نصیحتی از زندگی

منم دوست دارم نظرم بگم
منم تو زندگیم بارها با شما هم نظر بودم
وقتی ضربه هایی از آدم هایی خوردم که توقع نداشتم وقتی کارهایی انجام دادم که دلم خوش بود به خوش حالی آدم ها ولی با توقع های بیشتر و گاها توهین به خاطر کم کاری روبه رو شدم منم تصمیم گرفتم که بی رحم باشم ولی وقتی بیشتر فکر کنیم می‌بینیم که بی رحمی های ما به ما برمیگرده ولی بی رحمی بقیه نسبت به ما با تجربه ترمون میکنه به خاطر همین تصمیم گرفتم دومینوی زندگیمو با اتفاقای خوب بسازم و بقیه رو با زندگیشون تنها بزارم توقعتو از دنیا کم کن و دنیای خودتو بساز که جایی برای بی رحمی های اطرافیانت نباشه

5 پسندیده

من تاپیک هایی داشتم سقوط کردن

حرف حق

هرکس اعتقاداتی داره

دستت درد نکنه برادر

:thinking:

درسته
اگر آنها انسان باشند

3 پسندیده

بنظرم فصل فعالیت ها کم کم داره شروع میشه

2 پسندیده

ولی بیشترشون تاپ بودن وتونستن تلافی اون چندتاسقوط :joy:رادربیارن .

3 پسندیده

موافقم

2 پسندیده

ولی اولین تاپیکم رو خیلی دوست دارم

2 پسندیده

منظورم این بود که وقتی میخوام اززینت جان تعریف کنم،بهش نگم،چون دوست من هستی،خیلی خوبی.البته ایناهمش شوخیه وداشتن کمی لحظات شاد که این روزابهش نیازداریم.
ازاون استیکرتعجبتم خوشم اومد.
@yousof1111

2 پسندیده

What?

3 پسندیده

استیکرهارونمیشه نقل قول کرد.
خب؟
اسمِ شماروتگ کردم که توضیح بدم منظورم ازسواستفاده چی بود

3 پسندیده

عزیز، ما کاری اصلا به حرفای خارجیا نداریم به نظرت مهربانی ، خوبی ، شادی ، کمک کردن ، توقع نداشتن و هر چی واژه ی خوب و مثبت به نظرت میاد رو دوست داری و تصمیم به انجامش داری یا نه؟

2 پسندیده

چقدر از این جمله داره سوء استفاده می‌شه. درسته آدما می‌تونن اعتقادات خودشون رو داشته باشن، به شرطی که اون عقیده واقعاً عقیده باشه. فرض کن بابات «معتقده» که اگر هر بار اشتباه کردی، باید با کمربند کبودت کنه. بازم اونجا می‌گی هرکی یه اعتقادی داره؟ (علم ثابت کرده که تنبیه بدنی، عواقب مخربش بیشتر از فوایدشه و پدر مادر های ما نمی‌دونستن، ولی ما به عنوان والدین نسل‌های بعد خوب با کبودی‌های روی بدنمون لمسش کردیم و دیگه تنبیه نمی‌کنیم.) این حقیقت بود؛ عقیده نبود.

درباره‌ی کارما و جذب: شما توی دنیایی پیچیده از اتم خلق شدی. این قانون دنیاست. دنیا از اتمه. افکار آدم محصول سیگنال‌هاییه که توی مغز فعل و انفعال انجام می‌دن. خواب فعل و انفعال مغزه. چیزی ناپیداتر از صدا؟ از تارهای صوتی در میاد، با لرزش ذرات هوای اطراف خودش رو میرسونه به گوش، گوش لرزش رو حس می‌کنه با عصب به مغز میرسونه. همه ماده‌است. فکر می‌کنی توی دنیای «مادی» ما چیزی فراماده به اسم کارما، یا جذب وجود داره؟ (دیگه خیلی ساده توضیح دادم)
کارما اتم نداره؛ پس وجود هم نداره. این «علم» منه. اگر تونستید خلافش رو ثابت کنید.
(اگر خواستید اصول اخلاقی رو به عنوان غیراتمی مثال بزنید بیشتر فکر کنید. قوانین اخلاقی «قراردادها»ی بشری هستن. واقعیت ندارن.)
شک دارم شما منظور منو بفهمی، پس با یه «اوکی» ردم کن. :sweat_smile:

