سلام بر شما خواننده عزیز،محترم و دوست داشتنی
میرکمالی هستم،علی میرکمالی
در قسمت چایچی،جورابچی،زبانچی! خدمتتان عرض کردم که هدف بعدی ما دیدن موزه مردان نمکی زنجان بود.این موزه که در واقع موزه باستان شناسی زنجان است،در عمارت ذولفقاری واقع شده است.این عمارت،ساختمان مسکونی و اداری حکمران زنجان بوده که در محله قدیمی"دالان آلتی"در ضلع شمالی سبزه میدان و مسجد جامع زنجان قرار دارد.
در بخشهای مختلف این موزه اشیا مختلف قدیمی مربوط به ادوار تاریخی نگه داری می شود.اما آنچه که این موزه را متمایز کرده است،اجساد به جای مانده از پنج مرد است که پیکر مومیایی شده آنها در معدن نمک چهرآباد زنجان پیدا شده است.
ظاهرا این افراد در این معدن نمک کار می کرده اند و طی دوبار ریزش دیواره های این معدن در سالهای مختلف این افراد در زیر آواری از نمک مدفون شده و بدنشان به طو طبیعی توسط نمک احاطه شده و مومیایی گشته است.
البته که طی حفاری و اکتشافات،بعضی از قسمتها از بین رفته است و حتی قسمت هایی از بدن آنها که در معرض خاک بوده است هم به طور کامل تجزیه شده و از بین رفته است.اما تمام آن قسمتهایی که توسط نمک پوشانده و احاطه شده است کاملا سالم باقی مانده است.حتی در مورد یکی از این اجساد؛تمام لباس پارچه ای و حتی کفش چرمی او در طول سالها سالم باقی مانده است!
من اول برای رفتن به این موزه کمی تردید داشتم،با آنکه خودم بسیار علاقه مند دیدن این مومیایی های ارزشمند بودم ولی نگران این بودم که شاید دخترم آوید از دیدن آنها بترسد و یا اینکه خوشش نیاید.اما در کمال تعجب دیدم که همسرم و آوید بسیار از دیدن این موزه هیجان زده شدند و حتی آوید با گرفتن تعدادی عکس،آن را تبدیل به مطلبی کرد که در مدرسه برای همکلاسی هایش ارائه بدهد.خلاصه اینکه به شما هم توصیه می کنم که اگر گذرتان به زنجان افتاد حتما از این موزه کوچک ولی بی نظیر بازدید بفرمائید.
پیش خودم فکر می کردم وقتی که آن کارگر معدن کار در ابتدای روز داشته بند کفش چرمی خود را می بسته،واقعا فکر می کرده که این گره در طول تاریخ برای همیشه ماندگار می شود؟وقتی لباسش را می پوشیده فکر می کرده که هزاران سال بعد هر روز تعداد زیادی آدم برای دیدن او و لباسهایش می آیند؟فکر می کرده که همین کاری که روزمره انجام می دهد،یعنی کار کردن در معدن نمک که شاید کار حقیر و کم اهمیتی هم بوده است؛روزی موجب جاودانگی اش در طول تاریخ خواهد شد؟فکر می کرده که این نمک هایی که هر روز با آنها در تماس و ممارست بوده است روزی او را در طی قرنها سالم و جاودانه خواهند ساخت؟
من برای خودم اینطور تعبییر کردم که آنچه که این افراد در آن غرقه و غوطه ور بودند،آنچه که هر روز در کنار و اطرافشان بوده است،آنچه که تمام روز را با آن سر و کار داشته اند در نهایت موجب جاودانگی شان شده است.
خوب که می نگرم می بینم که هر کسی که در طول تاریخ مانده است از طریق چیزهایی بوده است که شبانه روز با آنها در ارتباط و تماس بوده است.چنگیزخان با جنگ و خونریزی،حافظ با شعر و شاعری،انیشتین با علم فیزیک و…
از دیدگاه من،راز جاودانگی در ممارست و غوطه وری است،در معرض فراوان یک چیز و یک کار و یک هدف بودن است،در یکپارچگی است.
اما من چطور می خواهم ماندگار شوم؟چطور می خواهم جاودانه شوم؟چطور می خواهم اسمی از من باقی بماند؟
شاید برایتان خنده دار به نظر برسد،اما با غرقه شدن در یادگیری زبان،با غوطه وری در آموختن زبان،با ممارست هرچه بیشتر با زبان،با اینکه اگر اخباری را دنبال می کنم به زبان انگلیسی باشد،اگر فیلم یا سریالی می بینم به زبان انگلیسی باشد،اگر کتابی می خوانم به زبان انگلیسی باشد،اگر محصولی می خرم بروشور انگلیسی آن را بخوانم،تنظیمات موبایل و وسایلی را که استفاده می کنم به زبان انگلیسی درآورم.
تا آنجا که می توانم سعی کنم با اطرافیانم که زبانشان خوب است به انگلیسی صحبت کنم،به آنها به انگلیسی پیامک بدهم.سعی کنم حتی به زبان انگلیسی فکر کنم و خلاصه کاری کنم که شب ها هم به زبان انگلیسی خواب ببینم!
این ها تصمیمات من است و به مرور هم دارم آنها را اجرا می کنم.مخصوصا آن را با شما هم زبانشناس ها به اشتراک گذاشتم تا در انجام آن مصمم تر و پیگیرتر بشوم.امیدوارم که روزی این ممارست و همنشینی بی وقفه با زبان موجب ماندگاریم در تاریخ شود.
در انتها دوست دارم با افتخار از شما خواننده عزیز دعوت کنم که مطلبی را که دیروز من در ویرگول تحت عنوان آیا مرگ یادگیری زبان فرا رسیده است؟ را مطالعه بفرمائید.
از شما صمیمانه سپاسگزارم که این متن را مطالعه فرمودید،همچنان مشتاق خواندن نظر شما عزیزان در زیر این پست هستم.
دوستدار شما
علی میرکمالی
سه شنبه
دوم خردادماه یکهزار و چهارصد و دو
1402/3/2