شعر الهام بخش

سلام و درود به همگی
ازونجایی که من به شعر فارسی خیلی علاقه دارم، تصمیم گرفتم یه تاپیک در این جهت بزنم و هر موقع یه شعری رو زندگی کردم یا خوشم اومد رو اینجا بذارم!
عزیزانی که مثل من به شعر علاقه دارند هم میتونند در این تایپک مشارکت کنند و شعرای مورد علاقشونو اینجا بذارند
هیچ فیلتری برای شعر یا شاعر وجود نداره.
به عبارتی، مهم نیس شعر از چه شاعریه، مهم خوده شعر و خِرَده پشتشه.
پیشاپیش از همه عزیزانی که در این تایپیک مشارکت میکنند سپاس گذارم:pray:t2:

19 پسندیده

بس دعاها کان زیانست و هلاک
وز کرم می‌نشنود یزدان پاک

مولانا

9 پسندیده

تخم در هر شوره زاری ریختن بی حاصل است
صبر دارم تا زمین قابلی پیدا شود
هیچ قفلی نیست نگشاید به آه آتشین
دامن دل گیر هر جا مشکلی پیدا شود
گوهر خود را مزن صائب به سنگ ناقصان
باش تا جوهرشناس کاملی پیدا شود

صائب تبریزی

10 پسندیده

درود فراوان
ممنون از استقبالتون:hugs:
من فکر میکنم مهم آگاهی هست که توسط شعر انتقال داده میشه، حالا این خرد و آگاهی از جانب چه شاعری میاد زیاد فرقی نمیکنه.
مهم کلامه نه گوینده

6 پسندیده

خیام نیشابوری:

گر آمدنم بخود بُدی، نامدمی

ور نیز شدن بمن بُدی، کی شدمی

به زان نَبُدی که اندر این دیر خراب

نه آمدمی نه شدمی نه بُدَمی

آن‌کس که زمین و چرخ و افلاک نهاد

بس داغ که او بر دل غمناک نهاد

بسیار لب چو لعل و زلفین چو مشک

در طبل زمین و حقهٔ خاک نهاد

گر بر فلکم دست بدی چون یزدان

برداشتمی من این فلک را ز میان

از نو فلکی دگر چنان ساختمی

کازاده بکام دل رسیدی آسان

افلاک که جز غم نفزایند دگر

ننهند به جا تا نربایند دگر

ناآمدگان اگر بدانند که ما

از دهر چه می‌کشیم نایند دگر

ای دل چو زمانه می‌کند غمناکت

ناگه برود ز تن روان پاکت

بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند

زآن پیش که سبزه بر دمد از خاکت

7 پسندیده

شکفته شد گل حَمرا و گشت بلبل مست
صلایِ سرخوشی، ای صوفیان باده پرست

اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود
ببین که جام زُجاجی چه طُرفه‌اش بشکست

بیار باده که در بارگاه استغنا
چه پاسبان و چه سلطان، چه هوشیار و چه مست

از این رِباط دودر، چون ضرورت است رَحیل
رِواق و طاقِ معیشت، چه سربلند و چه پست

مقام عیش میسر نمی‌شود بی‌رنج
بلی به حکم بلا بسته‌اند عهد الست

به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش می‌باش
که نیستی است سرانجام هر کمال که هست

شکوه آصفی و اسب باد و منطق طیر
به باد رفت و از او خواجه هیچ طَرف نبست

به بال و پَر مرو از ره که تیر پرتابی
هوا گرفت زمانی، ولی به خاک نشست

زبان کِلکِ تو حافظ چه شکر آن گوید
که گفتهٔ سخنت می‌برند دست به دست

8 پسندیده

سلام چه تاپیک خوبی!
ماییم که از باده ی بی جام خوشیم
هر صبح منوریم و هر شام خوشیم
گویند سرانجام ندارید شما
ماییم که بی هیچ سرانجام خوشیم:)

مولانا


شده از درد بخندی که نریزد اشکت؟
من در این خنده‌ ی پر درد مهارت دارم…

شاعرشو نمیدونم ولی شعری هست که بارها زندگیش کردم…

6 پسندیده

من و تو آن دو خطیم آری
موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان ز آغاز
به یکدیگر نرسیدن بود…

