یک فنجان کتاب/ خلاصه ای از نکات کاربردی کتاب تسلط📚 Mastery by Robert Greene

خوبی کتاب مستری اینه که هیچ عنوانی رو به گروه خاص اختصاص نمیده. اولش میگه همه این ویژگی رو دارند BUT در بعضیا پر رنگ تره :joy::joy:

8 پسندیده

مرسی آتوسا جان :smiling_face_with_three_hearts:
امیدوارم مطالبش به کار زندگی روزانه تون بیاد :cherry_blossom::cherry_blossom:

6 پسندیده

سپاس از همه ی دوستانی که در پرورش این تاپیک تلاش می کنند خصوصا خانم @fdoosti
لطفاً با تمام توان تا پایان کتاب، به این تلاش و بخشندگی تون ادامه بدید، مثل کاری که آقا @YoKambiz با کتاب آقای ای جی کردند.
امیدوارم به زودی یکی از شما بزرگواران دست به کار دوره ی The science of well-being
از زوم بشید. این دوره هم مثل کتاب مستری واقعا بی نظیره.

یک نکته هم لازم دیدم که اول به خودم و بعد به دیگران بگم:
:point_left: تمام انتقاداتی که در این کتاب هست برای اینه که در گام اول ما رو متوجه مشکلات رفتاری خودمون کنه.
مثلا وقتی میگه احمق ها همیشه وجود دارند، فورا یکی که دوستش نداریم نیاد توی ذهنمون. باور داشته باشیم که خودمون هم احمق کس دیگه ای هستیم :sweat_smile:
همون طور که در بعضی رفتارهای خوبمون عزیز دل همه ی اطرافیان و اجتماع خودمون هستیم. بنابراین سعی کنیم متوجه ی کمبودهای خودمون بشیم. بدون تعارف، ما، دقیقا خود ما، که کتاب می خونیم و تلاش می کنیم که بفهمیم و رشد کنیم، همین ما که می خوایم خوب باشیم و براش می جنگیم، بله همین ما، پر از کج فهمی، رفتار خام، و ابعاد رشد نایافته هستیم.
اما خبر خوب اینه که در مسیر درستی هستیم. چرا؟ چون الان اینجا هستیم و داریم این متن ها رو می نویسیم یا می خونیم. و چیزی که در زندگی مهمه، در مسیر بودنه و مقصد جای خاصی نیست که ما بخوایم بهش برسیم. کسی که هوشمندانه و روشمند تلاش می کنه، رشد می کنه، و کسی که رشد می کنه، خوشحاله.
خوشحالی تون پایدار

13 پسندیده

واقعاً جمله سنگین و کاملا درستی بود :grin::rose::rose::rose:

این کتاب جنبه خود شناسی و واقع شناسی بسیاری داره. اینکه واقعاً چقد سختی پشت یک استاد نهفته شده.

من همون مقدمه رو که خوندم به این ایمان آوردم که خودم چقدر در گذشته احمقانه به قضایا نگاه میکردم.

واقعاً متشکرم از سرکار خانوم فاطمه دوستی بابت تلاششون. واقعاً ستودنیه و تحسین برانگیز هست کارشون :rose::rose::rose:

7 پسندیده

سلام آقای محمدرضایی گرانقدر
ممنون از شما بابت تحلیل بسیار خوبی که از مطالب داشتین. متوجه دقیق خواندن مطالب توسط شما شدم و این برای من خیلی با ارزشه :ok_hand:
راستش موضوعی که من رو جذب این کتاب کرده این بود که واقعا منو با نواقصی آشنا کرده که ازش بیخبر بودم یا درگیرشون بودم و از همه مهمتر این که دائم تذکر میده که خیلی از عیوب مختص فرد یا گروه خاص نیست و همگی کم و بیش داریم این ها رو.
من حتما این کتاب رو تا پایان ادامه میدم و دوستان رو هم در جریان خلاصه کتاب خواهم گذاشت .