مهربونی قرارداد بشریه. اگر آدم وضع می‌کرد که کشتن بیماران روانی لطف به اوناست، واقعاً لطف برداشت می‌شد. چون چیزی جز قرارداد نیست. ولی کارما رو دارید به عنوان «قانون خلقت» عنوان می‌کنید. راستش چیزی که بالا نوشتم رو برای شما نوشتم. چون می‌دونم بهتر درکش می‌کنی. قوانین طبیعت، توی دنیای مادی ما، باید مادی باشن، نه تخیلی. این «علم» منه. نه اعتقاد من.
واقعاً اعتقاد دارید که دنیا همه‌چیش مادیه، یهو یه چیز از دست خالقش در رفته، غیر‌مادی به دنیا حکومت می‌کنه؟ خالقش باید به سرش زده باشه. (خدا اعتقاده چون منطقیه که ماده رو یکی ساخته باشه، ولی چون قابل اثبات نیست، عقیده‌است، نه حقیقت؛ به این می‌گن «عقیده»)
این پرحرفی‌های من رو بذارید به حساب علاقه‌ام به مناظره. خل نشدم. :grin:

چرا بابا منو مثال میزنی ؟

بعدش هم
الکی نمیزنه
مگر اینکه کار اشتباهی انجام داده باشم و این مثال درستی نیست

کارما یا طبیعت هست
من اتم خواندم ولی نه به صورت پیشرفته
بنابراین لطفا بزار همینجوری بمونیم
البته من می‌شنیدم یکی بیاد یه کاری می‌کنه بعد میگه این اعتقاد داره

ولی اگه آدم از ته درون داشته باشه و باورش داشته باشه
قطعا عملی میشه و اون رفتار و اون عمل به خودش بر میگرده

من دارم

دستت درد نکنه گفتی
پس من و اون آقا تخیلی فکر میکنیم
شما علمی

یوسف؟ گفتم که یه اوکی بگو رد شو. :sweat_smile:

ببین بذار «ورای» ساده توضیح بدم:
گفتم که مهربونی و نیکی «قرارداد بشر» بید. :grin:
به فرض که کارما «قانون طبیعت» باشه…
از اونجایی که قوانین طبیعت با قرارداد بشر کار نمی‌کنن، لذا کارما چرندی بیش نیست. :grin:

اگر کارما چیزی بیشتر از «تخیل»ـه، یه جواب علمی برام جور کن. اصن علمی هم نه.
یه نشونه از واقعیت داشتن کافیه. بلا هم سر آدم خوب میاد، هم سر آدم بد.
چیزی که اسمشو گذاشتن کارما، برای آروم کردن «دل زبون‌بسته‌ها» است.

یوسف جان، خیلی مونده بتونی بحث منطقی بکنی با کسی که دو-سه برابر تو سن داره. اوکی بگو رد شو. :sweat_smile:
(این جمله رو نقل قول ازش نکن. بیشتر مزاحه تا نظرم. فقط به این جمله بخند)

ده روز دیگه می‌بینمتون. :grin:

1 پسندیده

:face_with_spiral_eyes:

گیج شدم

همه رو خوندم

خیلی گیج شدم :sweat_smile:

ببین چجور آدمو مجبور می‌کنی ساین‌این بشه. ولی چون از بحث خوشم میاد می‌بخشم. :grin: (ترسیدم پاکش کنی).

