یک فنجان کتاب/ خلاصه ای از نکات کاربردی کتاب تسلط📚 Mastery by Robert Greene

فداتتتتتت جیگر :heart_eyes:
قابل یو رو نداره. میفروشم :stuck_out_tongue_winking_eye::grin: (بدون ایده های توش):face_with_raised_eyebrow:

به به چه دعای زیبایی دمت گرم. ایشالاه همه به تحقق ایده هاشون دست یابن . آمین :pray::rose::rose:

7 پسندیده

من میگم هر موقع با نسیم جون حرف زدم یه ایده ای داره اینا از کجا میاد نگو داستان اینه, به به! :stuck_out_tongue_winking_eye:
@fdoosti
عالی عزیزم, تشککککرررررر فراوان. :kissing_heart:

5 پسندیده

سلام دوستان عزیزم
بعد از گذشت یک هفته در خدمتتون هستم با ادامه کتاب :blush:
ذهن چند بعدی را بیدار کن-2
:diamonds: نگرش و چشم اندازتان را تغییر بدهید
:writing_hand: وقتی ما چیزی را برای اولین بار میبینیم با دقت به همه جزئیاتش دقت نمیکنیم ولی الگوی آن را میبینیم و پروسه فکری ما بعد از دریافت های بصری شکل میگیرد.
:writing_hand: وقتی رخدادی اتفاق می افتد یا شخصی را برای نخستین بار میبینیم یک طرح کلی و الگویی که با انتظارات و تجربیات ما سازگار است میبینیم و با استفاده از آنها یک مدل ذهنی برای آن شخص یا چیز ایجاد میکنیم.
:writing_hand: افراد خلاق افرادی هستند که این قابلیت را دارند که در برابر تصویر های ذهنی که تنها از نگرش تک بعدی، که ویژگی ذهن سنتی است، مقاومت کنند. آنها می توانند از چند زاویه به پدیده ها نگاه کنند و جزئیاتی را ببینند که از دست ما خارج می شوند.
:writing_hand: افراد خلاق برای برچسب زدن و عمومی کردن یک خصوصیت عجله ای ندارند. :ok_hand::ok_hand:
:round_pushpin: شما باید ذهنتان را آموزش دهید که خودش را از این چاله ها بیرون بکشد. باید بدانید چگونه الگوی ذهنی تان را بشکنید و دیدتان را به قضایا عوض کنید.

:point_left: زمانی که در این پروسه درگیر شدید از قدرت خلاقیت و ایده سازی شگفت زده خواهید شد.
:diamonds::diamonds: چند الگوی ذهنی که باید بشکنید::diamonds::diamonds:

:bomb: توجه به " چه" به جای "چگونه"
:writing_hand: رویکرد سنتی ما تمایل دارد که به دنبال دلایل ساده باشد که به ما چگونگی حل مشکل را نشان بدهد.
برای مثال اگر کتابی تالیف کردیم که نتیجه مورد انتظار را ندهد ما روی نوشته های کسالت آور یا مفاهیم اشتباه تمرکز میکنیم و یا اگر برای شرکتی کار میکنیم که عملکرد خوبی نداشته باشد بیشتر روی محصولاتی که طراحی و تولید کرده ایم تمرکز میکنیم چون فکر میکنیم این دید منطقی تر است در حالیکه این باعث پیچیده تر شدن مشکل می شود.
:diamonds: دقت به " چگونه" به جای “چه” به معنی تمرکز بر روی ساختار است.
:writing_hand: ذهن ما به هم ریخته و شلوغ است و این در عملکرد ما مشخص می شود ولی با این نگرش ما مجبور می شویم به عمق قضیه برویم.
به مثال بالا برگردیم:
در مورد کارخانه ما باید به صورت عمیق در مورد خود سازمان فکر کنیم: اینکه افراد در آن کارخانه چگونه با هم ارتباط دارند بسیار مهم است چون اگر افراد با هم ارتباط خوبی برقرار نکنند و در یک مسیر نباشند هیچ تغییری در محصولات و فروش رخ نمی دهد.:ok_hand::ok_hand:
:writing_hand: مغز ما تمایل دارد که چیز ها را ازهم تفکیک کند تا به جای فعل روی اسم کار کند
:writing_hand: به طور کلی مغز تمایل دارد که روی رابطه بین اجزا توجه بیشتری کند چون این کار حس بهتری به ما میدهد.
:bomb: شتاب برای کلی نگری و نادیده گرفتن جزئیات:

