ترجمه درس «یک روز بد نوشته شده توسط جری»

یک روز بد نوشته شده توسط جری
من امروز احساس خیلی بدی دارم چون همه چیز بد می شود. امروز آلارم ساعت من کار نکرد. بنابراین من دیر از خواب بیدار شدم. در راه مدرسه باران شروع شد، و من فراموش کرده بودم که چترم را بیاورم.
در کلاس درس من فراموش کرده بودم که خودکارها و کتابهایم را بیاورم. زمان ناهار من فراموش کرده بودم که جعبه ی ناهار را بیاورم. من نتونستم غذا بخورم و بسیار گرسنه بودم.
من به خانه رفتم و فراموش کرده بودم که کلیدهای آن را بیاورم. من نتونستم به خونه وارد شوم امروز واقعا روز وحشتناکی بود.

======================
این تاپیک مربوط به درس «A Bad Day by Jerry» در اپلیکیشن زبانشناس است (دوره «قصه های شاگردان Emma»، فصل «قسمت ۲»)

4 پسندیده

واقعا روز خیلی بدی داشته :sweat_smile::sweat_smile::rofl::rofl:

1 پسندیده

سلام من قصد داشتم ترجمه یه درس دیگه رو اضافه کنم ولی نرم افزار ارور می ده و می گه برای ایجاد یه موضوع جدید حداقل باید 5 ساعت صبر کنم

2 پسندیده

محدودیت شما رو برداشتم

الان چک کنین

ممنون که در نوشتن ترجمه ها مشارکت دارین :blush:

1 پسندیده