فوق العاده :clap::clap::ok_hand:
دقیقا همینطوره
بازم ممنون از شما بابت نکات مفیدی که ارائه فرمودین :tulip:

8 پسندیده

زنده باشین آقا کامبیز :tulip::tulip:
قطره ست مقابل دریا :relaxed:

5 پسندیده

سلام دوستان عزیز
با شما هستم با فصل 12 از کتاب فوق العاده ی تسلط از رابرت گرین
ذهن چندبعدی را بیدار کن-1
:high_brightness: همه ما با گذر زمان اطلاعاتی را در ذهنمان انباشته میکنیم. با این کار ذهن تمایل دارد که برای بروز این اطلاعات فعال شود.
:white_check_mark: نحوه بروز این اطلاعات بر اساس تمایلات شماست.
:white_check_mark: چیزی که مانع بروز این اطلاعات می شود نبودن استعداد نیست بلکه نبود یک جهت فکری یا نگرش است.
:high_brightness: در زمان کودکی ما تمایل داریم که همه چیز را مانند یک بازی ببینیم تا با شرایط بازی کنیم و آنها را تغییر دهیم.
:white_check_mark: این نوع نگرش و ویژگی را میتوان ذهن اصلی نامید.
:white_check_mark: این نوع رویکرد نگاه به جهان جهت دار میکند و ما جهان را صرفا از طریق کلمات و دریافت عبارات نمیبینیم.
:white_check_mark: این نوع ذهن انعطاف پذیر تر است و اطلاعات جدید را می پذیرد.: :ok_hand::ok_hand:
:high_brightness: با گذشت زمان از شدت این نوع نگرش کاسته می شود و ما تمایل پیدا میکنیم که جهان را از طریق عبارات و نظرات دیگران درک کنیم.
:white_check_mark: به تدریج طولی نمی کشد که جهان را همان گونه که هست میبینیم.**

:white_check_mark: عقاید ما به تدریج محکم تر میشود و یک حالت دفاعی در برابر جهانی که شناخته ایم پیدا میکنیم و از حمله به عقایدمان ناراحت می شویم.
:high_brightness: این نحوه تفکر ذهن سنتی یا مرسوم نامیده می شود.
:large_blue_diamond: ممکن از برای حفظ روحیه کودکانه مان به این طرف و آن طرف بگردیم و بازی کنیم و یا سرگرمی هایی انجام دهیم که ما را از ذهن سنتی مان رها کند
:large_blue_diamond: این کارها ممکن است رفتار های کودکانه را به ما باز گرداند ولی چون ما کاملا در گیر این مسائل نمی شویم و مدت کوتاهی با این کار ها سروکار داریم نمی توانند ما را به حس عمیق دوران کودکی باز گرداند :confused:
:large_blue_diamond: استاد کسی است که انرژی خلاقیت بالایی دارد و علی رغم فشار های دوران بزرگسالی می تواند بازگشت به قسمت عظیمی از روحیه کودکی خود را مدیریت کند.
:large_blue_diamond: روحیه کودکانه در کارها و رفتار ها و نحوه تفکر استاد مشخص می شود.
:large_blue_diamond: بچه ها ذاتا خلاق هستند. آن ها فعالانه همه چیز های اطرافشان را تغییر می دهند، با ایده ها و شرایط بازی میکنند و ذاتا چیز هایی میگویند یا انجام می دهند که ما را شگفت زده میکند.
:high_brightness: خلاقیت بچه ها محدود است و منجر به کشف و اختراع و کارهای قابل توجه نمی شود. :high_brightness:
:large_blue_diamond: ولی استاد نه تنها روحیه کودکانه خود را حفظ میکند بلکه می تواند تجربیات دوران کار آموزی خود را هم به آن اضافه کند و منجر به خلاقیت های فوق العاده شود.
ادامه دارد…

18 پسندیده

سلام خدمت دوستان گرامی
با ادامه بخش اول ذهن چند بعدی را بیدار کن در خدمت شما هستم :blush:

image

:large_blue_diamond: یک استاد می تواند ذهن اصلی و سنتی را با هم ترکیب کند و چیزی به نام ذهن چند بعدی را ایجاد کند.
:high_brightness: ذهن سنتی غیر فعال است و اطلاعات را به همان شکلی که میگیرد برمیگرداند ولی ذهن چند بعدی فعال است اطلاعات را به شکل جدیدی بروز می دهد و به جای تحلیل رفتن ایجاد کننده است.
:point_left: کسب ذهن چند بعدی هرگز آسان نیست.
:diamonds: همه ما یک نیروی خلاق درونی داریم که میخواهد فعال شود . این ذهن می خواهد کشف کند و جنبه های مختلف جهان را بشناسد تا بتواند اختراع کند.

