تجربه ی ترجمه ی شعر انگلیسی ، به شعر فارسی

با سلام…

از بار اولی که شعر The Listeners ، اثر Walter de la Mare رو خوندم ، بسیار دوستش داشتم و ارتباط عمیقی با تک تک کلماتش برقرار کردم…

خیلی دوست داشتم با برگردوندنش به فارسی ، شانس ارتباط با معنای عمیقش رو به خوانندگان فارسی زبان هم بدم…

و نتیجه ی کار ، ابیاتی هست که در ادامه تقدیم محضرتون میشه…
به این امید که من رو از نقطه نظرات و انتقادات راهگشاتون بی نصیب نگذارید…

پیشاپیش از توجهتون سپاسگزارم…

32 پسندیده

شاید بد نباشه که اول توضیح مختصری درباره شاعر خدمتتون بدم ، و بعد به خود شعر و ترجمه ش بپردازیم…

Walter John de la Mare
( April 1873 – 22 June 1956) was a British poet and writer .
He is probably best remembered for his poem “The Listeners”…

and for a highly acclaimed
selection of subtle psychological horror stories, amongst them “Seaton’s Aunt” and “All Hallows”…

20 پسندیده

و اما متن شعر به زبان اصلی…

The Listeners

“Is there anybody there?” said the Traveller,
Knocking on the moonlit door;
And his horse in the silence champed the grass
Of the forest’s ferny floor;

And a bird flew up out of the turret,
Above the Traveller’s head:
And he smote upon the door again a second time;
“Is there anybody there?” he said.

But no one descended to the Traveller;
No head from the leaf-fringed sill
Leaned over and looked into his grey eyes,
Where he stood perplexed and still.

But only a host of phantom listeners
That dwelt in the lone house then
Stood listening in the quiet of the moonlight
To that voice from the world of men:

Stood thronging the faint moonbeams on the dark stair,
That goes down to the empty hall,
Hearkening in an air stirred and shaken
By the lonely Traveller’s call.

And he felt in his heart their strangeness,
Their stillness answering his cry,
While his horse moved, cropping the dark turf,
'Neath the starred and leafy sky;

For he suddenly smote on the door, even
Louder, and lifted his head:—
“Tell them I came, and no one answered,
That I kept my word,” he said.

Never the least stir made the listeners,
Though every word he spake
Fell echoing through the shadowiness of the still house
From the one man left awake:

Ay, they heard his foot upon the stirrup,
And the sound of iron on stone,
And how the silence surged softly backward,
When the plunging hoofs were gone.

37 پسندیده

و اما ترجمه ی شعر…

مسافر به در کوفت ، دربی که ماه
بر آن سایه ای روشن افکنده بود.

بگفتا کسی هست آیا در آن؟
کف جنگل از سبزه آکنده بود.

فراز سر آن مسافر پرید ،
یکی مرغ از آن برج و بارو برون.

دوباره به در کوفت آن مرد و گفت:
“کسی هست آیا به برج اندرون؟”

از آن سبزه پوش آستان هیچکس ،
برون سر سوی مرد تنها نکرد.

مسافر همانطور آرام و مات.
بسویش نظر کس از آنجا نکرد.

ولی اندر آن خانه ی دور و پرت ،
کسانی، که شان از شبح جنس بود ،

صدایی شنیدند در نور ماه ،
صدایی که از عالم انس بود.

به زیر شعاع ضعیفی ز نور ،
که تابیده بر پلکانی سیاه ،

شعاعی که میرفت تا یک اتاق ،
اتاقی تهی از جماد و گیاه ،

شبح ها همه جمع گردیده، گوش
به امواج اندر هوا داشتند.

همه گوش برنغمه ی آن غریب ،
غریب به درد آشنا داشتند ‌.

مسافر درون خود ادراک کرد ،
که پاسخ همی آیدش زان سرا.

سکوت و غریبی آن روحها ،
بود پاسخی سرد زآنجا ورا ‌.

پس او سخت تر کوفت در را ، و کرد
به بالا سرش را سوی آستان :

"به آنها بگویید من آمدم! …
بر ایشان بگویید این داستان ! "

" به آنها بگویید من آمدم!
ولی کس در اینجا جوابم نداد.

به عهد خودم من وفا کرده ام.
گیاهی بُدم من ، کس آبم نداد …"

هنوز اندر آن خیل افسردگان ،
سکوت و خمودی پدیدار بود.

اگرچه سرا پر شد از آن صدا ،
ز تنها غریبی که بیدار بود.

شبح ها ، صدای رکاب و سپس ،
صدای سُم اسب بر سنگها.

