سلام حضور دوستان.
کتاب هومو دئوس (انسان خداگونه) خوانده شد.
کتاب هومو ساپینس (انسان خردمند) از همین نویسنده رو چندماه پیش خونده بودم. هر دو کتاب بینظیر هستن، شما رو با تاریخ بشر و اینکه از کجا آمده ایم و به کجا می رویم آشنا می کنن و با قلمی روان و گاهی شوخ طبع درباره مسائل مهم سیاسی، فلسفی و علمی بحث می کنن و در یک کلام با مطالعه این دو کتاب کلی مطلب جدید یاد می گیریم.
نویسنده تاریخ انسانهای امروزی رو که با نام علمی “هومو ساپینس” شناخته میشن به سه دوره تقسیم میکنه:
۱. انقلاب شناختی که حدود ۷۰ هزار سال پیش رخ داد و باعث شد که نیاکان ما رفته رفته خودشون رو از سایر جانداران متمایز کنن. تاریخ و فرهنگ از این بازه زمانی آغاز میشه.
۲: انقلاب کشاورزی که حدود ۱۲ هزار سال پیش آغاز شد و انسانها یکجا نشین شدند. نویسنده در این بخش بحث جالبی میکنه که نیاکان ما پیش از انقلاب کشاورزی که با کمک شکار و گردآوری غدا (Hunting and Gathering) زندگی می کردن از انسانهای کشاورز و یکجا نشین در جنبه های مختلف مثل سلامتی و رفاه وضع بسیار بهتری داشتن و انقلاب کشاورزی در واقع باعث ضعیف شدن ما انسانها شد!
۳. انقلاب علمی که حدود ۵۰۰ سال پیش آغاز شد و همچنان ادامه داره و پدیده هوش مصنوعی هم در ادامه همین مسیره.
نویسنده استدلال میکنه که آنچه باعث شد که انسانها بر کره زمین تسلّط پیدا کنن توانایی بالای اونها در ساختن افسانه ها و باورهایی بود که فقط در ذهن حضور دارن و در واقع وجود خارجی ندارن. مثل خدایان، ملّتها، شرکت ها، پول و …
این توانایی بالا در ساختن نهادهای صرفا ذهنی باعث شد که انسانها در تعداد بسیار بالا (هزاران و میلیونها نفر) با هم مشارکت و همکاری کنند و در نتیجه به قدرتمندترین موجود کره زمین تبدیل بشن.
نویسنده به تفصیل و با آوردن شواهد فراوان تاریخی استدلال میکنه که در طول تاریخ سه پدیده پول، مذهب و امپراتوری باعث یگانگی انسانها شدن و این روند یگانه شدن (یا به قول معروف دهکده جهانی شدن) همچنان ادامه داره.
نویسنده درباره انقلاب صنعتی هم صحبت میکنه و اینکه چطور این صنعتی شدن باعث افزایش رنج حیوانات و همچنین آسیب به محیط زیست مثل گرمایش زمین و تغییرات سریع آب و هوایی شده. (در اینجا لازم به ذکره که نویسنده یک گیاهخواره و به همین خاطر شایسته بسی احترام
)
به عقیده نویسنده انسان قرن بیست و یک تا حد زیادی در نبرد با سه پدیده شوم قحطی، طاعون و جنگ به پیروزی رسیده و حالا تمرکزش بر غلبه بر پیری و مرگ، رسیدن به خوشی فراگیر و حتا خدا شدنه. البته نویسنده متذکّر میشه که همه اینها تنها پیش بینی و احتمال هستن و نه پیشگویی آینده.
به باور نویسنده، مذهب غالب در قرن بیست و یک انسان گرایی (Humanism) هستش. البته در قرن بیستم سه گونه انسان گرایی وجود داشت: لیبرالیسم، سوسیالیسم و تکامل گرا (نازیسم). ولی از پایان سده بیستم به این طرف انسان گرایی لیبرالیسم که اهمّیت رو به آزادی فردی میده تبدیل به مذهب غالب شده. اما نویسنده به تفصیل بحث میکنه که چطور پیشرفتهای علمی در حال زیر سؤال بردن پایه های انسان گرایی لیبرال هستن. اینکه علم نشون میده که انسانها برخلاف تصوّر خودشون فاعل مختار نیستن و چیزی به نام “فرد” تغییر ناپذیر هم وجود نداره. هوش مصنوعی هم کم کم به تسلّط انسانها بر جهان داره پایان میده.
بخش پایانی کتاب به مبحث هوش مصنوعی پرداخته که یه کم افسرده کنندس، اینکه سناریوهای ترسناکی ممکنه در آینده رخ بده و این احتمال وجود داره که بسیاری از شغل ها و حتا “هنر” معنای خودشون رو از دست بدن و هوش مصنوعی چه بسا باعث افزایش نابرابری میان خود انسانها بشه.
اینها خلاصه ای بود از مهمترین بخش های دو کتاب که قطعا جای مطالعه خود کتابها رو نمیگیرن. هدفم از این خلاصه ها این بود که شما دوستان رو به خوندن این دو کتاب ترغیب کنم و امیدوارم که در این کار موفّق شده باشم.
درضمن جدا از مطالب آموزنده، این دو کتاب به طور شگفت آوری برای تقویت زبان انگلیسی مناسبن و با مطالعه اونها با کلی لغات جدید و ساختارهای گرامری آشنا خواهید شد…