:diamonds: مغز ما همیشه تمایل دارد که در عمومی سازی چیز ها شتاب کند و این اغلب بر پایه اطلاعات کمی است که دارد. :ok_hand:
:writing_hand: ما نظریات را در انطباق با ایده های قبلی خود به سرعت شکل می دهیم و توجه زیادی به جزئیات نمیکنیم.
:diamonds: برای مبارزه با این الگو باید گاهی تمرکزمان را از حالت " Macro" به “Micro” تغییر بدهیم.
:writing_hand: به صورت کلی تلاش کنید که به یک مشکل با تمرکز بیشتری نگاه کنید ، اجازه بدهید مطالعه جزئیات فکر شما را راهنمایی کند و الگوهای ذهنی شما را شکل بدهد
:bomb: تائید الگوها و نادیده گرفتن چیزهای بی قاعده (نامتعارف)
:writing_hand:ما در حالت روزمره به دنبال الگوهایی می گردیم که پارادایم های ذهنی مان را تایید کند در حالی که باید بپذیریم که ناهنجاری ها و چیزهای غیر متعارف غنی از اطلاعات اند.
:diamonds: رفتار ها ی غیر متعارف اغلب نشان دهنده شکاف های موجود در الگوها هستند و راه جدیدی برای نگاه به دنیا به ما نشان میدهند. :ok_hand::ok_hand:
:bomb: اثبات چیزی که وجود دارد و نادیده گرفتن چیزی که غایب است:
:writing_hand: گاهی تمرکز بر اطلاعاتی که دیده نمی شود باعث میشود چیز هایی جدیدی کشف کنیم.
:round_pushpin: آقای فردریش هاپکینز با استفاده از این الگو توانست علت بیماری اسکوری را کشف کند. :clap::clap:
کشف او به این صورت بود:
:diamonds: در دههٔ اول سالهای ۱۹۰۰، هاپکینز، به موضوع جالبی دست یافت: او مخلوطی از انواع[هیدرات‌های کربن، چربیها،پروتئینها و نمکها را - که همگی برای یک زندگی سالم ضروری هستند - به یک گروه از موش‌ها خورانید. چند هفته بعد مشاهده کرد که موش‌ها همگی مرده‌اند؛ ولی گروه دیگر موش‌ها که در همان مدت دقیقاً همان مخلوط غذایی را همراه با مقدار بسیار کمی شیر خورده بودند، زنده مانده بودند؛ بنابراین نتیجه گرفت که شیر ظاهراً موادی دارد که برای زنده ماندن و رشد موش‌ها لازمند. این مواد ضروری، ویتامینها بودند.

image

:point_left: در واقع هاپکینز با تمرکز بر روی چیزی که وجود نداشت توانست برنده جایزه نوبل شود :star_struck:
:writing_hand: در زمینه تجارت رویکرد طبیعی توجه به محصولات موجود در فروشگاهها و توجه به تولید محصول ارزان تر و بهتر است در حالیکه اگر بر روی تولید محصولاتی که نیاز مردم هستند ولی در بازار موجود نیستند تمرکز کنیم نتیجه بهتری خواهیم گرفت.

:writing_hand: احساساتی که ما در هر زمانی تجربه میکنیم نفوذ فوق العاده ای روی نحوه درک ما از جهان دارد :ok_hand::ok_hand::ok_hand:

:round_pushpin: اگر ما احساس ترس و نگرانی کنیم تمایل داریم موقعیت های خطر آفرین را ببینیم و اگر احساس شهامت کنیم تلاش میکنیم تا رخداد های خطر ساز را نادیده بگیریم. :ok_hand:
:diamonds: تنها چشم انداز ذهنی را عوض نکنید بلکه احساساتتان را هم به همان اندازه تغییر دهید. :clap:
:point_left: برای مثال اگر شکستی را در شغلتان تجربه کردید آن را به عنوان یک موقعیت در نظر بگیرید . این سختی ها شما را مستحکم تر و آگاه تر خواهد کرد
:ok_hand::ok_hand:همان طور که ایستادگی در برابر تمرین ها فیزیکی بدن را قوی میکند ایستادگی در برابر شکست ها هم رویکرد مشابهی برای مغز دارد.
:diamonds: اهمیت تصویر سازی ذهنی:
:writing_hand: تصور چیزی است که ما ایجاد میکنیم، چیزی که برای نیاز ما به کار میرود و چیزی است که می تواند خیلی ساده تر از واژه ها برای ما ایده ایجاد کند.
:round_pushpin: داروین از این مدل سازی ذهنی بهره برد و واتسون و کریک از طریق همین مدل سازی توانستند به ساختار DNA پی ببرند.
:writing_hand: تصویر سازی از طریق ایجاد یک دیاگرام می تواند در یک نگاه همه مفاهیم برنامه ریزی شده تان را به شما نشان دهد و شما نیز می تواند اطلاعات و جزییات بیشتری را به آن اضافه کنید.
:writing_hand: افراد خلاق از همه حس و بدنشان برای این پروسه کمک میگیرند و پذیرای راههای جایگزین در ایجاد فکر، خلاقیت و احساسات اند.
:diamonds: تحریک مغز و حستان باعث باز کردن خلاقیت طبیعی و زنده کردن ذهن اصلی تان می شود.

پایان این بخش :blush:

