل کردم و خسته برگشتم تو خونه .

این که یه جایی حرفات بتونه به کسی کمک کنه ،خیلی بهم انگیزه می ده. راستش این روزا خودم هم به شنیدن این حرفا نیاز داشتم.
مخصوصا که هر چه بیشتر پیش می ری ،قضاوت ها بیشتر می شه .
خواستم بگم مرسی که برام تایپ کردین و وقت گذاشتین.
این که ادما تو قضای مجازی کمتر احساساتشون رو بروز می دن درد بزرگیه. :four_leaf_clover:
و این نشانه ی تواضع شماست.
خوشحالم که متنم تونسته انگیزه ای ایجاد کنه:crossed_fingers:

3 پسندیده

شمارو دعوت به شنیدن این ویس میکنم.
لطفا بعد از شنیدن نظرتون رو هم بگید:pray:t2:

4 پسندیده

چند تا حرف ضد و نقیض بزنم ، یه ذره به چالش بکشم ؟؟؟
یکی می گفت ، این حرف رو قبول نداره که ، اگه فقیر به دنیا اومدی ،مقصر نیستی ولی اگه فقیر از دنیا رفتی تو مقصری.
من پافشاری می کردم که ، نه تو اشتباه می کنی .
می گفت ،اگه پدر شوهرت بهتون خونه نمی داد و مادرت جهازتو جور نمی کرد. هر چه در میاوردی باس پول کرایه و اسباب می دادی .
الان تو می تونی اونو صرف گسترش کارت کنی .
پس موفقیت تو بسته به اون پیش نیازش هست‌.

اگه تو توی یه جایی دورافتاده به دنیا می اومدی که هیچ چیزی درمورد نت نمی دونستن، در مورد گوشی و … الان همین سمیرا بودی؟

اون روز قبول نداشتم ولی بعدها به حرفش رسیدم.

ولی با این حال باز عقیده ام اینه که با این شرایطی که الانم دارم ،با تمام اون پیش زمینه ها ،آیا بازم از اینی که هستم می تونم بهتر باشم یا نه؟
اگه اره
،کجاها دارم کم کاری می کنم؟ چه راه هایی هست که باید زودتر تو مسیرش بیافتم؟ کدوم روش ها هست که زوتر باید تجربه اشون کنم و چه آدمایی هستن که باید بیشتر توی دایره روابطم دنبالشون کنم؟

می بینی؟
یه ذره سخته از حرفای انگیزشی بکشی بیرون و واقعیت رو ببینی.
با نیمی از حرفاش موافقم و با نیمی اش نه.

ولی همچنان موافقم که محدودیت در ذهنمونه.
با اینکه الانی که این متن رو می نویسم درگیر موضوعاتی هستم که من می خوام،اراده اش رو دارم ولی کسایی هستن پرقدرت تر من ،که اونا نمی خوان و من مجبورم برای رسیدن به اون خواسته ام بجنگم.
پس فقط خواستنه نیست،چیزایی دیگه ایم این وسط دخیله که هر چه هم برنامه بریزی براش باز نمی رسی. ولی دست نگه داشتن چیزی بدتر از اینه که تلاش کنی و دستت نرسه.

3 پسندیده

احترامابااین حرف کاملامخالفم
راستش وقتی ازینجورحرفهای توهمی دورازواقعیت میشنوم،یه حسی بهم میگه گویندگانش بایدارتباط قوی ونزدیکی بااربابان قدرت ودیکتاتورهاوسیاستمداراوثروتمندایی که همه باهم سرگرم دزدیدن وچاپیدن اموال مردم مظلوم کشورهای بامنابع بسیاررودارند،داشته باشند.
اون بچه های فقیراستانهای محروم کشورخودمون مثل سیستان بلوچستان خودشون مقصرنداگه فقیرازدنیابرند؟توکشورما۶۵درصدمردم زیرخط فقرن،اخیراحساب کردندیه فرد بایدحداقل ۱۰۰سال عمرکنه تابتونه خونه بخره،روحساب اوضاع کنونی.
کسانیکه ازین توهمات میزنند(چه ازنوع مذهبیشون که قسمت وسرنوشتت اینه وچه ازنوع یکم حقه بازتروباصطلاح شیکترشون باسم حرفهای انگیزشی،جفتشون یکی هستند واسه توجیه جنایتهای سیاستمدارا ودزدان منابع وغارتگران اموال مردم مظلوم.
حرف بسیاره واینجاجای گفتنش نیست.

