When Claudius watches the play he looks very worried and runs away.
One night Hamlet’s friend, Horatio, tells him that there is a ghost in the castle
Hamlet now acts very strangely.
One day a group of actors come to the castle and Hamlet makes a plan.
در این جملات فعل های watch. ,. tell , act , come , make
به صورت حال ساده آمده . ولی زمان حال ساده برای صحبت درباره کارها و چیزهایی که تبدیل به یک روتین شدن و بارها تکرار میشن استفاده میشه. برای همین باید به صورت حال استمراری یا گذشته بیاره .
پس چرا اینجا اینطوری اومده؟
چیزی که شما میگید درسته ولی داستان هارو نباید بر اساس حال ساده بگه چون حال ساده مخصوص روتین های روزمره یعنی کارهایی که چندین بار انجام میدهیم و شامل یک بار اتفاق افتادنش نیست برای همین باید از حال استمراری استفاده کنه چون این اتفاق های توی داستان فقط یکبار افتاده
برای همین میگم چرا به جای حال استمراری از حال ساده استفاده کرده
حال استمراری برای چیزیه که در لحظه داره اتفاق میفته، به علاوه ی کلی استفاده ی دیگه. همونطور که حال ساده فقط برای روتین نیست و استفاده های زیادی داره. با این حال، شاید اصلا یه موقعی یه نفر تصمیم بگیره به حال استمراری تعریف کنه داستانش رو حتی، که کم پیش میاد. این داستان رو تصمیم گرفتن به حال ساده روایت کنن.
تاپیک هایی که فرستادم رو اصلا خوندین؟ در انگلیسی اتفاقا خیلی معموله که داستان به زمان حال ساده روایت بشه. دو نوع حال ساده و گذشته ی ساده معمول ترین انواع هستن. بخصوص توی داستاهای آموزشی یا موقع تعریف و نقل کردن چیزی. همونطور که گفتم حال ساده فقط یه استفاده نداره، یکی از استفاده هاش، اتفاقا، storytelling هست. حتی بهش graphic present هم میگن. برای توصیف و تعریف موقعیت.
اما نکته ای که بهش باید توجه کنیم اینه که دارین میگین «نباید». این داستان رو British Council آماده کرده. متنش رو هم اونا نوشتن. یعنی یکی از معتبرترین موسسات مرتبط با زبان انگلیسی، در انگلستان! مطمئن باشین وقتی به زمان حال ساده نوشتن، یعنی میشه از این زمان برای تعریف کردن داستان استفاده کرد، و مطمئناً از ما بهتر انگلیسی و گرامرش رو میشناسن و میتونن استفاده کنن، پس نباید رو در این مورد ما تعیین نمیکنیم .اگر دیدیم توی منبع معتبری از چیزی استفاده کردن، بهتره به جای اینکه سعی کنیم به زور توی قالب قوانین گرامری محدود و خشکی که بلدیم بریزیمش، مثل اسفنج جذبش کنیم و یاد بگیریم که اینجوری هم میشه گفت. این بخش مهمی از پروسه ی زبان آموزیه.