13 پسندیده

ذهن چند بعدی را بیدار کن-قسمت سوم

:diamonds:ایجاد پیشرفت شگرف: تنش و بصیرت
:writing_hand: در زندگی همه اساتید ما در مورد الگو های زیر می شنویم:
آنها یک پروژه را با درک اولیه و با هیجان نسبت به موفقیت احتمالی آغاز میکنندو همانطور که هیجان الهام بخش آنها در جهت مشخص است آنها شروع به انتقال این انرژی به ایده سازی ها میکنند و بعد آن ها وارد مرحله تمرکز برجسته می شوند.
:writing_hand: یکی از ویژگی هایی که استاد دارد این است که به سادگی به کاری که انجام می دهد راضی نمی شود بلکه در مرود ارزش کارشان دچار تردید می شوند چون استاد استاندارد بالایی برای هدفش دارد و هنگامی که پیشرفت میکند شروع به شناسایی شکاف ها و مشکلات موجود در ایده اش میکند. همان مشکلاتی که تاکنون ندیده بود…
:writing_hand: به میزانی که یک استاد بیشتر تلاش میکند تنش های داخلی و نا امیدی افزایش میابد و احساس خستگی رشد میکند. ولی ( استاد با قدرت در برابر این خستگی ها ایستادگی میکند) :clap::clap::clap:
:writing_hand: در بیشترین لحظات تنش آنها کار را برای مدتی رها میکنند. این کار میتواند به سادگی شامل متوقف کردن کار و رفتن برای خواب باشد. :grinning:
:writing_hand: آلبرت انیشتین بعد از 10 سال کار بر روی یک پروژه متوجه شد که باید از این کار دست بکشد.او از ادامه کار دست کشید و شب زود خوابید و دقیقا روز بعد راه حل به ذهنش رسید :star_struck::star_struck:
:writing_hand: ریچارد واگنر زمانی که روی یکی از قطعات پیانوی خود کار میکرد با بن بست مواجه شد. بعد از نا امیدی از ادامه کار آن را رها کرد و به پیاده روی رفت و بعد دراز کشید و استراحت کرد . او در خواب خود را شناور بر سطح آب دید و موسیقی امواج را به خاطر سپرد . بعد بیداری آوا های درون خواب را نوشت و این به یکی از نوت های عجیب پیانوی وی تبدیل شد. :star_struck:
:writing_hand: از دست دادن ذوق و شوق اولیه بعد از شروع یک کار موجب کار مجدد بر روی ایده ها می شود. اینکار به ما کمک میکند که خیلی زود روی راه حل های ساده حساب نکنیم.
:writing_hand: وقتی برای مدتی از یک کار دست میکشیم مغز ما دوباره به هیجان اولیه و سرزندگی بر میگردد و این کار باعث فعال شدن ذهن ناخودآگاه ما می شود.
:diamonds: نکته اینجاست که شما باید از این مرحله آگاه باشید و تا جایی که میتوانید از تردید ها ، دوباره کاری و تلاش اجباری دوری کنید.
:diamonds: بهترین مثالی که در این مورد میتواند زد داستان زندگی Evariste Galois است. او در سال 1831 به خاطر یک خانم در یک مشاجره دوئل قرار گرفت. شب قبل از دوئل او تمامی معادلات جبری که چندین سال حل و جمع آوری کرده بود نوشت. ناگهان ایده جدیدی به ذهنش رسید و تمام آن شب را به آن پرداخت. او روز بعد در دوئل کشته شد ولی معادلات به جا مانده از او باعث ایحاد انقلابی در زمینه جبر شد. برخی از معادلات ریاضی او از زمان او فاصله ی بسیاری داشت و درک اینکه این نظریات از کجا امده اند سخت است.

image

:writing_hand: شما یاد یاد بگیرید که همیشه کارهایتان را با در نظر گرفتن نقطه زمانی انجام دهید.

image

:ok_hand::ok_hand: مواجه با زمان کم این امکان را به مغز می دهد در زمان کوتاه به سطحی که نیاز دارید برسید و ایده ها یکی پس از دیگری سرازیر می شوند.

:diamonds: اگر ددلاین ندارید برای خودتان بسازید
حس نزدیکی به مرگ باعث تشدید استفاده از زمان می شود.:clap:

ادامه دارد…

12 پسندیده

سلام خانم دوستی @fdoosti .واقعا خسته نباشید.خیلی عالی :rose::rose::rose::rose::rose:

3 پسندیده

سلام آقای قوام بزرگوار
باعث افتخاره که مورد قبول واقع شده :maple_leaf::rose::maple_leaf:
امیدوارم به کارتون بیاد :relaxed:

5 پسندیده

قطعا همینطوره خانم دوستی.:pray::pray::pray:
فقط خواهش مجدد دارم اگه امکانش هست در قالب PDF هم ارائه کنید تا با اجازه تون من به همکارام هم بدم تا مورد استفادشون قرار بگیره…

4 پسندیده

این قسمت بسیار برام جالب و اموزنده بود,

دقیقا نکته مهمیه, من بشخصه تجربه کردم, واقعا ددلاین تعیین کردن بسیار مهمه, چون مغز لازم داره که براش حدود تعیین کنیم.
ممنونم فاطمه جون. عااالی بود

4 پسندیده

بله حتما در پایان این کتاب فایل به صورت PDF ارائه میشه
آفرین به این مناعت طبع شما :clap::clap::clap:

6 پسندیده

دقیقا همینه. برا همینه اکثرا شب امتحانا ما بازده ای داشتیم که خودمونم باور نمیکردیم :sweat_smile::grin:
خواهش میکنم دوست عزیزم :smiling_face_with_three_hearts:

6 پسندیده

ذهن چند بعدی را بیدار کن

:loudspeaker: تله های احساسی

image

:diamonds: وقتی در حرفه مان به مرحله خلاق- فعال میرسیم با چالش جدیدی رو به رو می شویم که فقط فکری با ذهنی نیست. در این جا به کار کردن زیاد نیاز داریم چون شروط سنگینی به میان می آید اما اگر دقت نکنیم در تله های احساسی گیر خواهیم افتاد.

:diamonds: 6 تله احساسی که مارا تهدید میکنند عبارت اند از:

  1. رضایتمندی:

image

:diamonds: بعد از پشت سر گذاشتن دوره کار آموزی و استفاده از قوه خلاقیت دیگر نمی توانیم مفید واقع شویم مگر اینکه در خصوص پیشرفتمان احساس رضایت کنیم.
:diamonds: همه ما به طور طبیعی افکار و ایده هایی را میپذیریم که از پیش یاد گرفته ایم و به تدریج از پرسیدن مسائلی که باعث ناراحتیمان شود خودداری میکنیم چون پاسخ آنها را از قبل میدانستیم و این به ما حس برتری میدهد.
اگر این حس خود برتر بینی را خاموش نکنیم ما را در سراشیبی تمایلات خواهد انداخت.
:stop_sign: به طور دائم به خودتان یاد آوری کنید که چقدر دانشتان از جهان کم است.