7 پسندیده

این حرفووقتی میشه زدکه افرادشرایط یکسان زیادی داشته باشند،ازنظردسترسی به امکانات موردنیازبرای پیشرفت.
مثلافردی که تویه خانواده فقیربدنیامیادبااونیکه توخانواده ثروتمند،یجورشرایط واسه پیشرفت دارند؟
الان مامحدودیت دسترسی به ریزترین وضروری ترین نیازهای وحقوق اساسی زندگیمونوداریم؟محدویت توذهنمونه که واسه دانلودیه مطلب و…ازصبح تاشب بایدوقتمون هدرببره وتوکشورای پیشرفته درعرض کمترازدودقیقه واسشون حله؟:thinking::thinking:

4 پسندیده

اما من کلا همیشه آدمی بودم که هرچی هرکی بیشتر نمیخواست کاری رو انجام بدم بدتر برای انجام دادنش مصر بودم(البته این لجبازی تو رابطه خانوادگی وحشتناکه و سرش خیلی ضربه خوردم)
اما وقتی یکی نمیخواست تو یه کاری موفق شم
با وجود تماااام ظلم ها و بدی هایی که برای خراب کردن من انجام میداد
در نهایت من کارم رو به نحو احسن انجام میدادم و این آتیش گرفتنشون لذت بخش بود.

کلا به این اعتقاد دارم که اگر سختیتون بیشتر هست و شرایطتون بدتر هست شما قوی تر و با لیاقت تر و با استعداد تر و باهوش تر ازون فردی هستید که همه چی براش مهیاس.

دیر یا زود داشت ولی سوخت و سوز نه

یه مثال بزنم؟
بچه های الان رو دیدین دیگه
همهههههه چی میدونن
همه چیو زود دارن یاد میگیرن
بچه از از کودکی میفرستنش هزار و یک کلاس

چه اون کودک تو اون سن اونارو یاد بگیره چه نگیره
در نهایت چند سال دیگه به علایقش پی میبره بازم میره سراغ همونا.

من فکر میکنم واژه فقر درست نیست و باید به جای اون از تلاش استفاده بشه.
حداقل باید هرکی برای بهبود وضعیت تلاش کنه

وای یاد یه قضیه ای افتادم
نمیدونم پویان مختاری رو میشناسید یا نه یک خواننده هست
یبار یکی از عکساشو برام فرستادن
بعد مدل ماشین رو پرسیدم دوستم گفت فلان میلیارد قیمتشه.
داشتم با خودم حساب میکردم اگر بالاترین درامد در رشتم روهم داشته باشم
باید ۶۴ سال کار کنم تا فقط لاستیک اون ماشین رو بخرم

4 پسندیده

مرسی صباجان بابت نظرت، ولی خودم هم مخالف هستم با این جمله:wink:
قبلا که پر از حرفای انگیزشی بودم می گفتم ، هر کی هر جا واستاده بخاطر خودشه . الان کمی نظرم عوض شده.
برای هر حرفی میشه کلی مثال نقض آورد و کلی مثال موافق.
جایی که نوشتم محدودیت تو ذهنته برای اون دست از خانم ها بود، ( چون درس مربوط به خانم ها بود) که می گن اگه بچه دارم،اگه شغل دارم ،اگه … پس دیگه وقتی نمی مونه برای خودم وقت بزارم و مثلا زبان بخونم.
من منکراینم.
میگم محدودیت تو ذهنشه.

4 پسندیده

خواهش میکنم سمیراجان:heart_eyes:
بله.متوجه ام

4 پسندیده

به نظرم باید با توجه به محدود بودن عمر و کوتاه بودن زندگی خیلی تعریف ها باید عوض بشه اول باید ببینیم چی رو میخاییم بدیم چی رو میخاییم بگیریم این مهم‌ترین سوال هست ۱۰ سال از عمرتو میخای بدی و بی ام وی سری هفت سوار شی و یک ویلا تو شمال یا ۱۰سال از عمرتو بدی و کنار کارت که باید عشقت باشه بپردازی به خودشناسی و جهان شناسی و درک خودت و سپس جهان چون گمشده ی واقعی همه ی آدما یکی هست و تو این ده سال کتاب شعری از خود یادگار بزاری چیزی کشف کنی برای آیندگان به قول خودمون we can’t have it both ways .حالا آیندگان نظر می‌دهند خداداد عزیزی بهتر بوده یا علی دایی یا استاد ملکیان یا شهریار یا مولانا انتخاب با خودتان هست اگه نمیتونید پرفسور سمیعی بشین حداقل در مسیرش باشین نه کلا کوچه ی علی چپ باشین

4 پسندیده

سلام صبا خانم بزرگوار.همینطور که آخر حرفاتون گفتید اینجا جاش نیست منم بهش احترام میزارم فقط یه سوال کوچولو این عدد رو از کجا آوردین؟

5 پسندیده

ممنون پاک کنید

2 پسندیده

به انگلیسی جواب دادم . شما نمی تونید حداقل به صورت کامل هم خدا رو بخاهی هم خرما من روزای پنج شنبه جمعه روزی ۱۰ ساعت هم مطالعه میکنم و روزای دیگه مشغول کار حالا یکی بگه خوب روزای دیگه هم ۱۰ساعت مطالعه کن اینا با هم مانعه الجمعند نمیشه