:diamonds: روحیه ما نحوه نگرش ماست. ما با کسب اطلاعات در دوران کار آموزی اعتماد به نفس کسب میکنیم .
:boom::boom:چیزی که خلاقیت را می کشد سن نیست بلکه نبود استعداد است :boom::boom:
ما این توانایی را داریم که بدون توجه به سن نیروی خلاقیت ذاتی را به خودمان برگردانیم.

:diamonds:ذهن چند بعدی 2 نیاز اصلی دارد:

  1. مقدار زیاد اطلاعات در مورد رشته یا موضوع
  2. انعطاف پذیری برای استفاده از این اطلاعات در راههای جدید
    زمانی که ذهن از یادگیری مطالب جدید آزاد است می تواند بر روی موارد مهم تر و خلاقانه تر تمرکز کند.
    مشکلی که برای همه ما وجود دارد این است که مطالب و اطلاعاتی که در دوره کارآموزی یاد میگیریم می تواند به تدریج به یک زندان تبدیل شود که ما را در روش مشخص و یک شکل فکر کردن که تک بعدی است محبوس کند. در حالیکه مغز و ذهن باید آزاد باشد تا فعالانه تر اکتشاف کند .

برای بیداری ذهن چند بعدی و حرکت به سمت پروسه خلاق 3 مرحله اساسی نیاز است:
:point_left: 1) انتخاب کار خلاقانه صحیح و مناسب:

:point_left: 2) فراموش کردن و باز گذاشتن ذهن از طریق استراتژی های خلاقانه مشخص

:point_left: 3) ایجاد وضعیت های ذهنی بهینه برای دست یابی به موفقیت

:white_check_mark: مواظب تله های احساسی از قبیل خستگی و تمایل به انجام کار های دیگر که تهدید کننده این مسیر اند باشید.
:high_brightness: مرحله اول : انتخاب کار خلاقانه:
:diamonds:در اغلب موارد مردم به دنبال راه های خلاقانه برای فکر کردن هستند
حقیقت این است که فعالیت های خلاقانه همه احساسات و انرژی و ذهن مار را درگیر میکند.
:diamonds: شما باید به **کاری که انجام میدهید ایمان داشته باشید و همه تمرکزتان را روی آن بگذارید. باید کاری را انتخاب کنید که عمیقا با آن ارتباط برقرار کنید و در آن کار غرق شوید.
:boom:با چنین نگرشی شما می توانید در برابر شکست ها مقاومت کنید و با سخت کوشی آن کار را انجام دهید
:large_blue_diamond:این قانون را به خاطر بسپارید و هرگز فراموش نکنید:
تعهد شما به کاری که انجام میدهید به صورت مستقیم در کارتان نشان داده خواهد شد.
:point_left: اگر کاری را برای پول و بدون علاقه واقعی انجام می دهید این کار به چیزی مبدل میشود که فاقد روح و جان است و هیچ ارتباطی با شما ندارد.
:diamonds:شما باید انتخاب عالی داشته باشید که با انرژی و تمایلاتتان همسو باشد :clap::clap:
:boom:2 چیز را به خاطر بسپارید:

