ادامه دادن بحث از خرمای زبان( نکاتی شیرین و انرژی بخش برای یادگیری زبان):
《ای جی هوگ،برف و نافرمانی مدنی!》☃️
سلام بر شما خواننده عزیز،محترم و دوست داشتنی
میرکمالی هستم،علی میرکمالی
با وجود اینکه آسمان تهران صاف و ابری بود اما خبرهای هواشناسی هشدار می داد که از ابتدای صبح بزرگترین بارش برف امسال را خواهیم داشت.طبق روال قبلی قرار بود که آوید را برای ساعت شش و نیم صبح بیدار کنم که آماده مدرسه رفتن بشود.از پنجره اتاقش نگاهی به حیاط و کوچه کردم.یک لایه نازک برف آمده بود ولی به نظرم در حدی نبود که مدارس تعطیل بشود برای همین تصمیم گرفتم که آوید را بیدار کنم و خودم هم مشغول فراهم کردن مقدمات صبحانه شدم.
نیم ساعت بعد همسرم از خواب بیدار شد؛اولین کاری که ایشان همیشه بلافاصله بعد از بیدار شدن از خواب انجام می دهند،چک کردن گوشی و فضای مجازی است!کاری که به نظر من صحیح نیست؛ البته این را چند بار هم خدمتشان عرض کردم ولی خوب ظاهرا این بار به نفع ما تمام شد و معلوم گردید که مدارس ابتدایی نوبت صبح تعطیل هستند.
من خودم همیشه از کودکی عاشق آمدن برف بودم،مخصوصا به خاطر تعطیلی آن،چون در زمان ما تنها مدارس ممکن بود به دلیل بارش برف تعطیل بشوند!
کودک درونم قلقلکم داد و تصمیم گرفتم که من هم امروز تعطیل کنم و به سر کار نروم.البته شاید میزان برف آمده در آن لحظه در حدی نبود که تصمیم من توجیه منطقی داشته باشد ولی وقتی هشدارهای هواشناسی که پیش بینی کرده بود تا آخر امشب این بارش سنگین ادامه دارد را در ذهنم مرور کردم و با کمی خلاقیت راه های پرترافیک و تصادف را در ذهنم مرور کردم؛این تصمیم برای تعطیلی کار برایم توجیه منطقی نیز پیدا کرد!
کما اینکه اخبار بعدی از ترافیک تهران و تصمیم گیری برای تعطیلی بقیه مقاطع و دانشگاه ها در ساعت های بعد،نشان داد که آدم عاقل باید به کودک درونش اعتماد کند!
بعد از صبحانه وقتی دیدم آوید مشغول حضور در کلاس اینترنتی مدرسه است و همسر عزیز هم مشغول مطالعه زبان انگلیسی؛من هم به سراغ زبان شناس رفتم.نوبت “دروس پایه انگلیسی بدون تلاش” از مدرس شهیر"ای جی هوگ" بود.بر حسب تصادف به درس دهم “نافرمانی” رسیده بودم.در این فایل صوتی ایشان مانند همه درس هایشان لغات جدید زبان را در قالب صحبتی آموزنده از دیگران آورده که علاقه مندی به دنبال کردن را در مخاطب چندین برابر می کند.
مطلبی که من از درس ایشان برداشت کردم این بود که لزوما پیروی و اطاعت بی چون و چرا از هر قانونی درست و اخلاقی نیست و افراد باید با عقل و وجدان خود مساءل را بسنجند و حتی در جایی که لازم است برای تغییر دادن قانون،اقدام به نافرمانی مدنی کنند.
مثالهایی هم از افرادی چون گاندی و مارتین لوترکینگ آورده اند که در زمان خودشان همین کار را کرده اند و شاید در دوران خودشان به آنها عنوان شورشی و یاغی داده اند ولی در طول مسیر تاریخ مشخص شده است که آنها قهرمانان تاریخ هستند که توانسته اند مسیر تاریخ را به جهت درست آن هدایت کنند.
به خودم فکر کردم که کاشکی کسی این ها را در زمانی زودتر،مثلا وقتی که دانش آموز بودم به من یاد می داد!آن وقت شاید به راحتی سر کلاس زبان انگلیسی مدرسه نمی نشستم تا معلم بتواند در طول یکسال به من که حتی سلام و احوالپرسی به زبان انگلیسی را نمی توانستم به درستی اداء کنم؛فقط گرامر بیاموزد!اگر این ها را می دانستم در طول چندین ترم دانشگاه وقتم را برای آموختن و حفظ کردن لغات کتاب وزین ۵۰۴ نمی گذراندم که حالا معلوم شود ۴ لغت آن هم به سختی در زندگی روزمره انگلیسی زبانان کاربرد دارد!
آن زمان من و شاید بسیاری از هم نسلان من فکر می کردیم که دانش آموز خوب و نمونه کسی است که در سر کلاس درس آرام بنشیند و هر چه را که معلم می گوید را تمیز و مرتب جزوه بنویسد و بعد شبانه روز به حفظ آن مشغول شود و در آخر هم در امتحان نمره خوب بگیرد و این امر موجب می شود که او در زندگی موفق و کامیاب باشد!
ما می ترسیدیم که به استاد عزیز بگوییم که بعد از این همه وقتی که برای آموزش ما گذاشته اید هنوز در مواجه احتمالی با انگلیسی زبانان نهایتا به این دو عبارت بسنده می کنیم:
HELLO
HOW ARE YOU
البته تازگیها در پادکستهای جدید زبان متوجه شده ام که همان ها هم آنقدر رسمی است که در بیشتر مواقع کاربرد ندارد!
به نظرم نسل ما را زیادی مطیع و فرمانبردار بار آورده اند و در این میان نه تنها نظام آموزشی بلکه پدر و مادر و خانواده های ما هم سهم داشته اند.
کمی تامل کردم،شاید اگر یکسال پیش بود من نافرمانی نمی کردم و امروز به سر کار می رفتم،می رفتم تا که کمی بیشتر پول بسازم تا شاید روزی با آن پول دخترم را به کوهستان برفی ببرم تا اسکی کند و لذت ببرد.ولی امروز بعد از یکسال مداومت و همراهی با پادکستهای مختلف زبان خصوصا آقای ای جی هوگ نگاهم به دنیا تغییر کرده است.به این نتیجه رسیده ام که باید از بالاتر به مساءل نگاه کرد،باید کل را دید.من امروز نافرمانی کردم و به سر کار نرفتم و به جایش با دخترم آوید کلی برف بازی کردم و آدم برفی ساختم.
من مطمءنم که این لذتی را که در این زمان و مکان از زندگی تجربه کردم با هیچ پول ناشی از کار کردنی قابل جایگزینی نیست.این لحظه از عمر من و آوید هیچگاه دوباره تکرار نمی شود و چه خوب که ما سرکه نقد را به جای حلوای نسیه انتخاب کردیم!در پایان به شما مخاطب عزیز هم پیشنهاد می کنم که این فایل صوتی را گوش بدهید،شاید که برداشت شما با من متفاوت باشد!
از شما سپاسگزارم که این متن را مطالعه کردید.
دوستدار شما
علی میرکمالی
۱۴۰۱/۱۱/۲۳