کمک خیلی بزرگ

سلام درباره مواردی که عرض کردید بخشیش رو میتونید در پست های زیر پیدا کنید.


اما بزارید براتون از روند یادگیری بگم. روند یادگیری نه تنها زبان بلکه هر مهارتی.

این روند به کتاب تسلط هستش:

در ابتدا شما در فاز کارآموزی یا محصلی هستید. یعنی شما دانشتون پایینه و تقریباً صفر هستید. شما در این فاز تا میتونید به بررسی مهارت می پردازید تا جایی که ممکنه اطلاعات دشت کنید

تو این فاز شما کاری جز یادگیری نمی کنید. بلکه فقط گوش میدید، نگاه می کنید و فقط و فقط به قول بنی لوئیس Aha Moment برای خودتون ایجاد می کنید. یعنی مثلا آها معنی این لغت اینه، آها پس این جمله اینو میگه. آها پس این یعنی گذشته اون یعنی آینده و…

در عمل شما فقط دارید متوجه میشید.

بعد وارد فاز دوم میشید. که بهش اصطلاحاً میگن فاز انجام خلاقانه.

تو این فاز شما چند تا چیزو باید در نظر بگیرید. یک اینکه هنوز به دشت اطلاعات ادامه خواهید داد و حالا حالا ها باید یاد بگیرید. ولی اونقدری پایه ساختید که بتونید کم کم از تئوری به عمل تبدیلش کنید. آیا عالیه؟ خیر. ولی دیگه میتونید انجام بدید.

تو مسئله زبان این موضوع به این شکله که شما پایه های زبان که شامل لغات مرسوم، گرامر های مرسوم و… رو کم و بیش دشت کردید. درک شنیداریتون رفته بالا و حالا یه داستانی بازگو میکنید، یا کم کم تلاش می کنید یه چی شرح بدید. البته این فاز پستی بلندی داره. یعنی وارد این فاز یادگیری که میشید همین خودش چند فاز داره. که میشه گفت سطح ساده، متوسط، پیشرفته.

وقتی تو سطح ساده این فاز هستید، مشخصاً تهه انجامتون میشه یه بازگو داستان. سطح متوسط یکم وسیع تره که میشه بازگو داستان در قالب های زمانی مختلف، لکچر دادن درباره کم و بیش داستان و سطح وسیع ترین این فاز که میشه پیشرفته که شما علاوه بر قبلیا قادرید درباره داستان صحبت کنید. مثلا بگید کارکتر های داستان چجورین و تو داستان مثلا کی عاشق کی شده و کی مرده و… که شامل مکالمه در سطوح مختلف هم میشه.

که سر آخر میرسید به فاز آخر که میشه فاز تسلط. که خب اسمش روشه یعنی شما به درجه استادی میرسید.

برای رسیدن به این سطح توجه کنید که تجربه خیلی ملاکه. شما همچنان یاد میگیرید ولی اونقدر اطلاعات در شما عمیقاً نهادینه شدن که دیگه برای استفاده ازشون فکر نمیکنید. آیا سوتی نمیدید؟ بله، آیا عالی هستید؟ خیر.

ولی اونقدر حرفه ای شدید که اینا دیگه به چشم نمیاد.

برای زبان تو این حالت شما میتونید در کشور خارجی زبان زندگی کنید و هر کاری کنید با زبان.


اینا گفته شد که برسیم به این موضوع که دوستان صبر خیلی مهمه. بهتون حق میدم. همیشه تو فاز ابتدایی این تو ذهنتون هست که چرا من اونجوری که باید پیشرفت نمیکنم یا مثلا خودتونو رو با بقیه مقایسه میکنید و عصبی میشید یا از این قبیل چیزا. یا از همه بد تر مردم هم نمک رو زخم میشن که شمارو حسابی بی انگیزه کنن. من خودمم همیشه این مشکل رو داشتم و همه منو وقتی با هندزفری تو گوشم میدیدن مسخره میکردن.

حتی یه بار یادمه یه بار اومدم تو کلاس دانشگاهمون یه چی بگم. دستمو بالا گرفتم و گفتم و کاملا هم غلط بود. بلافاصله دوستم که کنارم نشسته بود گفت همینی تو؟

خب اینا جزئی از پروسه یادگیریه. قبلا هم من تو یه وویس به این موضوع اشاره کردم که بی حوصلگی، بی انگیزگی و همه و همه جزئی از پروسه یادگیری هستند. میشه بهشون به این شکل نگاه کرد که اینا همه دره ایمان هستند. که انتخاب شما این میشه از رو دره پرواز کنید و بره اونور یا بپرید توش.

خلاصه که اینا حرفای من بود.


ضمناً درباره برنامه ریزی هم خدمتتون عرض کنم که کیفیت بسیار مهمه. دوستان وقتی شما حرف از ماه میزنید در نظر داشته باشید که ماه ملاک نیست. ساعت ملاکه.

اگه روزی یک ساعت میخونید پس در واقع ظرف دو ماه شما 60 ساعت زبان خوندید پس انتظار آنچنانی نمیشه داشت. یا اصلا این سوال پیش میاد که یک ساعتی که خوندید آیا یک ساعت با کیفیت بوده یا خیر؟

برای رسیدن به فاز تسلط دانشمندا ارزیابی انجام دادن که حداقل نیازه 10000 ساعت تلاش مفید داشت. میشه تسریعش کرد به شرطی که فاز اجرایی رو با فاز یادگیری جدا کنید:

خلاصه که اینا رو در نظر بگیرید. ضمناً کیفیت مطالعه هم مهمه. اگه مکالمه میخواید رو دهانتون هم کار کنید. یعنی بازگو داستان کمترین کاریه که میشه انجام داد. فقط گوش ندید. ازشون استفاده کنید.
یه پارتنر بگیرید صحبت کنید باهاش حتی چند کلمه و…

سعی کنید زبان رو جزئی از زندگیتون کنید.

done

16 پسندیده