  1. کاری که انتخاب می کنید باید واقع بینانه باشد. اطلاعات و مهارت هایی که کسب می کنید باید معلوم و برجسته باشد.
  2. شما باید برای تامین آسایش و امنیتتان به دنبال نیازتان بروید.
    :high_brightness:مرحله دوم: استراتژی های خلاقانه:
    :diamonds: به این فکر کنید که مغز مانند یک ماهیچه است که به صورت طبیعی فشرده و منقبض است مگر اینکه به صورت آگاهانه از آن کار بکشیم.
    :point_left:علت این انقباض دو عامل است:
  3. ما به صورت عمومی ترجیح می دهیم تا با افکار مشابه و روش های فکر کردن یکسان سرگرم باشیم. :boom::boom: ما بنده عادات خود هستیم.:boom::boom:
  4. هر زمانی که ما روی یک ایده سخت کار میکنیم ذهنمان به صورت طبیعی به خاطر خستگی تمرکزش را محدود میکند
    :white_check_mark: بهترین پادزهر برای رفع این فشردگی مغز به نمایش گذاشتن استراتژی هایی برای شل کردن انقباض ذهن و فراهم کردن روش های جایگزین فکر کردن است.
    این کار نه تنها ضروری است بلکه به صورت زیادی برای روان ما درمان بخش است.

پایان این بخش…
ادامه در بخش آینده :blush:

18 پسندیده

سلام دوستان
من این مطلب رو از کافه کتاب خوندم
ی درس از زندگی بنجامین فرانکلین بود که داخل کتاب مستری بخشی از زندگینامش گفته شده. جالب بود برام
برا همین گفتم با شما به اشتراک بزارم :relaxed:

:herb:سوت های زندگی شما چیست؟

بنجامین فرانکلین در هفت‌سالگی اشتباهی مرتکب شد که در هفتادسالگی هم از یادش نرفت… پسرک هفت‌ساله‌ای بود که سخت عاشق یک سوت شده بود. اشتیاق او برای خرید سوت به‌قدری زیاد بود که یک‌راست به مغازه اسباب‌بازی‌فروشی رفت و هر چه سکه در جیبش داشت روی پیشخوان مغازه ریخت و بدون آنکه قیمت سوت را بپرسد همه سکه‌ها را به فروشنده داد.

فرانکلین هفتادساله بعد برای یک دوستی نوشت: سوت را گرفتم و به خانه رفتم و آن‌قدر سوت زدم که همه کلافه شدن اما خواهر و برادرهای بزرگم متوجه شدن که برای یک سوت پول فراوان پرداخته‌ام و وحشتناک به من می‌خندیدند!
اوقاتم عجیب تلخ شده بود و از ته دل گریه می‌کردم.

سال‌ها بعد که فرانکلین سفیر امریکا در فرانسه و شخصیت معروف و جهانی شد هنوز آن را فراموش نکرده بود و می‌گفت: همین‌طور که بزرگ شدم و قدم به دنیای واقعی گذاشتم و اعمال انسان‌ها را دیدم متوجه شدم بسیاری از آن‌ها بهای گزافی برای یک سوت می‌پردازند.

بخش اعظم بدبختی افراد با ارزیابی غلط آن‌ها از ارزش واقعی چیزها برای پرداختن بهایی بسیار گزاف برای سوت‌هایشان فراهم آمده است.
تردیدها و انتخاب ها،اختلافات خانوادگی، مشاجره‌ها، بحث و جدال بر سر مسائلی که حتی ارزش فکر کردن ندارند همه سوت‌هایی هستند که بیشتر افراد با نادانی بهای گزافی برایش می‌پردازند.

:books: آیین زندگی
:memo: دیل کارنگی

17 پسندیده

دقیقا همینطوره, فاطمه جون عااااالی بود, ترجمه عالی, وقتی که گذاشتی, همه چیز پرفکت ممنونم.

بابت این متن پرمفهوم هم ممنونم من ابن قسمتش رو بسیار قبول دارم و واقعا همه ما بگونه ای یکی کمتر یکی بیستر تاوان دادیم.