2) محافظه کاری:

image

:diamonds:این خطر خودش را به چند شکل نشان میدهد. شما عاشق ایده هایی می شوید که برایتان منفعت داشته اند:
چرا باید خطر تغییر دادن روش را در میانه راه به جان بخرم؟
بهتر است کاری را انتخاب کنم که آزموده شده است و جواب درست داده است!
بهتر است از اعتبار خود مراقبت کنم
:diamonds: اینها ایده هایی است که شما را محدود میکند.
:diamonds: محافظه کاری شما را محدود میکند و در نهایت مهارتان میکند.
:diamonds: جهان محیطی عالی برای کسانی است که از اندیشه و تحقیق نمیترسند و ایده های جسورانه دارند.
3) وابستگی:
image

:diamonds:در دوران کارآموزی اعتماد و اتکا به مشاوران و افراد مافوقتان ضروری است ولی اجازه ندهید این احساس به مراحل بعدی زندگیتان راه پیدا کند.
:diamonds: اگر به خود و کارتان اعتماد نداشته باشید به جای نظر استادتان نظر مردم برایتان اهمیت پیدا میکند.
:diamonds: به طور کلی نمیتوان به نةر جمع بی اعتنا بود ولی اتکای بیش از حد به آن جلوی استقلال فکری شما را میگیرد و شما هرگز نخواهید توانست خود واقعیتان را پیدا کنید.

4) ناشکیبایی:

image

:diamonds: این ویژگی بزرگترین تله است. چون به دلیل بی صبری قوه تشخیصتان ضعیف می شود

:diamonds: شما باید بار ها فرایند خلاق را مورد بازبینی قرار دهید و نیروی آن را تازه کنید. عجله تنها باعث می شود که شما به یک کار متوسط و بی اهمیت رضایت دهید

:diamonds: بهترین راه برای خنثی کردن ناشکیبایی کسب لذت از رنج و سختی است.:clap::clap:
محدودیت ها را عقب بزنید و در مقابل وسوسه ها مقاومت کنید.

5)بزرگنمایی:

image

:diamonds: گاهی شنیدن تعریف و تمجید بیش از حد باعث میشود که ما به جای لذت بردن از فرایند خلاق کارمان را طوری سروسامان دهیم که همیشه تعریف بشنویم!
:diamonds: اگر به خاطر یک شکست این تمجید ها متوقف شود ما شکست بزرگی را تجربه خواهیم کرد و ضربه می خوریم.
:diamonds: شما برای اجتناب از چنین سرنوشتی به چشم انداز نیاز دارید تا همیشه با انگیزه باقی بمانید
:clap::clap::clap:
6) انعطاف ناپذیری:
image

:diamonds: خلاق باشین تا تضاد ها را درک کنید. شک کنید و از کارتان انتقاد کنید.

:diamonds: انعطاف پذیری خصلتی طبیعی نیست که بتوان آن را در خود یافت و پروراند ولی اگر با دقت و کمی شک به کارتان نگاه کنید خوش بینی به کارتان را از دست میدهید و بنابراین تمرین این کار باعث می شود خوش بینی و شک را همزمان امتحان کنید و انعطاف پذیری را در خود بپرورانید.

14 پسندیده

سلام فاطمه بانو، خدا قوت دوست نداشتم نظم تاپیک تون رو بهم بزنم ولی از طرفی نمی تونستم از کار ارزشمند تون تقدیری نداشته باشم.
موفق باشی :clap: :rose:

3 پسندیده

سلام دوست خوبم :rose:
این لطف شما رو میرسونه
منم از شما ممنونم برای این انرژی خوبی که دریغ نمیکنید :heart::rose:

6 پسندیده

متن خیلی مفیدی هست. من از شما تشکر می‌کنم :sunflower:

5 پسندیده

خواهش میکنم :rose::rose:
باعث خوشحالیه که از خوندن این نکات رضایت دارین :rose:

4 پسندیده

ذهن چند بعدی را بیدار کن- 2 بخش پایانی

:diamonds: **رضایت بخش ترین و قدرتمندترین راه برای ایجاد این ارتباط روی آوردن به فعالیت های خلاقانه است. ما با ورود به فرایندی خلاقانه بیش از همیشه احساس سرزندگی می کنیم؛ زیرا این کار باعث می شود به جای اینکه مصرف کننده باشیم روی به سازندگی بیاوریم.

:diamonds: ایجاد تغییر اغلب دردناک است؛ اما لذتی که از مجموع فرایند خلاقیت به دست می آید، قدرتی در ما به وجود می آورد که مایلیم مدام این لذت را تکرار کنیم. به همین دلیل، افراد خلاق با وجود تمام شکها و عصبانیت های خود، دوباره به هر کوششی دست می زنند.

:diamonds: استراتژی هایی برای حالت خلاق - فعال


:diamonds: به این فکر نکنید که چرا سؤال می کنید، به راحتی از سؤال کردن دست نکشید؛ درباره سؤالاتی که پاسخ آنها را نمی دانید، نگران نباشید و تلاش نکنید درباره چیزهایی توضیح دهید که نمی توانید آنها را بفهمید.

:diamonds: برای تشریح دیده ها، احساسات و حساسیت های او. تلاش کنید هر روز چیز بیشتری بیاموزید و کنجکاوی مطلق داشته باشید.

:diamonds: بدانید! بزرگترین مانع بر سر راه خلاقیت بی صبری ماست؛ ارزویی تقریبا اجتناب ناپذیر برای شتافتن و رسیدن به انتهای فرایند برای انجام دادن سریع کارها و ایجاد هیجان.

image

:diamonds: بهترین راه، دنبال کردن «عشق به آموختن و عشق به هدف» است. هرکسی که ۱۰ سال برای آموختن تکنیک ها و قواعد رشته اش وقت صرف کند و آنها را بیازماید، در آن ها استاد شود و آنها را کشف و شخصی سازی کند، به طورحتم، ندای واقعی آنها را خواهد شنید و چیزی بی همتا و پرمعناپدید خواهد آورد.**

:diamonds: ما انسان ها در دنیای جسمانی مان فرصت هایی محدود داریم. این حداقل فرصت در اختیار تمام مخلوقات قرار گرفته است. مغز و دستگاه عصبی کامل ما طوری طراحی شده که دائما به دنبال فرصت است.

