پست های بالاتر لینک یوتیوب ویدئو فرستادم
از طریق اون می تونید به زیرنویس انگلیسی دسترسی داشته باشید
بعد از چهارده روز گستردهخوانی شلخته (چون گاهگاهی گستردهخوانی کردهام و مثلا کتابهای سطحبندی شدهای را خواندم و بقیه کتابهایی که در این مدت شروع به خواندنشان کردم با همان روش فشردهخوانی بوده)
چنانکه نرمافزار نشان میدهد، در مدت چهاردهروز من هزار لغت بر دایره واژگانم افزوده شده، اما نظرم درباره این تغییر هزارتایی چیه؟
ابدا و اصلا هزار لغت بر لغتهای من در چهارده روز اضافه نشده؛ بالارفتن آمار میدانمهای من و شاخص لغاتم اولا مربوط میشود به phrasal verbها یا همانهایی که در هر درس با رنگ آبی پررنگ مشخص شدهاند و بنابر خطای تشخیصی برنامه در بیشتر مواقع عبارات بیربطی تحت این نوع قرار گرفته و سفید شدنشان آمار میدانمها را مثل باد بالا برده؛
دلیل دیگهای که میتونم بشمارم برای بالارفتن امار میدانمها، اسمهای خاصی است که در متنها وجود دارد و با خواندن متنهای داستانی و کوچک این قبیل اسمها امار قابل توجهای رو به خودشون اختصاص میدن (در مقابل وضعیتی که فشردهخوانی میکنیم و کمتر اسم سفید میکنیم)؛
و دلیلی که با دو دلیل قبلی برای بالارفتن آمار میدانم متفاوته اینه که با گستردهخوانی کلماتی که قبلا در حال یادگیری اونها بودم با احتمال بیشتری در معرض دیدن قرار میگیره و به این ترتیب کلماتی که در مراحل آخر سفید شدن بودن سفید میشن و امار میدانم با سرعت بالاتری پیشرفت میکنه
عالی بود
در کل از نتیجه گسترده خوانی تو این ۱۴روز راضی بودین؟
گستردهخوانی هنوز برام جا نیفتاده و فعلا داوریای دربارهش ندارم.
آقای @saebi من تازه الان وبلاگتونو دیدم
خیلی هم عالی و حتماً دنبال میکنم با علاقه فراوان
همونطور ک همیشه و همه جا میگم من واقعاً جنوب ایران و هم وطنان جنوبی رو خیلی دوس دارم
تافته ی جدا بافته این عصن و بسیار لاکچری بعله
Wow…
و اینکه من عاشق مسیحیتم ✞
کامنتتون پر از حسهای خوبه خوشحالم و ممنونم
I don’t take issue with propaganda. My problem is with stupid propagandists who believe their propaganda. Lie sir! But please don’t believe it.
Wrriten by iraj
《نيامد》
شتاب کردم که آفتاب بیاید
نیامد.
دویدم از پیِ دیوانهای که گیسوانِ بلوطش را به سِحرِ گرمِ مرمرِ لُمبرهایش میریخت که آفتاب بیاید
نیامد.
به روی کاغذ و دیوار و سنگ و خاک نوشتم که تا نوشته بخوانند
که آفتاب بیاید
نیامد.
چو گرگ زوزه کشیدم
چو پوزه در شکمِ روزگارِ خویش دویدم
دریدم
شبانه روز دریدم
که آفتاب بیاید
نیامد.
چه عهدِ شومِ غریبی!
زمانه صاحبِ سگ، من سگش
چو راندم از درِ خانه
ز پشت بامِ وفاداری
درون خانه پریدم
که آفتاب بیاید
نیامد.
کشیدهها به رُخانم زدم به خلوتِ پستو
چو آمدم به خیابان
دو گونه را
چنان گدازهی پولاد سوی خلق گرفتم
که آفتاب بیاید
نیامد.
اگرچه هق هقم از خواب، خوابِ تلخ برآشفت خوابِ خسته و شیرینِ بچههای جهان را
ولی، گریستن نتوانستم
نه پیشِ دوست
نه در حضورِ غریبه
نه کنجِ خلوتِ خود
گریستن نتوانستم که آفتاب
بیاید
نیامد.
-رضا براهنى
بسیار زیبا
so cute…
Feeling great after reaching the goal
ای جونم چه تلاشی میکنه کاش من یه ذره یاد میگرفتم
اولین بار که داشتم از اونجا رد میشدم فقط عکسی که زیر شماره کمده (۶۷۸)، اونجا چسبیده بود، و دو هفته بعد که رد شدم کمد اینشکلی شده بود که عکسشو فرستادم؛
حالا تقریبا دو هفته دیگه گذشته و یک تغییر کوچیک دیگه رخ داده:
و اینجوری شده؛
این کمد روبروی یکی از دفترهای بسیج دانشگاهه من از فکر کردن به ذهن اون بندهخدایی که اینکارو میکنه حیرت میکنم و لذت میبرم آخه چقدر صبر و حوصله؛ آخه چقدر ظرافت
افسوس، زندگی آن مرد که در میان گلهی میانمایگان نشانهی زنده بودن راه مجد و مسلمانی بود بهپایان آمد.
به آسمان که رسیدند رو به ما گفتند:
«زمین چقدر حقیر است آی خاکیها»…
بسیااار زیبا
پس هم دانشگاهی هستیم
برف امروز خیلی چسبیید
به به خوشبختم
خیلی قشنگ بود و خیلی خوشگذشت
Democracy isn’t good for poor and rich people.
Democracy just is good as slogan.