- My toe is killing me
انگشتم به شدت درد میکنه (یا انگشتم داره منو میکشه).
اصطلاحی برای بیان درد شدید.
- I’ve been tied up all afternoon
کل بعدازظهر مشغول بودم (یا سرم شلوغ بود).
اصطلاحی برای بیان مشغله زیاد.
- That’s a beauty
اوه، عجب چیزی شده! (در اینجا به شکسته شدن انگشت اشاره دارد).
اصطلاحی برای توصیف شدت آسیب یا وضعیت خاص.
- You really did a number on that toe
واقعاً انگشتت رو داغون کردی!
اصطلاحی برای توصیف خراب کردن یا آسیب جدی.
- That’s a surefire way to break some bones
این یه راه تضمینی برای شکستن استخوانهاست!
اصطلاحی برای بیان نتیجه بد یک کار خطرناک.
- I’m still trying to live that one down
هنوز سعی میکنم اون ماجرا رو فراموش کنم (یا روش سرپوش بذارم).
اصطلاحی برای تلاش برای فراموش کردن یا نادیده گرفتن یک اتفاق شرمآور.
- Mr. Fix-it
آقای تعمیرکار (با لحن طنز).
لقبی کنایهآمیز برای کسی که ادعا دارد همه چیز را میتواند تعمیر کند.
- You’ve really outdone yourself this time
این بار واقعاً شاهکار کردی!
اصطلاحی کنایهآمیز برای بیان بدتر شدن اوضاع.
- That’s a tall order
این کار سختیه (یا این درخواست زیادیه).
اصطلاحی برای بیان دشواری یا غیرممکن بودن یک کار.
- Back in the saddle again
دوباره برمیگردی به حالت عادی (یا دوباره راه میافتی).
اصطلاحی برای برگشتن به فعالیت عادی پس از یک مشکل یا دوره سخت.
- Piece of cake
کاری نداره (یا مثل آب خوردنه).
اصطلاحی برای بیان راحت بودن انجام کاری.
- Take it easy
خودتو اذیت نکن (یا آروم بگیر).
اصطلاحی برای آرام کردن فرد یا توصیه به استراحت.
- Baby this leg for a while
باید مدتی حسابی مراقب پات باشی.
اصطلاحی برای توجه و مراقبت ویژه از چیزی.
- We’ll have you hobbling out of here in no time
به زودی میفرستیمت اینجا رو لنگلنگون ترک کنی.
اصطلاحی برای توصیف ترک کردن جایی در شرایط نامناسب.
این تاپیک مربوط به «My Toe Is Killing Me!» در اپلیکیشن «زبانشناس» است. دوره «اصطلاحات عامیانه انگلیسی»