:diamonds: باید از خطوط راهنمای مشخصی پیروی کنید. در ابتدا از حوزهای شروع کنید که درباره اش آشنایی کامل دارید؛ اما به ذهنتان اجازه ندهید که با قوانین آن حوزه محدود شود.

image

:diamonds: اگر امری نامعمول به شکلی آشکار پرسشی را در ذهنتان ایجاد کند یا باورها و مفروضاتتان را زیر سؤال ببرد، خیلی بهتر خواهد بود. بی شک شما باید به معنای احتمالی آن بیندیشید. این تفکر کمک می کند تا به تحقیقات بعدی هدایت شوید، اما نباید برای نتایج به دست آمده حکم صادر کنید.

:diamonds: بهتر است دنبال حقیقتی کوچک باشید تا ثمره اش کشفی بزرگ شود؛ نه اینکه به دنبال کلی ایده بروید که برایتان موفقیت های جزئی به بار آورد. بی شک شما بهترین شکارچی هستید؛ چشمانی هوشیار دارید که در مناظر اطراف در پی کشف حقیقت اند و موشکافی می کنند؛ حقیقتی که تا به حال پنهان مانده است؛ بنابراین باید دنبال نتایج عمیق باشد.
image

:diamonds: بدانید! هوش مکانیکی در مقایسه با تفکر استدلالی، شکل ضعیف شده تفکر نیست، بلکه در حقیقت منبع بسیاری از مهارت های استدلالی و نیروهای خلاق ماست. بی شک مغز ما به دلیل انجام دادن کارهای پیچیده با دست به اندازه کنونی اش رسیده است.

:diamonds: اصول اولیه هوش مکانیکی را می توان در چند خط زیر خلاصه کرد: هرآنچه را می آفرینید یا طراحی می کنید، باید خودتان آزمایش کنید و به کار ببرید.

:diamonds: دورافتادن از کار عملی باعث جدا افتادنتان از لمس مستقیم عملکرد کلی طرحتان می شود. هرچه بیشتر روی کارتان انرژی بگذارید، تعلق خاطرتان به آنچه خلق کرده اید هم بیشتر می شود. شما میتوانید با این گونه کار کردن اشکالات طراحی را ببینید و آنها را احساس کنید. به هر بخش به صورت جداگانه نگاه نکنید، بلکه به چگونگی عملکرد آنها در کنار یکدیگر توجه داشته باشید؛ بنابراین محصول خود را در کل امتحان کنید، نه به صورت جزء به جزء.

:diamonds: همیشه آسان است که بعدا به سراغ ایده هایتان بروید و طرحتان را به شکلی واقع بینانه و عاقلانه دنبال کنید؛ اما اگر تحت فشار و تنگنا با تمرکز بر بودجه، رقابت با عقاید دیگران شروع کنید، قدرتهای تداعی کننده مغز را احاطه خواهید کرد و کارتان به سرعت به سمتی می رود که از آن نه لذت می برید و نه احساس سرزندگی می کنید.

:diamonds: بهتر است در حوزه کاری خودتان و سایر حوزه های مرتبط، دانشی وسیع داشته باشید. این امر موجب می شود مغزتان امکان تداعیها و ارتباطات احتمالی بیشتری بیابد.

:diamonds: برای زنده نگه داشتن فرایند، هیچ گاه نباید دید اولیه تان نشان دهنده نظر نهایی تان باشد. شما باید طوری خودتان را تربیت کنید که همواره منتقد کار خود باشید و همزمان با احساس نارضایتی، دائما نیاز به بهبود کار و ایده هایتان را در خود احساس کنید.

:diamonds: کاملا مطمئن نباشید که در آینده به کجا می روید. این نبود اطمینان، موجب برانگیختن انگیزه خلاق شما می شود و آن را تازه نگه میدارد. هر نوع مقاومت یا سرسختی مانع راهتان را می توانید فرصتی تازه برای بهبود کار در نظر بگیرید.

image

:diamonds: درست است که ما به خط قرمزهایی نیاز داریم؛ اما اگر اجازه دهید هر چیزی در زمان خودش اتفاق بیفتد، انرژی های روحی لازم را به دست می آورید؛ آنچه باید بیاید خواهد آمد. سال ها بعد، خودتان را تصور کنید که به آنچه در گذشته انجام داده می نگرید. اگر از آینده به ماجرا بنگرید، دیگر تمام ماه ها و سال هایی که صرف فرایند کرده اید دردناک و سخت به نظر نمی رسند. این ها فریب هایی هستند که الان وجود دارند و بعدا محو می شوند. زمان بزرگ ترین دوست و هم پیمان شماست.

:diamonds: طرح یا مسئله پیش رویتان همیشه باید با چیزهای بزرگتر در تماس باشد؛ سؤالی بزرگتر یا ایده ای جامع با هدفی مهیج**. اگر احساس کهنه شدن و ماندگی می کنید، هرکجا کار می کنید باید به هدفی بزرگتر و مقصدی رو کنید که شما را از همان گام نخست به حرکت وادار کرده بود.**
:diamonds: بدانید! برای خلق اثر معنادار هنری یا کشف یا اختراع، باید کاملا منظم باشیم، خودمان را کنترل کنیم و ثبات احساسی داشته باشیم و برای رسیدن به مقصد، در حوزه خودمان به تخصص برسیم.

