سلام فاطمه خانم. منم با میترا خانم @mitra9 موافقم. شما باید اولین کارتون خوندن درس اصلی باشه. و اگه وقت اضافی آوردین برین سراغ کتابها.
سلام.
هزارو یک شبه …و انتخاب خوبیه.
خوب بود داستان اصلی ش رو هم می ذاشتن…کاملا سرگرم کننده و جذاب
سلام به همگی
روزتون بخیر و پر برکت
داستان امروزم خونده شد:
شعله نقره ایی از داستانهای شرلوک هولمز دوستداشتنی
سلام میترا جون وقت شما هم بخیر
،چه روش خوبی ،حتما منم امتحان میکنم ،اینجوری هم اون علاقه ای که به خوندن داستان ها رو دارم حفظ میشه و هم درس اصلی خونده میشه،یعنی ما صد سالمونم بشه بازم ب گرفتن جایزه علاقه مندیم
سلام عزیزم،ممنون که روش خودتون رو به اشتراک گذاشتید،در واقع منظورتون اینه که درس ها رو به زمان های کوتاه تقسیم کنم که خسته کننده نباشه ،من هم قبلا تمرکزم فقط روی زبانشناس بود ولی بعد از خوندن زیبوک یه فاصله ای افتاد و احساس خوبی نداشتم
سلام پروین جان،بله حتما از این به بعد این روش رو ادامه میدم ،ممنونم
سلام و وقت بخیر ،بله واقعا جالب بودن داستان هاش در عین اینکه خیلی ساده بودن،مثلا من از داستان علی بابا و چهل دزد تا یادم بوده بدم میومده دلیلشم نمیدونم ولی واقعا از خوندنش لذت بردم
بله. اگر مثل من از طولانی خواندن و گوش دادن خسته میشید و تمرکزتون کم میشه
میتونید در طول روز ساعتها رو کوتاه کنید، یک درس که رو که خوندید یکمی به ذهنتون استراحت بدید مثلاً کارهای ضروری دیگه اتون رو انجام بدید بعد برگردید درس رو ادامه بدید.
شروع کتاب خواندن اولش همینطوریه، من بعد دوماه سروکله زدن تونستم کتاب خوندنم رو منظم کنم و لذت ببرم.
برای زیبوک شبها مطالعه کنید ولی برای یک داستان یکروزه تمومش نکنید شبی یک فصل رو بخونید برای اینکه خسته نشید
یه نکته جالب هم بگم در مورد تجربه ام:
من اگر احساس بی حوصلگی، خستگی یا بی تمرکزی سراغم بیاد سریع به چیزهایی ترش فکر میکنم تا بزاق دهانم ترش بشه
به قره قوروت خوردنم به مزه اش فکر میکنم بعدش به آلوچه که دارم میخورم و بعد لواشک کیوی و… تا جایی کاملا ذهنم سرحال بشه.
سلام و وقت همگی به خیر و شادی
دیشب و امروز خوندن دو کتاب از مجموعه داستان های خیلی ساده رو در برنامه م گنجونده بودم:
کتاب در میان حصارهای بلند/ Within high fences
در مورد مساله پناهندگی (asylum seeker)
ماجرای عاشق شدن گارد اردوگاه (خانم) و یکی از پناهنده ها (عکاسی که به خاطر مسایل سیاسی پناهنده شده بود). داستانی که در کشور انگلیس اتفاق افتاده و در خصوص نظرات گوناگون تبعه های اون کشور و سختی زندگی پناهنده و حس مسولیتش نسبت به !؟ نکاتی رو به اشتراک گذاشته.
کتاب جزیره افسونگر/ Voodoo Island
که در مورد مذهب voodoo و ماجرای مردی که با بی اعتقادی نسبت به قدرت این مذهب، مورد خشم یکی از بزرگان این مذهب/Houngan قرار می گیره و افکار خودش رو به شوریدگی و ترس سوق می ده!
سلام به روی ماهتون خانم
واقعا هیچی مثل جایزه گرفتن آدم رو ذوق مرگ نمیکنه اما تنبیه گریه آدم رو درمیاره
براتون از صمیم قلبم قشنگترین و نابترین آرزوها رو از خدا خواستارم هرچه زودتر به اوج موفقیت برسیند و در اوج بمانید نازنیینم
چه جالب
من اینجور مواقع بی دلیل راه میرم
آدم حیرت میکنه این نوشته رو میخونه چقد کشف جالبی کردید، هیچوقت تا حالا به همچین چیزی فکر نکرده بودم
عجب نکته جالب و کشف فوق العاده ایی
من بسختی میتونم خوراکی های ترش بخورم انقدر که حتی وقتی به ترشی فکر میکنم مثل الان ضعف میکنم و احساس گرسنگی میکنم.
ولی جالب اینجاست که کشف شما رو اجرا کردم در عین احساس ضعف و گرسنگی ، حال ذهنم بهتر شد
سپیده جون چرا فکر میکنی بهش ده کیلو بگیر بشین بخور
گفتم یکم از بحث روانشناسی من هم استفاده کنید همش که نمیشه از افراد مشهور یاد گرفت
حالا این یکی از کشفیات من بود
بله، خوردنش فایده نداره همون که تصورش کنید و بزاق دهان ترش بشه کلی حس خوب و انرژی که از دست دادید برمیگردونه
چند ساله که طرفش نمیرم و میل به خوردنش ندارم مگر اینکه مادرا درست کنن که نمیکنن
ولی تصور کردنش روی خیلی چیزا اثر میذاره
منو فاطمه که داریم میمیریم انقد خوردیم ازینا
فک میکنم سوال پرسیدن یا درخواست کردن از مغز باعث میشه که متمرکز بشه
حالا روش شما که خیلی خاصه
فکر به لوااااااشک
کمتر بخورید دل پیچه میگیرید ها
یه دلیلش اینه، دلیل دیگه اش هم اون بزاق دهان هستش که وقتی شروع میکنه به ترش شدن قسمتی از مغز (یه اصلاح روانشناسی داره که یادم رفته چی بود) فعال میشه همین ها باعث میشه اثر بی خوابی و بی کسلی و… برطرف کنه و باعت تمرکز بیشتر بشه
چقدر جالب. یاد مثال لیمو ترش افتادم.
میگم این راه حل وقتی جواب میده که لواشک و ترشیجات موجود باشه. وگرن کی حالا جوابگوی هوس ماست اون وسط
من که نیستم
من لواشک دوس دارم
لواشکا مارو میبین میگن وای
باز اینااا