4 پسندیده

سلام خانم @fdoosti.
خیلی ممنون بابت زحماتی که میکشین.خیلی کتاب عالی و پرکاربردیه.سپاس فراوان به خاطر این همه محبت بی منتتون.:rose::rose::rose:
خانم دوستی یه درخواست :pray::pray:
امکان هست به صورت یکجا و در قالب pdf این کتاب رو داشته باشیم.
باز هم ممنون و تشکر فراوان…

4 پسندیده

سلام آتوسا جان
ممنون از لطف همیشگیت عزیزم :heart:
خوشحالم که مطالب رو با دقت پیگیری میکنی :rose::rose:

6 پسندیده

سلام آقای قوام گرامی
خواهش میکنم. کاری نکردم :rose::rose:

اصل کتاب داخل زیبوک هست ولی اگه منظورتون همین خلاصه مطالب هست چشم ، من در پایان این کتاب همه ی خلاصه هایی که اینجا گذاشتم رو یکجا به صورت pdf در خدمتتون میزارم :rose::rose:

7 پسندیده

این تاپیک تموم که شد. لطفاً بگید من در کانال تلگرامی بزارم. و صد البته آقای ناصری میگیم که در لینک مقالات وب سایت اینو بزارن که همه ازش بهره ببرن.

واقعاً دست مریزاد به این کوشش. واقعاً کار بزرگی دارید میکنید :rose::rose::rose::clap::clap::clap:

6 پسندیده

خیلی هم عالی :grin::ok_hand:
بله حتما آقا کامبیز
مرسی از لطف شما :rose::rose:

6 پسندیده

خیلی ممنون خانم دوستی.لطف کردین.:rose:

هست ولی فک کنم ترجمه نداره…

4 پسندیده

نه این کتابا زبان اصلیشون موجوده فقط
خواهش میکنم آقای قوام :rose::rose:

5 پسندیده

سلام به همه دوستان عزیز :cherry_blossom:

با شما هستم با قسمت دوم از بخش ذهن چند بعدی را بیدار کن : :slightly_smiling_face:

:diamonds: مغز همانند یک ابزار است که برای توسعه ارتباطات شکل گرفته است.

:diamonds: عملکرد مغز به صورت یک سیستم پردازشگر دو طرفه است که هر جز اطلاعاتی که وارد میشود را همزمان با دیگر اطلاعات مقایسه میکند.

:diamonds: مغز همیشه به دنبال پیدا کردن شباهت ها و تفاوت ها و ارتباط بین این هاست
:point_left: نقش شما این است که این پروسه را تعذیه کنید تا یک وضعیت بهینه بین تجربیات و ایده ها برقرار کنید.
:boom: نخستین مرحله این است که تا جای ممکن به جست و جو بپردازید. در مورد سایر رشته ها به تحقیق بپردازید.

:boom: دومین مرحله این است که این روحیه را حفظ کنید و در شرایطی که تنش ها زیاد است به خودتان استراحت بدهید و پیاده روی کنید یا از فعالیتی خارج از حوزه کاریتان بپردازید. :star_struck:

:writing_hand: زمانی که یک چیز غیر منتظره به ذهنتان خطور میکند آن را نادیده نگیرید.
:point_left: شاید بزرگترین مثال را در این مورد بتوان در مورد آقای لوئی پاستور در رشته ایمونولوژی :heart: به کار برد.

image

شما میتوانید زندگی نامه این فرد برجسته در را در لینک زیر مطالعه بفرمائید:

یک جمله ی فوق العاده زیبا از لوئی پاستور که در کتاب مستری نقل قول شده و واقعا قابل تامل هست:
:writing_hand: شانس موهبتی است برای ذهن های آماده! :clap::clap::clap:

:diamonds: برای ذهنی که آماده است هر محرکی که وارد مغز می شود ارزشمند تلقی میگردد.

