به نام خدای نور…
سلااام
بالاخره منم زنجیرم یک ساله شد…
همیشه می گفتم دیگه برای من دیر شده، هم سن و سالام این راهو رفتن حالا خیلی مونده تا من به اونا برسم…
ولی با خودم گفتم الان که 18 سالته، تو دیگه ته ته ته اش 25 سالگی می تونی زبانو ببوسی بذاری کنار، پس همچین دیر نبود…
من حتی کسایی دیدم با سن 50-70 ساله در تالار که ماشاالله انرژیشون از ما هم خیلی بالاتره دارن زبان انگلیسی می خونن و رویای مهاجرت در سرشون جولان می ده…
یک سال اول،خیلی تفریحی بدون هیچ نظمی چند روز یه بار زبان می خوندم ولی پارسال:
یادمه دقیقا تو همین روزا بود که با اصرار دوستم برنامه ی زبانشناس رو نصب کردم و اینطوری شد که وارد دنیای زبان به طور جدی شدم. ولی جالبه همین دوستم خودش دیگه از برنامه استفاده نمی کنه و انگار که رسالتش این بوده که منو با این برنامه آشنا کنه و بره
اولین باری که اومدم تالار، با تاپیک شورشو در بیار و یک سالگی الیناز خانوم و یک سالگی ایشون برخورد کردم…
نمی دونید چه انگیزه ای در من فوران کرد و چه شور و شوقی داشتم که منم این مسیر رو ادامه بدم…
اینکه مثلا یه پسر 15 ساله انقد موفق بوده و تونسته رویاشو زندگی کنه یا مثلا الیناز خانم که یادش بخیر قبلا تالار بودن با وجود بیماری ای که داشتن خیلی برای من الهام بخش بودن…
بعد از اون رفتم سراغ تاپیک های آقای کشاورز، و از اینکه می دیدم چقد تلاش کردن و زحمت کشیدن و بدون اینکه کلاس زبان برن چقد خوب صحبت می کنن، خیلی ذوق زده می شدم…
اولین دوره ای که باهاش شروع کردم، دوره ی انگلیسی قدرت بود.دوره ی قدرت برای منی که فقط یه دوره قبلش گذرونده بودم یعنی خیلی مناسب بود و تونستم کلی اعتماد به نفسم رو با این دوره افزایش بدم
و فکر کنم به سطحِ B1 رسیدم
البته در کنارش دوره های دیگه ای رو هم استفاده می کردم.ولی مهم ترین بحث این بود که بتونم از دوره ها استفاده ی کافی و لازم رو ببرم. یکمی اون اوایل سردرگم بودم که بهترین روش برای خوندن درسا چجوریه؟چجوری بتونم به خوبی انگلیسی حرف بزنم؟ که با روش های شدویینگ و فشرده شوی آشنا شدم
البته تجربه های فوق العاده ای هم در این حین بدست آوردم، مثل اینکه:
استمرار و نظم لازمه ی موفق شدنه. یه روزی ممکنه حوصله ی درس خوندن و حتی حوصله ی خودت رو نداشته باشی ولی فقط و فقط و فقط به خاطر ارزش هات ادامه میدی و بعد می بینی که حالت هم خوب شد!
یکی یادمه می گفت نمیشه دوروز آدم خوبی باشی یه روز بد… انتخاب کن بالاخره کدومی؟
نظم به نظرم اصل اساسی زبان انگلیسی و اصولا هرکاری که نیاز داره شما درش عمیق بشید منوط به نظمِ.
حالا منظورم از نظم چیه؟
یعنی اگر روزی 30 دقیقه در روز زبان می خونید اون رو ثابت نگه دارید… بیشتر بشه عیب نداره ولی کمتر نباید بشه(میزان ثابت رو بعدها هی می تونید بیشترش کنید). منبعتون و زمان تموم شدنش مشخص باشه به قول خودمون dead line براش تعریف کنید و در نهایت نظم یعنی از یه روشِ ثابتی و منابع محدودی برای زبان انگلیسی استفاده کنید… انقد مقاله نخونید و خودتون رو درگیر روش ها و متود های مختلف نکنید!
با اون چیزی جلو برین که شما باهاش راحتید … متوجه اید؟
این شمایید که قراره زبان انگلیسی حرف بزنید،بنویسید، به زبان انگلیسی گوش بدین…!
متاسفانه من مدت زمان طولانی ای درگیر روش ها و متود و مقاله های مختلف راجب زبان انگلیسی بودم که آخرش هم در همین تالار پیدا کردما، ولی کلی انرژی از من گرفت.
یه تشکر ویژه هم بکنم از دوستانی که در این مسیر همراه من بودند و هروقت یکمی پکر می شدم با پیام های الهام بخششون تاثیر بژرگی داشتن برای اینکه دوباره ادامه بدم
@farnamjbb
@fateme67
@fateme7799
@mran
@cacti.sole
@mostafa264
@nayere1996
و بقیه دوستان اگر اینجا تگ نکردم حتما یادم رفته
راستی انگیزه ی اصلی من برای نوشتن این تاپیک این بوده که شاید کسی مثل پروازِ یک سال قبل، به اینجا بیاد و با خوندن این تاپیک کلی انرژی بگیره و بدونِ قبل ها کسایی بودند که این مسیر رو رفتن و اونقدر ها هم سخت و مشکل نیست
ولی واقعا ها… چقد زود گذشت، انگار همین دیروز بود!
چقد واقعا لذت داره آدم از کارایی که انجام داده می نویسه
قربون خدا برم من…
اینم نمونه ای از اسپیکینگم:
در نهایت با همه ی تجربه ی خوش و شیرین باید بگم که تازه مسیر من شروع شده و حالا حالااااااااااااا ها خیلی کار دارم با زبان…
شما بگید چه تجربه ای داشتید که می تونه برای بقیه و نوآموزان مفید باشه؟