دوست دارم صادقانه بگم که تمام مطلب رو خوندم، ولی چیزی غیر از مغلطه‌ از توش در نیومد. یک اینکه آدم همیشه باید تاجایی که مغز کوچیکش بهش اجازه می‌ده فکر کنه، و خلقت به این بزرگی رو برانداز کنه، چه بتونه چه نتونه. چه ذره‌ای کوچیک باشه، چه شاید مث من هوا ورش داشته باشه (که امیدوارم اینطور نباشه). شما هیچ چیز رو ثابت نکردید. شما از «شک» برای قبولوندن نظر خودتون استفاده می‌کنید. این کاریه که ملا‌ها در همه‌ی ادیان انجام می‌دن. از طرفی شما داری برای من درباره‌ی وجود خدا و قدرتی عظیم در خلق خلقت حرف می‌زنی. این هیچ ربطی به بحث ما نداره.
من دارم می‌گم کارما وجود نداره، قانون جذب معنی نمی‌ده. کارما مال گاوپرستاس، اگر اینو ازشون قبول کنم، گاوشونم فردا می‌پرستم. قانون جذب برای فروش کتاب‌های انگیزشیه، مث این کپسول‌های کاهش وزنه، که داخلش چندتا گیاه دارویی می‌ریزن، به عنوان «صددرصد گیاهی» به خورد بیچاره‌هایی که امیدوارن بتونن با چیزی خوردن لاغر بشن، بفروشن.
دنیا دنیای عظیمیه، ولی هنوز هم از جنس اتمه. من امواج رو نمی‌دونم از چه جنسی هستن، ولی می‌دونم که هستن. نقطه‌ی ضعف استدلال من هم همین امواجن، که نمی‌شناسمشون. من از کوانتوم و امواجش سر در نمیارم. من دنیا رو بزرگتر از چیزی می‌دونم که شما می‌دونی، دنیایی ورای تصور شاهکار. از این بابت شاهکاره که اتمیه. (البته ریزتر از اتم هم هست ولی به هر حال). مغز انقدر پیچیده است که بشر حتی نمی‌تونه دلیلی براش بیاره، پس گذشتگان ما به یه جواب «سرهم‌بندی‌شده» به اسم روح خودشون رو قانع کردن. و وقتی ازشون پرسیدن، پس روح آدمی که به جنون مبتلا می‌شه کجا می‌ره، گفتن «شیطان» وارد روحش شده و راهی که برای نجات دیوانه ها به ذهنشون رسید، شکنجه و جنگیری و آب مقدس و این چرندیات بود. مغزشون معیوب شده بود؛ روحشون عیب نکرده بود (روح نداشتن).
خواب؟ واقعاً؟ یاد مثال «بهار» افتادم که باهاش قیامت رو توجیح می‌کنن. خب همه‌چیز توی بدن یه سیستم رو شکل داده. ساعت چطوری کار می‌کنه؟ چه قدرت ماورای خلقتی ساعت‌های ما رو به حرکت در میاره، وای اصن ساعت‌های دیجیتالی رو دیدی؟ اونا که دیگه حرکت هم نمی‌کنن. این مثالا به درد من نمی‌خوره.

من برای شما منطق آورم که قوانین طبیعت از واکنش مخلوقاتش تأثیر نمی‌گیره. و این حقیقته. شما هر آرزویی داشته باشی، فیزیک کار خودش رو می‌کنه. شما به دنیا خیربرسونی، دنیا راه خودش رو میره، شاید شانس داشته باشی و نتیجه‌ی خوبی خودت رو نه بخاطر «کارما» بلکه بخاطر «خوبی» ببینی. (کنش و واکنش).
حالا که برای من وجود قدرتی ماورایی رو به اسم خدا مثال زدید، بذارید بگم که من به خدا اعتقاد ندارم، نه به این معنی که می‌گم خدایی این جهان شگفت‌انگیز رو خلق نکرده. بلکه از این جهت که علم من به شناخت خدا نمی‌رسه. من نمی‌تونم توی ذهنم خدا خلق کنم. اگر روزی خدا خودش رو به من اثبات کرد، من با جون و دل می‌پذیرمش. به آدمایی مث من می‌گن «ندانم‌گرا». ما منکر نیستیم، منتظر اثباتیم.