3 پسندیده

خدا و خرما ترجمه ای هست که ما تو فارسی کردیم مفهوم و منظور من مانعه االجمع بودنشه و تفاوتش دقیقا مثل cause و make هست شما آگاهانه دست به انتخابش می‌زنی یک مثال ساده از زندگی دوستم بهش یه پست تو وزارت با حقوق مکفی و دیگه بقیه شون هم خودتون می دونید بسیار انسان لایقی هم هست اتفاقا ثروتمند هم نیست و خانه و زندگی معمولی داره پیشنهاد دادن نپذیرفت گفت وقت ندارم به کتاب هام برسم و الانم میگه خیلی راحت تر به برنامه هام میرسم شما اهمیت خوندن ۵۰ تا کتاب برات مهم تر از پورشه هست یعنی احساس خود شکوفایی و رضایت بیشتری میکنی نه اینکه قدرت و علمش رو نداری خودت این انتخاب رو میکنی و میشی استاد ملکیان یا میلیاردها ثروتمندی که هیچ اثری در زندگی خودشون و اطرافیانشون نداشتن در ضمن پولدار بودن رو بد نمی‌دونم ولی پولدار موندن رو بد میدونم چون هزاران راه هست که از پولت لذت ببری تا تی شرت ۱۰۰ میلیونی بپوشی یا مثل ایلان ماسک یه تی شرت معمولی تن کنی

3 پسندیده

به نظر بنده حقیر اگر به این نقطه رسیدید که لذت کمک به هم نوع بالاتر از ماساژ با طلاست یا لذت گذشتن از خونه و ماشین برای هم نوع و سوار ماشین معمولی شدن حداقل بر تجربه و درک هم نوع با گوشت و پوست مهم تر هست به مقصد رسیده اید و اگر ثروتمند ماندید یعنی کتاب و علم و دانش داشتید ولی متاسفانه حکمت نداشتید و عمرتون یک ماشین چاپ پول بودین و فلسف دانی تون و کتاب خوندنتون از شما آدم بهتری نساخته و فقط دنیاهای انسان های دون رو تجربه کرده اید و هیچ وقت عاشق نبوده اید وگرنه لاف عاشقی رو همه میزنند

2 پسندیده

جناب آقای امیری الان با این تیکه از کلام شما یعنی مشکلات حال حاضر کشور ایران از،انقلابی بودن مردم اونه؟؟

3 پسندیده

بحث هم خدا رو خواستن ،هم خرما رو بحث‌ پیچیده ایه.
برمی گرده به اولویتای طرف . می تونه هر دو رو داشته باشه یا فقط تمرکزش رو بزاره روی یه کدوم و تخصصی پیش بره. برمی گرده به این که تو در نهایت چی رو می خوای.
تجربه ثابت کرده اگه آدما از ته دل چیزی رو بخوان و در رتستاش قدم بردارن خیلی بهش نزدیک می شن.
اینی که حالا شرایط چیه و شاید نشه و اینا استثناست که نمی شه با توجه به اون بگی پس ولش.
مشکل اینه که گاهی باورامون اشتباس و چون اشتباهه نمی ریم سمتش.
کافیه چند تا مثال نقض براش پیدا کنیم .
هستن کسایی که هم خدا رو داشتن هم خرما رو، مثال نقضش رو پیدا کنید، راحت تر باهاش کنار میاین.

هستن کسایی هم که رفتن سمت جفتشون و نتونستن داشته باشنشون.
نمی شه همین طوری گفت . بسته به شرایط آدما ،تیپ شخصیتیشون و اولویت بندیشون فرق می کنه. یه نسخه نمی شه برای همه پیچید.

2 پسندیده

همه بحث سر همینه که فلسفه ورزی بهتون این آگاهی و بصیرت رو میده موقعی که امکانات محدود و خواسته ها نامحود باشه باید دست به انتخاب زد موقعی که فراوانی داریم که بحثی نیست میگه خنک آن قمار بازی که بباخت هر چه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر موقعی که دستو به انتخاب می‌زنی شخصیت خودت رو بروز میدی شما وقتی انتخاب میکنی با طلا بدنت رو ماساژ بدی یعنی ۱۰۰۰نفر که نون خالی ندارند رو که میتونستی نادیده نگیری نادیده گرفتی و صد درصد لذت اون رو نچشیدی چون اگه چشیده باشی وجدانت اذیتت میکنه و هر لحظه ماساژ برات زهر میشه و نمیگی لذت بردم قراره دانشمون سر همین بزنگاهها کمکمون کنند و گرنه حرف از عاشقی زدن لاف زدنی بیش نیست ایثار فداکاری تو همین لحظات معنی میشه و مطمین باش اگر لذتش را بچشی با دنیا عوض نمیکنی نه باماساژ البته اذعان میکنم که کار سختی است ولی تفاوت ها و ماندگاری ها رو رقم میزنه

2 پسندیده

جناب امیری یا شما این جمله رو نوشتین یا از جایی کپی کردین اگه شما نوشتین که یه معنی واضحی داره و نیاز به جامعه شناس بودن یا نبودن نداره اگه از جایی کپی کردین که بحثش جداست

1 پسندیده