:diamonds: برای کمک به خودتان برای بهبود زندگی شما باید همیشه یک دفترچه یادداشت به همراه خود داشته باشید و هر زمانی که ایده ای به ذهنتان خطور کرد را وارد آن دفترچه کنید.
:diamonds: این دفترچه را با خودتان به رخت خواب ببرید و ایده هایی که به ذهنتان می آید را قبل از خواب و یا بعد از بیدار شدن یادداشت کنید.
:point_left: در این دفترچه شما باید هر فکری که به ذهنتان می آید و حتی نقل قول ها، تصاویر و هر چیز دیگری باشد.
:boom: کنار هم گذاشتن این قطعات برای جرقه زدن یک ایده کافی است.:boom:

:diamonds: شما باید خودتان را آموزش بدهید که به طور مداوم شباهت ها و تفاوت ها را به منظور ساخت و گسترش ایده هایتان به کار بگیرید . :ok_hand::ok_hand:
:point_left: پدیده انتخاب طبیعی که توسط داروین مطرح شد نتیجه تلاش مستمر او برای رسیدن به پاسخ پرسش های و دیدن شباهت ها و تفاوت ها بین موجودات و تغییرات محیط اطراف او بود.

:diamonds: انتخاب طبیعی نشان دهنده فرایند تکامل بین موجودات بود. فرایندی که با چشم قابل مشاهده نبود ولی قابل تصور توسط یک ذهن خلاق بود.

داروین این نظریه را برا اساس ارتباط بین مشاهداتش بیان کرد.

:writing_hand: این فرایند ارتباط برقرار کردن بین مشاهدات و افکار را می توان “جریان” نامید.
:diamonds: توسط جریان می توان یک پدیده ی غیر قابل دیدن را از طریق بررسی شواهد قابل دیدن کرد.
:diamonds: “جریان” مشابه یک شارژ الکتریکی ذهنی است که قدرتش را از طریق یک تغییر ثابت به دست آورده است.
:diamonds: وقتی پدیده ای عجیب برای اولین بار به ذهن ما خطور میکند ما در ابتدا چندین تفسیر مختلف برای آن داریم. وقتی دوباره به آن پدیده نگاه میکنیم می توانیم حوادثی که برای آن رخ داده است را تصور کنیم و اگر بعد از هفته ها یا ماهها دوباره به آن پدیده نگاه کنیم می توانیم حقایق بیشتری که مخفی بوده اند را کشف کنیم.
(نظر شخصی من در این مورد اینه :slightly_smiling_face:
ساده ترین مثال فرایند زبان آموزی خود ماست که بعد از شنیدن مداوم یک محتوا کمکم ظرافت های مخفی شده در اون محتوا رو متوجه میشیم)

:diamonds: تفکر بدون مشاهده ما را به جایی نمی رساند اما چرخه مداوم تفکر/ مشاهده میتواند ما را قادر به نفوذ عمیق و عمیق تر در حقیقت کند. :clap::clap:
درست مثل دریلی که با حرکات مدوامش می تواند در یک تکه چوب نفوذ کند :ok_hand:
:diamonds: “جریان” دیالوگ دائمی بین افکار و واقعیت است، که اگر ما عمیق به آن توجه کنیم میتوانیم با فرضیه هایی که چیز ها را فراتر از محدودیت ها توصیف میکند در ارتباط باشیم.
درست مانند کاری که داروین انجام داد :ok_hand:

:diamonds: برای جلوگیری از شک و تردید شما باید افکار اندیشمندان خلاق را دنبال کنید و نیز درجهت مخالف آنها نیز ایده هایتان را امتحان کنید.

این بخش ادامه دارد…

14 پسندیده

سلام عزیزم به به چه نکاتی بحث دفترچه شد گفتم عکس دفترچه خودمو بندازم جهت ریا محض اطلاع. :stuck_out_tongue_winking_eye::grin: یسری ایده های داخلش هنوز زمان اجراش نرسیده ولی خیلی ذهن رو پرورش میده و قشنگ میتونی پروسه اماده سازی ذهنت برای رسیدن به ایده نهایی رو ببینی :heart_eyes:

:clap::clap::clap: تکبیرررررررررررررررررر :stuck_out_tongue_winking_eye:

10 پسندیده

به به
دوست خوش ایده و خوش فکر :clap::clap::clap:
چه دفتر قشنگی هم داری :heart_eyes:
عالیه
امیدوارم خیلی زود همه ی ایده های داخلش محقق بشه واست و قبل اون تو تونسته باشی به روش تحققشون برسی :ok_hand::clap::clap:

8 پسندیده