ادامه دادن بحث از خرمای زبان( نکاتی شیرین و انرژی بخش برای یادگیری زبان):
《سکه طلا را به موقع بخرید》
سلام بر شما خواننده عزیز،محترم و دوست داشتنی
میرکمالی هستم،علی میرکمالی
دم کیوسک مطبوعات ایستاده بودم و داشتم تیتر روزنامه ها را نگاه می کردم که خانمی از مغازه صرافی بیرون آمد،در حالی که داشت با تلفن همراهش صحبت می کرد. عبارتی که بلند بلند به گوش من و بقیه کسانی که آنجا بودند رسید این بود که:"سکه پلمب خودشان را ندارند ولی مغازه اش معتبر است؛به نظرت بگیرم؟"آقایی که کنار من ایستاده بود زیر لب گفت:"باز قیمت سکه تکان خورد و مردم پس اندازهاشون را از تو بالش کشیدند بیرون و هجوم آوردند که سکه بخرند!“
این حال و هوای این روزهای ما است،مردمانی که به قصد حفظ ارزش دارایی هایمان،پول هایی که این طرف و آن طرف داریم را تبدیل به سکه و دلار می کنیم تا ارزش آن حفظ شود. اما تا آنجا که من به خاطر دارم این اتفاق هر چند وقت یکبار رخ می دهد،یعنی درست وقتی مردم خبردار می شوند که قیمتها بالا رفته است؛دچار هیجان می شوند و هجومشان به بازار خود موجب افزایش بیشتر تقاضا و در نتیجه افزایش مجدد قیمت بازار می شود.(که این خود حدیث مفصلی است!)
اما به نظرم کار معقولانه تر این است که افراد در طول سال و در کمال آرامش پولهای هرچند اندکی که دارند را به مرور تبدیل به پس انداز “سکه پارسیان” که حتی در کمترین مقدار طلا یعنی " ۱۰۰ سوت” هم موجود است بکنند و یا اگر توانشان بالاتر است که خوب تبدیل به “سکه گرمی” و یا “ربع سکه” و یا “نیم سکه” و یا “سکه تمام بهار” بکنند.
این خرید به مرور،موجب می شود که در ایام دیگر سال که قیمت ها مناسب تر است بتوانند پس انداز خودشان را داشته باشند و در زمان بحران و افزایش بی رویه و هیجانی قیمتها گرفتار تلاطم بازار نشوند.
من فکر می کنم که در کارهای دیگر زندگی هم این روش “آهسته و پیوسته” منطقی تر و معقولانه تر باشد.مثلا همین یادگیری زبان که همگی به نوعی در گیر آن هستیم.بیشتر ما این تجربه را داریم که وقتی اضطرار و هیجان زبان به سراغمان آمده خواستیم در مدت کوتاهی شاخ غول را بشکنیم!
ناگهان تصمیم به مهاجرت می گیریم و می خواهیم در مدت شش ماه مدرک آیلتس بگیریم و در به در دنبال جایی هستیم که به ما تضمین بدهد که شش ماهه به نمره بالا می رسیم؛یا اینکه موقعیت شغلی خاصی برای کار در خارج از کشور پیدا شده و می خواهیم که مکالمه مان سه ماهه فول شود و بازهم به دنبال جایی که این امر ناممکن را برایمان ممکن کند.
از نگاه من،یادگیری هر مهارتی آرامش فکر می خواهد،استمرار می خواهد،تمرکز می خواهد و…بسیار بهتر است که ما در زمانی که هیچ اضطراری برای یادگیری زبان نداریم،به یادگیری این مهارت مشغول شویم تا بتوانیم هم از مسیر آموزش لذت ببریم و هم یک یادگیری عمیق و ارزشمند کسب کنیم.تصور کنید سفرهایی که هول هولکی و با عجله رفته اید تا برای انجام کاری فقط سریع تر به مقصد برسید نسبت به سفرهایی که از قبل می دانستید و برنامه ریزی کرده اید و خرامان رفته اید و در طول مسیر از زیبایی های راه لذت برده اید؛از کدام یک بیشتر آموخته اید؟جزییات کدام یک بیشتر در خاطرتان مانده است؟کدام یک را بر می گزینید؟
فکر می کنم گاهی وقتها باید کمی از هیجانات و اضطرابات کاذبی که از بیرون به ما تحمیل می شود فاصله بگیریم؛معقولانه بیاندیشیم و حرفه ای و هدفمند برنامه ریزی کنیم و بعد وارد مسیر انجام کار بشویم و به پیگیر بودن و استمرارمان متعهد باشیم.آن وقت نتیجه این می شود که بعد از گذر زمان قوی و قدرتمند می شویم،بعد از گذر زمان مکالمه زبانمان حرفه ای می شود؛آموخته هایمان از زبان در حدی می شود که با گذراندن یک دوره یادگیری تکنیکهای آزمون،قادر به کسب نمره آیلتس و تافل و… می شویم و یا هر هدف دیگری که از آموختن زبان در سر داریم برایمان دست بافتنی تر می شود،به شرط اینکه نخواهیم عجولانه و بی پروا فاکتور زمان و استمرار را از مسیر یادگیریمان حذف کنیم،امیدوارم که همگی بتوانیم این امر را در مسیر یادگیری خودمان پیاده نماییم.
از شما سپاسگزارم که تا پایان این متن را مطالعه کردید.
دوستدار شما
علی میرکمالی
۱۴۰۱/۱۱/۳