دقیقا. من ی تحلیل از این کتاب تو یوتوب میدیدم، میگفتن که جرج اورول میخواسته بگه که راه خارج شدن از زیر همچین حکومتی و ظلم و دردی که تحمیل میکنه عشق هستش، ولی راستش من خودم احساس کردم که بر عکسشه، یعنی حتی عشق هم در برابر این رژیم کاری از کار پیش نمی بره.
Gulliver’s Travels describes the four voyages of Lemuel Gulliver, a ship’s surgeon. In Lilliput he discovers a world in miniature; towering over the people and their city, he is able to view their society from the viewpoint of a god. However, in Brobdingnag, a land of giants, tiny Gulliver himself comes under observation, exhibited as a curiosity at markets and fairs. In Laputa, a flying island, he encounters a society of speculators and projectors who have lost all grip on everyday reality; while they plan and calculate, their country lies in ruins. Gulliver’s final voyage takes him to the land of the Houyhnhnms, gentle horses whom he quickly comes to admire - in contrast to the Yahoos, filthy bestial creatures who bear a disturbing resemblance to humans.
زینب جان اگه نمیدونی چی بخونی اینو پیشنهاد میدم نوستالژی هم هست @zeinabi23
پیش و پس از حیات (Before Life And After) شعری از تامس هاردی، نویسنده شهیر بریتانیایی
A time there was—as one may guess
And as, indeed, earth’s testimonies tell—
before the birth of consciousness,
When all went well.
None suffered sickness, love, or loss,
None knew regret, starved hope, or heart-burnings;
None cared whatever crash or cross
Brought wrack to things.
If something ceased, no tongue bewailed,
If something winced and waned, no heart was wrung;
If brightness dimmed, and dark prevailed.
No sense was stung.
But the disease of feeling germed,
And primal rightness took the tinct of wrong:
Ere nescience shall be reaffirmed
How long, how long?
چنان که می توان حدس زد، و در واقع شهادت زمین می گوید
روزگاری بود
پیش از زاده شدن آگاهی
که همه چیز به خوبی و خوشی می گذشت.
هیچ کس رنجور بیماری، عشق یا حرمان نبود
خبری از افسوس، امید ناکام یا حسادت نبود
هیچ کس دل نگران نبود که تصادم یا تلاقی اشیاء چه بر سر آنها می آورد.
اگر چیزی متوقف می شد، زبانی به گلایه باز نمی شد
اگر چیزی در هم می شد و به محاق می رفت، قلبی به درد نمی آمد
اگر روشنی کم سو می شد، و سیاهی غالب
ذوقی را نمی زد.
اما مرض احساس جوانه زد
و صحت و سلامت آغازین رنگ و روی خطا به خود گرفت.
بی خبری آن روزها دوباره رخ خواهد نمود
تا کی؟ تا کی؟
منبع ترجمه:
درباره شر، ترجمه مقالات برگزیده در فلسفه و الاهیات شر، جلد دوم: الاهیات مدرن، به سرپرستی نعیمه پورمحمدی، نشر طه، چاپ دوم، تابستان ۹۸، ترجمه شعر از سیدمحمدحسین صالحی
به شخصه قفسه نوجوانان رو خیلی دوست دارم مخصوصا مجموعه کتاب های رامونا، کتاب های من پیش از تو، کتابخانه نیمه شب همین مجموعه کتاب خانه کوچک، تار شارلوت، کتاب های رونالد دال میتونم پبشنهاد کنم
کتاب های رولد دال (چارلی و کارخانه شکلات سازی)
کتاب مستاجر عمارت وایلدفل از آن برونته قشنگه البته من از مجموعه داستان های ساده خوندم ولی رمانش هم توی زبانشناس هست
شرلوک هولمز هم توی ژانر معمایی جذابه
کتاب ملت عشق ، جین ایر و بلندیهای بادگیر دوست دارم انگلیسی ش رو بخونم که هنوز به این مرحله نرسیدم