هر دقیقه از زندگیم دقیقا همین شعر بوده…

1 پسندیده

این جهان پاک خواب کردار است
آن شناسد که دلش بیدار است

نیکی او به جایگاه بد است
شادی او به جای تیمار است

چه نشینی بدین جهان هموار؟
که همه کار او نه هموار است

کنش او نه خوب و چهرش خوب
زشت کردار و خوب دیدار است

(رودکی)

4 پسندیده

ای دل دراین جهان چرا بی خبری
روزان و شبان در طلب سیم زری
ازمال جهان برایت یک کفن است
آن هم بگمان است ببری یانبری

5 پسندیده

هین توکل کن ملرزان پا و دست
رزق تو بر تو ز تو عاشق‌ترست
عاشقست و می‌زند او مول‌مول
که ز بی‌صبریت داند ای فضول

مولانا

2 پسندیده

هر منزلِ این راه، بیابان هلاک است
هر چشمه سرابی است که در سینه ی خاک است

در سایه ی هر سنگ اگر گُـل به زمین است
نقش تن ماری است که در خوابِ کمین است

در هر قدمت خار، هر شاخه سر دار

در هر نفس آزار، “هر ثانیه صد بار”

      Ardalan sarfaraz

گفتم که عطش می‌کُشدم در تب صحرا…
گفتی که مجوی آبُ عطش باش سراپا

گفتم که نشانم بده گر چشمه‌ای آنجاست
گفتی چو شدی تشنه‌ترین قلب تو دریاست

گفتم که در این راه ،، کو نقطه آغاز؟؟

گفتی که تویی تو،، “خود” ،، پاسخ این راز…

   Ardalan sarfaraz
3 پسندیده


سلام آقاسورناعزیز
به به ،چه تاپیک خوبی،واقعامتشکرم
خب،من این شعر،آهنگ وخواننده اشو خیلی دوست دارم،نمیدونم چندین‌بار بارتاحالاگوش کردم،وهرگزم ازشنیدنش خسته نمی شوم.
چون دوست داشتم به دوستای غیر ایرانیم معرفیش کنم،انگلیسی اشم پیداکردم.
تقدیم دوستان خوبم

مرغ سحرناله سرکن
O nightingale, make a moanin
داغ مراتازه ترکن
And further deepen my sorrow
زآه شرربار،این قفس رابرشکن وزیروزبرکن
Break and overturn the cage out of a heartfelt sigh
بلبل پربسته زکنج قفس درآ،نغمه ی آزادی نوع بشرسرآ
O cage_bound nightingale get out of the cage,sing the song of human sigh
وزنفسی عرصه ی این خاک توده راپرشررکن
And set fire to the whole world out of your sigh
ظلم‌ ظالم، جورصیاد،آشیانم داده برباد
The brutality of the oppress(the cruelty of the hunter),has destroyed my nest
ای خدا ای فلک،ای طبیعت شام تاریک ما راسحرکن
O God, O heaven, O nature turn out dark night into a bright dawn
نوبهاراست،گل به باراست،ابرچشمم ژاله باراست
این قفس ،چون دلم،تنگ وتار است
It’s early in spring, the flowers are in bloom but my eyes are brimmed with tears and this cage is as dark as my heart
شعله فکن درقفس ای آه آتشین
O heartfelt in the cage,start fire
دست طبیعت گل عمر مرا مچین
O natur hand don’t pick the flower of my life(don’t take my life)
جانب عاشق نگه ای تازه گل ازین بیشترکن
O beautiful flower, pay more attention to me
مرغ بیدل ،شرح هجران مختصر، مختصر کن
O nightingale in love, make brief the separation story of yours.

بنظرم این شعر وآهنگیه برای تمام نسل‌های ایرانی،از گذشته های دور تا آینده های نیمده،اگر دیده ی بینا داشته باشیم.