:diamonds: مواد مخدر و جنون، هر نوع خلاقیتی را نابود می کنند؛ بنابراین در دام داستان ها و نمایش های عاشقانه و کلیشه هایی نیفتید که در فرهنگ ما، به فراوانی درباره خلاقیت نوشته شده اند. آنها باعث می شوند برای خودمان دلیل بیاوریم که داشتن هرقدرتی بی ارزش است. وقتی به کارهای خلاقانه و استثنایی استادان نگاه می کنید، نباید از سال ها تمرین، روزمرگی بی پایان، تردیدها و غلبه سرسختانه شان بر مشکلات غافل شوید.

:diamonds: انرژی خلاقانه فقط ثمره نیروی زیاد است، نه هیچ چیز دیگر.

:diamonds: غرورمان، نقص هایمان، روحية تقلید کننده مان، هوش خیالی مان، عادتهای حاصل از کار طولانی مدت و… این وظیفه هنر است که تأثیرات آنها را باطل کند و ما را به سوی اعماق وجودمان بازگرداند؛ جایی که در آن، آنچه واقعا هست، از ناشناخته درون ما نشئت می گیرد.

مارسل پروست

12 پسندیده

5 فصل پایانی کتاب تسلط

در این 5 فصل اکثرا نکات در قالب زندگی نامه آورده شده و خوندنش خالی از لطف نیست.

ترکیب شهودگرایی و استدلال: مهارت

:diamonds: همه ما دارای مراتب بالای هوش هستیم. آنچه کمک می کند دنیا را بهتر و بیشتر از دیگران ببینیم، پیش بینی انحرافها و پاسخ سریع و دقیق به هرگونه شرایط است. این هوش با غوطه ور شدن در حوزه مطالعه مان و پایدار ماندن بر فطرت حقیقی مان پرورش پیدا می کند.
:diamonds: مهم نیست راه ما برای رسیدن به هدف، در نظر دیگران چقدر خارج از قاعده باشد. ما با غوطه ور شدن های سخت و شدید طی سال های متوالی، می توانیم درباره جزئیات پیچیده حوزه تخصصمان احساسی ورای تفکر و استدلال به دست بیاوریم.

:diamonds: کلید لازم برای کسب این سطح بالای نبوغ این است: سال های مطالعه و کسب تجربه مان را به لحاظ کیفی عمیق و پربار کنیم. ما نمی توانیم به سادگی اطلاعات را جذب کنیم؛ بلکه باید آنها را درون خود نهادینه کنیم و راه هایی برای قراردادن این دانش در استفاده های علمی بیابیم.

:diamonds: به جای اینکه در برابر موانع، واکنش تند نشان دهیم، باید تلاش کنیم دریابیم کجای کارمان نادرست است و الگوهای اشتباهمان را تشخیص دهیم. در نهایت، همان طور که پیش می رویم، کم کم بعضی قواعد و مفروضات فراگرفته طی این مدت را زیر سؤال ببریم. در نتیجه، به زودی تجربیاتی کسب می کنیم و فعالیت هایمان زیاد می شود؛ اما در هر لحظه از زمانی که به سوی متخصص شدن گام برمی داریم، به شدت به ما حمله می شود. از طرفی هر تجربه درس های بزرگی برایمان به ارمغان می آورد؛ بنابراین باید پیوسته هوشیار باشیم و هیچ گاه کاملا هیجان زده نشویم.

:diamonds: شهود یا قدرت درونیابی، چه در سطح ابتدایی و چه در سطح پیشرفته، بنا به ضرورت، با حافظه هدایت می شود.

:diamonds: پیگیری در هر حرفه کار بسیار سختی است و نیاز به این دارد که صبر و انضباط را درونمان پرورش دهیم. برای رسیدن به مهارت باید عناصر زیادی را مد نظر داشته باشیم که این امر کمی ترسناک به نظر می رسد.

image

:diamonds: **در مراحل اولیه آموزشی یک مهارت، وقتی از میزان نادانی مان آگاه می شویم، اعتماد به نفسمان لطمه می خورد. انسان ها این گونه در مقابل دنیا و منتقدان می ایستند و وقتی نتوانند به سادگی از پس چالش های پیچیده در مسیری که انتخاب کرده بودند بربیایند، توجيهات سیاست مدارانه ارائه می دهند. آنها برای ساده کردن سیاست های فکری، ارتباط خود را با حقیقت قطع می کنند.

:bulb: تنها راه چاره این است: ما هنگام رویارویی با آشفتگی ها و پیچیدگیها عصبانی می شویم. حال باید بیاموزیم که چگونه این عصبانیت را خنثی کنیم. ما در حین تلاش کردن برای کشف مهارت، باید صبورانه مهارت های گوناگون لازم را فرا بگیریم و هرگز به خیلی دوردست ها فکر نکنیم. هنگام مواجهه با بحران، باید عادت کنیم خونسردی را درونمان پرورش دهیم.

