سلام دوستان من امروز صبح ساعت شش یه داستان جالب گوش کردم منتها برای پنجاهمین ، شصتمین بار شاید هم خیلی بیشتر
من این کتاب یک سال پیش واسه اولین بار خوندم ، ازین کتابایی بود که هروقت بی حوصله و بی انگیزه هستم اگه نخوام زبانم رو بخونم به جاش اینو میخونم
یه جورایی کتاب انگلیسی بالینیم حساب میشه به علاوه چند تا کتاب دیگه
حالا دوست داشتم این کتاب رو به شما هم معرفی کنم
اسم کتاب : اخطار بیگانها در سیاتل
ژانر : علمی تخیلی
کتاب درباره ادم فضایی ها هست ولی یه نکته اموزشی تربیتی خیلی متاثرکننده داشت که واقعا من تحت تاثیرش قرار گرفتم حتی بیشتر از خود ادم فضایی ها
سری : داستانهای خیلی ساده
ولی لغات نسبتا سختی هم داره ( منظورم اگه مبتدی هستید ) اگه سطح لغاتتون خوبه بخونیدش ، من خودم دروغ نگم یک ماه طول کشید تا به لغات داستان مسلط شدم البته پارسال من با زبانشناس کار نمیکردم واسه همین خیلی طول میکشید تا لغات و جمله های سختو بفهمم و پیدا کنم و هایلات کنم و تو دفترم بنویسم و اینا …
لحجه : امریکن
راوی : هر نقش یک صدا مخصوص داره که به کاراکتر هاشون میاد
یه کتاب دیگه هم اون پایین بعد اخطار بیگانه ها در سیاتل هست بنام بیگانه ها در مدرسه ، که اینم قسمت اولشو گوش کردم شبیه همین داستانه حتی مدل خوندنشونم شبیه همه ولی با کلمات متفاوت که جالب بود واسم ، حالا بعدا اینم میخونم
سلام
امروزکتاب خانوم یا ببر از کتاب های خیلی ساده خوندم در کل خوب بود…
و کتاب ارزوهای بزرگ رو هم امروز تموم کردم اونم خوب بود و راویای مختلفی داشت…
دوست عزیز @miss_mary
خیلی خوب در مورد کتابایی که مطالعه کردید توضیح میدید انقد برام جذاب میشه که تصمیم میگیرم حتمااا بخونمشون.
شاد باشید
خلاقیت، سیر داستانی، حوادث و شگفتیها، شخصیتپردازی، فضاسازی، دیالوگها … و مهمتر از همه احساسات و عواطف موجود در این کتاب، بار دیگه باعث میشه با تمام وجود ایمان بیارم به قدرت نویسندگان بریتانیایی.
کتاب انتقام هکر از مجموعه کتابهای خیلی ساده رو خوندم.
برعکس اسم دهن پر کن و خشنی که داشت اتفاقا خیلی لوس بود خخخ…و یه مقدار کلمات عمومی کامپیوتر توش بود.
کتاب ساده و جالب بود.
لهجه:بریتیش غلیظ
صداگذاری:چندنفر
مهمترین کلمه ای که با وجود سروکار داشتن با کلمات تخصصی کامپیوتر …بازم اصلا نشنیده بودم …surf … به معنای وب گردی.
سلام صبح بخیل
چه حدسایی زدی ؟میشه لطفا بگی @miss_mary
به نظر من اگه بفرسه ببره بخوره خودشم خودکشی میکنه
یا اینکه میفرسه پیش اون خانومه
چون بلاخره عشقشه دیگه با خوشحالی اون خوشحال میشه
نظر شما؟؟
به نظر من به سربازا پول داده هیچ دختری تو پشت در نباشه یا چون تو داستان گفته بدعصبانی میشه احتمالا دختره رو کشته باشه که اگه پسره در قسمت دختره رو باز کرد هم باز نتونه باهاش ازدواج کنه
سلام دوستان
امروز کتاب “باغ مخفی” رو شروع کردم و تا فصل پنجمش خوندم.
داستان در مورد دختر لوس و بداخلاقیه که پدر و مادرشو بر اثر بیماری از دست میده و مجبور میشه تو خونه ی داییش که خونه ی بسیار بزرگ و قدیمی ای هست بمونه. تا اینجا کتاب قشنگی بوده و راوی خوبی هم داره.
دیروز و امروز مجموعه “داستان های وایکینگ” ها (viking tales) رو از مجموعه داستان های خیلی ساده گوش دادم…2ساعت و 10 دقیقه.
این دومین تجربه من از شنیدن داستان بدون نگاه کردن به متن داستان بود.
چه خوبه که آدم از تجربیاتش می نویسه…قبلا صوت رو تا 1و4دهم برده بودم ولی الان، همون یک نگهش داشتم…هر چند که حس می کردم خیلی سرعتش پایینه ولی خب، چون هرازگاهی اسم خدایان و سرزمین های مختلف برده می شد، ذهنم نیاز داشت همون سرعت رو حفظ کنه.
به هر حال، خوشحالم که این یکی هم به خیر گذشت
سلام بر دوستان کتاب دوست.
خب چند روز گذشته هم با خواندن کتاب time to kill از سری کتابهای طبقه بندی شده سطح فوق متوسط با زمان 3 ساعت و 14 دقیقه گذشت.
این کتاب جنایی به روال دادگاه یک پدر رنگین پوست که بعد از مورد تجاوز قرار گرفتن دختر 10 ساله توسط دو فرد و کشتن این دو که یکجورایی به گروه نژاد پرست کو کلاکس کلن ربط دارن به نصویر میکشه.
کتابش جالب بود.اگر به کتابهای معمایی و جنایی علاقه دارید این کتاب کمی معمایی هست و پیشنهاد میکنم بخونید
سلام سلام سلام به همه کتابخونا کتابدوستا زبانشناس دوستا دوستای خوب و نازنینم
شبتون پر ستاره
من هم کتاب " من را در استانبول ملاقات کن " از سری کتابهای خیلی ساده شامل چهارده قسمت که حدودا یک ساعت و نیم بود رو خوندم.
بنظرم ارزش خوندن داره و کمی مهیجه…
داستان یک پسر و دختر انگلیسیه که نامزدن و دختر برای کار چند وقتیه که به استانبول اومده و نامزدش قراره که برای تعطیلات بره استانبول پیشش و از قبل باهم در یک بار در یک هتل قرار میزارن در یک ساعت مشخص بعد از ساعت کاری دختر خانوم…
از قضا آقا پسر داستان ما در حین مسیر فرودگاه به محل قرار ( در اتوبوس ) ناگهان در پیاده رو نامزدش رو به همراه دو مرد میبینه ولی نمیتونه از اتوبوس در حال حرکت پیاده شه و مجبور یشه بره به محل قرارشون و اونجا منتظر نامزدش بمونه…
اما نامزدش هیچوقت نمیاد …
و داستان تازه از اینجا شروع میشه…
بقیه اش رو نمی گم که جذابیتش برلی اونایی که دوست دارن بخونن کم نشه