7 پسندیده

سلام و درود
خیلی ممنون از مشارکت شما و شعر و موزیک زیباتون:pray:t2:

2 پسندیده

او به ما مشتاق است و ما به او محتاج
و اشتیاق او بیش از احتیاج ماست

1 پسندیده

جالبه انگلیسیش بیشتر قابل فهم تره تا فارسیش واسه من:grinning: گاهی اوقات من اشعار مولانارو به انگلیسی که میخونم راحت تر متوجه میشم. گاهی هم به این فکر میکنم که دارم مسیرو اشتباه میرم در رابطه با یادگیری زبان انگلیسی:grinning: باس این انرژی و وقت رو بذارم و فارسی رو عمیق تر یاد بگیرم که بتونم شعر هارو راحت تر بخونم

3 پسندیده

خواهش میکنم
ممنون ازشمابخاطرتاپیک خوبتون
خوشحالم دوست داشتید
راستی ازاون دوستاتون چه خبر؟دیگه ازشون عکسی نمیذاریدتواون تاپیک عکس،امیدوارم حالشون خوب باشه،دلم براشون تنگ شده:pleading_face::pleading_face:

2 پسندیده

اون موقعی که دزفول بودم و گاهی واسه قدم زدن میرفتم توی پارک ساحلی، همراهیم میکردن و گاهیم واسه صبحونه، صبحا دم در خونه منتظرم میموندن(خونه رو یاد گرفته بودن)
اما الان که تهرانم خبر زیادی ازشون ندارم اینجا هم معمولا غذا میذارم واسه گربه ها ولی زیاد سگ خیابونی ندیدم.

3 پسندیده

جالبه که منم انگلیسی‌ اشوخیلی دوست دارم.

گاهی این حسو داریم که بعضی مطالب به زبان دیگه،برامون دلچسبتروجذابترن،فکرنکنم این نشونه ی اشتباه رفتن مسیرتون باشه،برعکس،فهم وغوطه وری بیشتر توانگلیسی یاحالازبان دیگم میتونه باشه.
خب هردو رو باهم بخونید.لذتش عمیقتره،بنظرم :blush::blush:

آهان،نمیدونستم جابجا میشید.
امیدوارم حالشون خوب باشه.:pleading_face:

1 پسندیده

Sympathy
There should be no despair for you
While nightly stars are burning;
While evening pours its silent dew,
And sunshine gilds the morning.
There should be no despair _though tears
May flow down like a river;
Are not the best beloved of years
Around your heart forever?
They weep,you weep_it must be so;
Winds sigh as you are sighing,
And winter sheds its leaves are lying;
Yes,these revive, and from their fate
Your fate,cannot be parted;
Then,journey on,if not elate,
Still never broken _hearted
By Amily Bronte

جای نومیدی نیست

تاآن هنگام که ستارگان میدرخشند
جای نومیدی نیست،
تاآن هنگام که شبها بر برگها شبنم می نشانند
وآفتاب چهره ی صبح را زرین میکند
جای نومیدی نیست،
هرچندسیل اشک برگونه ها روان شود
وقتی تو آه می کشی،بادها آه می کشند
و زمستان غصه‌های خود را چون برف
برگور برگهای پاییزی فرو میبارد،
امازمین بار دیگر زنده میشود
وسرنوشت تو از کائنات جدا نیست،
پس همچنان در سیروسفر باش
واگرچندان شادوسرخوش نیستی
نومیدودلشکسته نیز مباش.

سوی نومیدی مروامیدهاست
سوی تاریکی مروخورشیدهاست
ازچنین منعم نشایدناامید
دست درفتراک آن رحمت زنید
مثنوی

سپیده‌دم چو سر برزدسپیدی
سیاهی خواند حرف ناامیدی
نظامی

خب امیلی برونته که نویسنده وشاعرشناخته شده ای هست،منم امروز بدلایلی خیلی نیازبه مرور یه مطلب نویدبخشی که درعین حال عمیق وپرمعنا هم باشه،داشتم،اینوانتخاب کردم وباشتراک گذاشتم،فقط ،نمیدونم میتونیم شعر انگلیسی‌ باترجمه اش،هم بذاریم یانه،اگه خلاف رویه ی تاپیکه،دیگه نذارم.
@sorenashariati9

3 پسندیده