وقتی زبان آلمانی به تقویت انگلیسیم کمک کرد!

سلام به همگی.

تو این سه سال که با زبان زیبای آلمانی دمخور بودم، سختی های زیادی کشیدم و یادگیری این زبان وقت و انرژی فراوانی ازم گرفت و این روند همچنان ادامه داره. آخه چرا باید برای فعل سقط جنین که تو انگلیسی به اون abort میگن شش فعل از جمله abtreiben و abbrechen وجود داشته باشه؟! ولی با این حال از تصمیم به یادگیری این زبان پشیمون نیستم، چون کتاب داستان های قشنگی به این زبان خوندم و افزون بر لذت یادگیری، حتا میتونم بگم که زبان انگلیسیم هم بیش از پیش تقویت شد.

احتمالا شنیدید که زبان آلمانی و انگلیسی از شاخه زبانهای “ژرمنی غربی” هستن و به همین علت شباهتهای زیادی در واژه ها و گرامر دارن که یه کم سختی این زبان رو برای کسانی که با انگلیسی آشنایی دارن کاهش میده. برای نمونه شباهت این چند واژه رو در این دو زبان مشاهده کنید:

  • Apfel - apple
  • Besser - better
  • Buch - book
  • Bruder - brother
  • Delfin - dolphin
  • Denken - think
  • Essen - eat
  • Foto - photo
  • Freund - friend
  • Garten - garden
  • Gras - grass
  • Haus - house
  • Helfen - help
  • Herz - heart
  • Hoffen - hope
  • Krokodil - crocodile
  • Käse - cheese
  • Lampe - lamp
  • Mann - man
  • Maus - mouse
  • Milch - milk
  • Studieren - to study
  • Tanzen - to dance
  • Telefon - telephone
  • Tochter - daughter
  • Vater - father
  • Wasser -water
  • Zehn - ten

بسیاری از واژه های آلمانی به همون شکل اصلیشون وارد انگلیسی شدن، مثل Kindergarten که معنای مهدکودک رو میده و از دو واژه آلمانی kinder (کودکان) و garten (باغ) ساخته شده.

با یادگیری زبان آلمانی زبان انگلیسی من هم تقویت شد. چون با واژه های مشابهی برخورد میکردم که با اندکی تغییر در ظاهر و تلفظ، در زبان انگلیسی وجود داشتن و این واژه ها دوباره برام مرور میشد. مثلا واژه انگلیسی spur به معنای تحریک کردن رو با اندکی تغییر به صورت spornen می بینید (en در پایانِ واژه نشانه مصدره و اصل ریشه spor هست). یا واژه انگلیسی strew به معنای پخش کردن که تو زبان انگلیسی زیاد کاربرد نداره و برای فعل پخش کردن بیشتر واژه scatter به کار میره، ولی در آلمانی همین واژه به صورت streuen اومده و من با یادگیریش واژه strew در ذهنم برای همیشه نقش بست و فکر نمیکنم که دیگه از ذهنم فراموش بشه. یا واژه decipher (کشف کردن) که با اندکی تغییر در آلمانی بصورت entziffern اومده. حرف نفی de در آلمانی ent هست و cipher هم تبدیل به ziffer شده.
اگه با زبان آلمانی مدتی سر و کار داشته باشید کم کم الگوی تغییر کلمات دستتون میاد، اینکه حرف c در زبان آلمانی تبدیل به z میشه، یا gh تبدیل به ch (مثل night در انگلیسی و nacht در آلمانی) یا v تبدیل به b میشه (مثل have در انگلیسی و haben در آلمانی یا give در انگلیسی و geben در آلمانی).

زبان آلمانی در املای درست کلمات انگلیسی هم به من کمک کرد، چون در آلمانی حروف تقریبا به همون صورت که نوشته میشن خونده میشن. برای مثال من همیشه تو نوشتن arrogant مشکل داشتم که سرانجام آلمانی اومد و با تلفظ سرراستش خیالم رو راحت کرد. در زبان آلمانی این واژه آروگانت یعنی دقیقا به همون صورت نوشتاریش تلفظ میشه.

خلاصه اینکه زبان آلمانی با تمام سختیهایی که داره میتونه به بهتر شدن سطح انگلیسی هم کمک کنه که این موضوع یادگیری این زبان رو لذت بخش تر میکنه.

لینک مرتبط:

چگونه در این دو سال زبان آلمانی رو یاد گرفتم؟

5 پسندیده