سکوت قرون باز هم بازگشت.
بشد دور آن مرد فرسنگها …

41 پسندیده

بسیار زیبا و هنرمندانه.
ترجمه به گونه ای است که مثل یک شعر فارسی لطافت و شیرینی گوشنوازی رو به روح انسان هدیه می ده.
سپاس فراوان از اینهمه در و گهر که از زبان شما برون می تراود.

9 پسندیده

خیلی ممنونم از شعر و ترجمه ای که گذاشتین. خیلی جالب بود :blush:
فقط یه سوال
این شعر تو چه کتابی هست؟ اگه میشه اسمشو بگین. یخورده سرچ کردم چیزی دستگیرم نشد.

5 پسندیده

بارها ترجمه تون را خوندم و هر بار بیشتر از قبل لذت بردم

به نظرم چند تا هنر با هم تلفیق شده تا این ترجمه زیبا شکل گرفته

یکی هنر فهم خوب شعر اصلی، هنر ترجمه انگلیسی به فارسی، هنر استفاده به جا از فارسی باستانی، هنر شعرگویی

مرحبا بلوجان :clap::clap::clap:

11 پسندیده

خیلی ترجمه شعرتون قشنگ بود.موفق باشید
فقط این قسمتش برای من نامفهوم بود :thinking:

7 پسندیده

یعنی
جنسشان از شبح بود

12 پسندیده

سپاس از لطفتون…

من این شعر رو برای اولین بار در این کتاب دیدم ، که تکست درسی دوستان زبان و ادبیات انگلیسی هست…

_20180513_130217

در جلد دومش ، با عنوان
The Elements of Poetry
اگر اشتباه نکنم صفحه ی 841

(الان متاسفانه خونه نیستم ، وگرنه از صفحه ی کتاب براتون عکس میذاشتم…)

ولی چون شعر بسیار معروفی هست ، متن شعر رو با سرچ ساده هم میشه توی نت دید…

21 پسندیده

فکر کردم شاید یه مجموعه شعر تو کتابی باشه که بشه توی سایت audible پیداش کرد.

اگه باشه میذارمش تو اپ کتابخوانمون که داره حاضر میشه.

7 پسندیده

شعر زیاد هست تو آدیبل
یه جوریایی اشانتیون میشه استفاده برد

5 پسندیده

پس خیلی ایده ی خوبیه کتاب شعر هم قرار بدیم.

9 پسندیده

سلام، فوق العاده هست این شعر
به نظرم میاد شما اول این شعر رو گفتید بعد ترجمه انگلیسی شده، خیلی عالی سرشار از احساس، ادبیات غنی و کلمات زیبا

19 پسندیده

سلام استاد بزرگوار، آقای ناصری. دقیقا اولین مساله ای که من رو بیشتر مجذوب زبان کرد همین شعر بود یکی ترجمه اشعار شهریار و یکی هم ترانه های شل سیلور استاین که خیلی ساده هست.
برای تنوع خوب هست به مجموعه تون اضافه کنید. خیلی ممنونم از شما که در تلاش هستید و به همه سلیقه ها توجه میکنید.

11 پسندیده

دخملم،
ترجمه شما بسی زیبا و دل نشین بود…
میشه لطفا ترجمه عبارت پیچیده خا اسا رو هم محبت بفرمایید

16 پسندیده

این همه طبع شعر از کجا میاد.آدمو میبره به عالم رویا .مرحبا به این لطافت

9 پسندیده

سلام دوست خوب و مستعد.
آفرین به این همه ذوق ودرک واحساس ادبی. ازترجمه بی نظیرفارسی شماخیلی لذت بردم. میتونم بگم اولین باره که بایک ترجمه شعرازانگلیسی به فارسی خیلی خوب وعمیق ارتباط گرفتم،وخیلی هم از شماممنونم که این حس خوب وعالیتونوبه اشتراک گذاشتید. ایشالاکه همیشه موفق وروبه پیشرفت باشید.

9 پسندیده

از اون جایی که طبع شعرتون فوق العاده است اگه میشه این شعرو ترجمه کنین.البته اگه وقت دارین لطف می کنین.

I prayed for you before we met…

Not knowing what you’d be,

I asked the Lord to send a friend.

One chosen just for me…

I asked that they’d be Godly

With wisdom of his ways.

A friend to help and guide me

In the troubles of these days…

So often in life, we need someone

To listen while we talk.

Someone who will not condemn or judge

But encourage us as we walk.

The narrow road we choose to follow

May sometimes make us stumble.

But to have a friend to catch our fall

Teaches us to be humble.

When I asked The Lord to send a friend

Though many came and went…

He gave much more than I asked

For you are the friend HE sent

3 پسندیده

ببخشید منظورم شما بودین

1 پسندیده