دنیای رمان ها و شعرهای تامس هاردی نویسنده انگلیسی زبان (١٨٤٠ - ۱۹۲۸) دنیایی سرد و دلگیر از “بخت” بی معناست. و در این شعر که در سال ۱۹۰۹ منتشر شده، هاردی از فریاد سراینده مزامیر: تا کی ای پروردگار، استفاده ای واژگونه می کند تا بدبینی خاص شوپنهاور را در قالب الفاظ بریزد:
A time there was—as one may guess
And as, indeed, earth’s testimonies tell—
before the birth of consciousness,
When all went well.
None suffered sickness, love, or loss,
None knew regret, starved hope, or heart-burnings;
None cared whatever crash or cross
Brought wrack to things.
If something ceased, no tongue bewailed,
If something winced and waned, no heart was wrung;
If brightness dimmed, and dark prevailed.
No sense was stung.
But the disease of feeling germed,
And primal rightness took the tinct of wrong:
Ere nescience shall be reaffirmed
How long, how long?
چنان که می توان حدس زد، و در واقع شهادت زمین می گوید
روزگاری بود
پیش از زاده شدن آگاهی
که همه چیز به خوبی و خوشی می گذشت.هیچ کس رنجور بیماری، عشق یا حرمان نبود
خبری از افسوس، امید ناکام یا حسادت نبود
هیچ کس دل نگران نبود که تصادم یا تلاقی اشیاء چه بر سر آنها می آورد.اگر چیزی متوقف می شد، زبانی به گلایه باز نمی شد
اگر چیزی در هم می شد و به محاق می رفت، قلبی به درد نمی آمد
اگر روشنی کم سو می شد، و سیاهی غالب
ذوقی را نمی زد.اما مرض احساس جوانه زد
و صحت و سلامت آغازین رنگ و روی خطا به خود گرفت.
بی خبری آن روزها دوباره رخ خواهد نمود
تا کی؟ تا کی؟
منبع ترجمه:
درباره شر، ترجمه مقالات برگزیده در فلسفه و الاهیات شر، جلد دوم: الاهیات مدرن، به سرپرستی نعیمه پورمحمدی، نشر طه، چاپ دوم، تابستان ۹۸، ترجمه شعر از سیدمحمدحسین صالحی