:diamonds: بی تحرکی در کوتاه مدت، نباید به دنبال تفریح و بی نظمی باشیم، بلکه باید انواع سرگرمی های مفید را انتخاب کنیم؛ برای مثال، انجام دادن بازی، نواختن ساز موسیقی و یادگیری یک زبان خارجی که برایمان لذت بخش است و هم زمان ظرفیت حافظه و انعطاف پذیری مغز ما را افزایش میدهد
:point_left: اگر این مسیر را صادقانه ادامه دهیم، بدون نگرانی از کمبود وقت، جایزه مان را که همان قدرت روشن بینی است، دریافت می کنیم**

:stop_sign: راه های رسیدن به درجه استادی

  1. با محیط اطرافتان ارتباط برقرار کنید - نیروهای اولیه

image

:diamonds: برای اینکه به مشاهده گری حساس تبدیل شویم، نباید تسلیم تأثیرات ناشی از فناوری شویم؛ بلکه باید کمی بدوی رفتار کنیم.:clap::clap:
:point_left: تنها ابزار اولیه ای که باید به آن وابسته باشیم، چشمهایمان برای دیدن و مغزمان برای تجزیه و تحلیل است.:ok_hand::ok_hand:

:diamonds: اطلاعاتی که انواع رسانه ها به ما می دهند، فقط نقش کوچکی در برقراری ارتباط بیان ما و محیطمان ایفا می کند. اینکه مجذوب قدرتی شویم که فناوری برای ما به ارمغان آورده، کار ساده ای است؛ اما باید آن را فقط به دیده وسیله ببینیم، نه هدف.

اگر مجذوب فناوری شویم؛ یعنی، درگیر محیطی مجازی شده ایم و به این ترتیب، توانایی چشم ها و مغزمان به تدریج تحلیل می رود.**
:diamonds: شما باید به محیط اطراف به مثابه ماهیتی فیزیکی نگاه کنید و با آن ارتباطی درونی برقرار سازید. اگر هیچ وسیله ای برای تسلط بر آن پیدا نشد، عاشق آن شوید و آن را بپرستید. این مغز انسان است؛ موجودی معجزه آسا که ترس را القا می کند، وسیله ای برای پردازش اطلاعات در جهان شناخته شده ما.

2) تونایی هایتان را به کار بگیرید- نهایت تمرکز

:diamonds: گر شما ثابت قدم باشید، بی شک یکی از راه های مطابق با روحیاتتان را پیدا خواهید کرد؛ اما کلید اصلی این فرایند، تحکیم افکار و نیروهای روحی شما و کار با آنهاست.
:diamonds: تنها به هدف پیش رویتان بیندیشید و در این مسیر از دلسردی ها نترسید.

3) با کمک تمرین خود را تغییر دهید.:ok_hand:

:diamonds: برای رسیدن به مهارت، لازم است ساعت های زیادی را صرف غلبه بر ضعف هایتان کنید.
:diamonds: باید به این کار به طور جدی نگاه کنید و به شناخت این نیروها و ضعف های خاص درونی تان همت گمارید و تا حد امکان واقع بین باشید.
:diamonds: اگر قدرتهایتان را به خوبی بشناسید، می توانید با تمام وجود به آنها تکیه کنید. وقتی در این مسیر گام بردارید، نیرویتان مضاعف خواهد شد. به این ترتیب، زیر بار رسوم و آیین های قراردادی نخواهید رفت.
:diamonds: هرگاه مهارتهای اکتسابی تان در مقابل غرایز و نیروهایتان قرار گیرد، دلسرد نخواهید شد. در این مسير، قدرت های روشن بینی و خلاقانه تان به طور طبیعی بیدار می شوند.
:diamonds: بدانید! اغلب اوقات رسیدن به مهارت در زندگی به قدم های اولیه ما بستگی دارد. بسیار دشوار است تکلیف زندگی مان را بیابیم و بدانیم حسمان درباره نحوه تفکرمان و چشم اندازهای ناآشنا چه می تواند باشد.

4) جزئیات را درونی کنید- نیروی زندگی

ما در فعالیت های هوشیارانه روزمره مان اساسا بين ذهن و بدنمان نوعی جدایی حس می کنیم؛ یعنی، به اعضای بدن و حرکات فیزیکی مان می اندیشیم. حیوانات چنین موقعیتی را تجربه نمی کنند. وقتی به آموختن انواع مهارت هایی می پردازیم که به حرکات فیزیکی نیاز دارند، این جدایی آشکارتر نیز می شود.

اگر تمرین کافی داشته باشیم، مهارتهایمان به شکل خودکار در می آیند و احساس می کنیم بدن و ذهنمان در هماهنگی با یکدیگر عمل می کنند.

5) افق دید خود را گسترش دهید- چشم انداز جهانی

:stop_sign: هرگاه یکی از مهارت ها در ما به صورت خودکار اجرا شد، ذهن آزاد می شود و بر مهارت بالاتر تمرکز می کند. در پایان این فرایند، اگر هیچ مهارت ساده دیگری برای یادگرفتن باقی نماند، به آن معناست که مغز حجمی باورنکردنی از اطلاعات را جذب کرده است. به عبارتی دیگر، تمام چیزهایی که پیش تر در شما نهادینه شده، اکنون به بخشی از دستگاه عصبی تان تبدیل می شود. همه آن مهارت پیچیده، درون ما و در سرانگشتان ماست. ما به شکلی متفاوت و با بدن و ذهنی که کاملا در هم ترکیب شده اند فکر می کنیم. ما تغییر شکل پیدا کرده ایم.

:diamonds:این تمایل طبیعی مغزمان است که می خواهد با تکرار و تمرین، مسیر ارتقای این قدرت ها را طی کند. قطع ارتباط با این فطرت طبیعی، نهایت بی خردی است. این امر باعث به وجود آمدن جهانی می شود که در آن هیچ کس برای کسب مهارت های پیچیده شکیبایی نخواهد کرد. نمی توان انکار کرد که باید در مقابل هر انحراف استقامت نشان دهیم و قدرت های دگرگون کننده حاصل تجربه را محترم شماریم.

