گام دوم: اهدافِ قابل دستیابی ایجاد کنید.
در یادگیری زبان جدید، بسیار مرسوم است که از مسیر خارج شده و احساس بی انگیزگی کنید. داشتن اهداف دست یافتنی بسیار اهمیت دارد، چرا که یک شخص باید در تکاپو برای ایجاد علاقه در یادگیری باشد و تمرکز خود را از دست ندهد. از داشتن اهداف مبهم خودداری کنید. چرا که در رسیدن به نتایج ملموس، شکست خواهید خورد.
علاوه بر آن، نداشتن اهداف مشخص، سبب بی انگیزگی زبان آموز می شود، زیرا وی مقصد مشخصی را روبه روی خود نخواهد دید.
این امر موجب می شود که شخص احساس کند که شکست خورده است. از این رو از ادامه راه مأیوس می شود. اهدافی مانند " رسیدن به سلاست زبان" یا " قادر به مکالمه بودن با یک بومی زبان" از جمله ی این اهداف محسوب می شوند.
-
چقدر سلیس بودن ملاک است؟
-
چه نوع مکالمه ای برای آن شخص اهمیت دارد؟
اگر اینگونه سوالات در ذهن شما ایجاد شد، پس آن هدف غیر قابل دسترسی است.
مثالی برای یک هدف محکم و درست را می توان به شکل زیر بیان کرد:
-
قادر به روخوانی The Hail Mary Prayer ( نوعی نیایش مسیحی) به زبان اسپانیایی بودن.
-
مثالی دیگر را می توان نوشتن کامل اسم و آدرس به الفبای کره ای نامید و…
این اهداف دارای خروجی ملموس و قابل اجرا هستند. بنابراین به راحتی یک زبان آموز را ترغیب می کند تا برای دستیابی به آنها تلاش کند.