یه جوری جواب دادی که انگار چیزی که بالا گفتم رو حتی متوجه هم نشدی، ولی خواستی بی‌جواب نذاری، ازت ممنونم، ولی اونی که بالا گفتم رو رد کن (منطقی).

@Behzad.Rayan @mostafa.76
این دو دوست عزیز رو تگ می‌کنم، که اگر نظری متفاوت دارن، بگن؛ اگرم نظری ندارن، که هیچی.
راستی سلام برادران؛ ببخشید تگ کردم، باهوش‌تر از شما سراغ ندارم.

5 پسندیده

سلام.

از این سخنت خیلی خوشم اومد. :ok_hand:
باید بگم من هم تقریبا همینطوری ام. به نظر من مهم نیست که خدایی این جهان رو خلق کرده باشه یا نه (البته باورمند به خدا اول از همه باید بگه منظورش از خدا دقیقا چیه، آیا خدای ادیان ابراهیمی منظورشه یا خدای وحدت وجودی ها یا خودش تعریف دیگری از خدا یا خدایان داره؟) بله، معتقدم که بحث اصلی این نیست و ما هم شاید هیچ وقت نفهمیم که خدایی هست یا نیست، نکته مهم تر به نظر من اینه که هر چیزی که این جهان رو آفریده ذره ای اهمیت به کارهای ما نمیده یا به قول انگلیسی زبانها doesn’t give a damn about us، حال که چنینه چرا ما وقت خودمون رو تلف کنیم و درباره وجود چنین خدای بی اعتنا یا حتا دگرآزار (اینو به خاطر وجود رنجهای بی دلیل میگم) بحث کنیم. خیام خیلی خوب این نکته رو بیان کرده:

ای دوست حقیقت شنو از من سخنی

با باده لعل باش و با سیم تنی

کانکس که جهان کرد فراغت دارد

از سبلت چون تویی و ریش چو منی

یا:

جامی است که عقل آفرین می زندش

صد بوسه ز مهر بر جبین می‌زندش

این کوزه گر دهر چنین جام لطیف

می‌سازد و باز بر زمین می‌زندش!

این بحث هم که گفته میشه هر پدیده ای حادثی داره پس خدا وجود داره میشه در جواب گفت پس حادث و خالق همین خدا چیه؟ و اگه جواب داده بشه که باید این زنجیره یک جایی متوقف بشه باز میشه پاسخ داد که خب چرا رو خود جهان متوقف نشه و چرا به یک حادث ماورایی متوسل بشیم؟

البته اینهارو انسان های خیلی باهوش تر از من در گذشته گفته اند و من چیز جدیدی نمیگم، برای نمونه دیوید هیوم تو شاهکار مشهورش گفت و گوهایی درباره دین طبیعی به نقد استدلالهای وجود خدا می پردازه و همین پرسش وجود رنج رو مطرح میکنه و در آخر هم نتیجه میگیره که ما با استدلال نمی تونیم به وجود خدا پی ببریم و وجود خدا متعلق به مقوله ایمانه، هر کس هم ایمان داشت ما با او نزاعی نداریم ولی دیگه حق نداره عقایدش رو به ما تحمیل کنه و از عقلانی بودن ایمانش دفاع کنه (این جمله آخر از منه).

فایل انگلیسی این شاهکار رو اینجا میذارم که دوستان اگه تمایل داشتند مطالعه کنند.

Dialogues.pdf (315.2 کیلوبایت)

8 پسندیده

متشکرم بابت پیوست :four_leaf_clover: :pray:t4:

4 پسندیده