6) متواضع باشید- چشم اندازه درونی-بیرونی

:diamonds: شما میتوانید با یادآوری همیشگی رسیدن به پیروزی در کارتان، به اهداف بلندمدتتان برسید.
:diamonds: در مواجهه با هر مشکلی باید یاد بگیرید که این مشکل به طور طبیعی منشأ اولیه ای دارد؛ اگر کار شما نتیجه مؤثری نمی دهد، باید از تمام زوایا به آن نگاه کنید تا بتوانید منبع ضعفتان را بیابید.
:diamonds: شعار «گسترده تر بین و به جلوتر از پیش پایت فکر کن!» باید سرلوحه افکارتان شود. با هر آموزش ذهنی، شما در مسیر رسیدن به مهارت قرار خواهید گرفت و هم زمان خودتان را بیش از پیش از رقابتها رها خواهید کرد.

7) تمام اشکال دانش را ترکیب کنید- انسان جهانی
:diamonds: افق دیدتان را محدود نکنید و از برای رسیدن به هدفتان از هر دانشی که نیاز است بهره مند شوید.

:no_entry: موانع پیش روی ما برای رسیدن به موفقیت:
image

:diamonds: بدانید نبوغ چیزی نیست به جز از همان ابتدا آموختن؛ یعنی، درک همان اصل که چگونه از اول خشت را بچیند، بعد چگونه آن را بسازد و سپس بدون مکث به دنبال مصالح باشد و به طور مرتب اطرافش را بسازد. به خودی خود هر فعالیتی پیچیده و شگفت انگیز است و این فعالیتها نیز ناشی از نبوغ اند

:diamonds: بدانید! ما هیچ گاه نمی توانیم تجربه ای مشابه با تجربه دیگران داشته باشیم. ما همیشه بیرون می مانیم و تماشا می کنیم و همین، دلیل بسیاری از کج فهمی ها و اختلافات است؛

:diamonds:اشتباه شما توجه به تمام نداهای دریافتی از مردم و نهادینه کردن آنها در خود است؛ مانند والدین و دوستانی که از شما می خواهند با عقایدشان موافق باشید. عقایدی که به شما می گوید چه چیزهایی را دوست داشته باشید و چه کارهایی را انجام دهید. به همان نسبت، فشارهای اجتماعی برای پیوستن به ارزش های مشخص نیز می توانند به آسانی باعث فریب شما شوند.

:diamonds: افرادی که ما آنها را متخصص مینامیم، همان هایی هستند که در زمان درست، در مکان درست بوده اند. من هم اگر مثل آنها شانس داشتم، می توانستم خیلی راحت به جای آنها باشم.» و نیز می گویند: «کار کردن برای مدت طولانی، آن هم روی چیزی که لازمه اش تحمل رنج و سختی است؟ چرا خودم را عذاب بدهم؟ بهتر است از زندگی کوتاهم لذت ببرم و کارهایی انجام بدهم که از عهده ام برمی آید.» اکنون باید بدانید این صداها واقعیت را نمی گویند. مهارت به شانس و به ژن ارتباطی ندارد، بلکه تعقیب تمایلات طبیعی تان است و آرزوی عمیقی که از درون، شما را به هیجان و جنبش وامی دارد. همه چنین تمایلاتی دارند.

:diamonds: این امر، شامل ندای نفستان هم می شود که دائما تلاش می کند شما را از حقایق صادقانه دور نگه دارد. این ها به وضوح با شما سخن می گویند و وقتی نوبت به مهارت می رسد، جملاتی با مضمون زیر را به شما تلقین می کنند: «مهارت متعلق به نوابغ، استعدادهای استثنایی با رویدادهای عجیب طبیعت است؛ من مثل بقیه به دنیا نیامده ام.» یا می گویند: «مهارت چیزی زشت و غیراخلاقی است، متعلق به کسانی است که جاه طلب و زیاده خواه هستند. بهتر است به زندگی ای بپردازی که الان در دستانت قرار دارد. تو باید به جای توجه به خود، تلاش کنی به دیگران کمک کنی.»

:stop_sign: موفقیت شما وابسته به شانس نیست :ok_hand:

پایان کتاب تسلط نوشته رابرت گرین

11 پسندیده

دوستان عزیز بالاخره بعد از مدت ها کتاب تسلط به فصل آخر خودش رسید.
این کتاب یکی از فوق العاده ترین کتاب هایی بود که تا الان خوندم و صد البته دوباره خواهم خواند.امیدوارم نکات این کتاب برای همگی کاربردی بوده باشه و ی ابزار باشه برای رسیدن به زندگی ای که همیشه آرزوی ساختنش رو داشتین.

  • فایل PDF و فایل صوتی این نکات بزودی آماده و به آخر پست اضافه خواهد شد. :blush:
    از همه دوستانی که در این مدت انگیزه دادن و محبت داشتن تشکر فراوان دارم. بهترین ها رو براتون آرزو دارم. :rose::rose::rose::rose:
  • پیشاپیش ممنونم از نسیم جان @a.bayani برای مشارکت با محبتش برای صوتی کردن نکات کتاب :rose::rose:
10 پسندیده

ترجمه روان و بی نقصی شاهد بودیم از اینکه وقت گرانبهایتان را برای این امر اختصاص دادید از شما متشکریم. عالی مثل همیشه :clap: :clap:

5 پسندیده

خیلی عالی. احسنت بر شما. کار بسیار عالی انجام دادین.

پیشنهاد میکنم برای اینکه نکات فصول مختلف لا به لای کامنتهای دیگه قاطی نشه اگر فرصت دارین دو کار انجام بدین

۱- در پست اول مطابق با فصل به پست مربوطه لینک بدید
۲- یک کتابچه pdf در بیارید و در همون پست اول بذارین که هر کسی اومد دانلود کنه.

واقعا ممنونم.

8 پسندیده