خلاصه‌ی قانون هفتم از کتاب ۴۸ قانون قدرت: کار از دیگران، اعتبار از آنِ شما

از خرد، دانش و دوندگی دیگران برای پیشبرد اهداف خود استفاده کنید. این مساعدت، نه تنها باعث صرفه‌جویی در وقت و انرژی‌تان می‌شود، بلکه یک رایحه‌ی خدادای از کارایی و سرعت به شما می‌بخشد. در پایان کمک‌کننده‌ها فراموش خواهند شد، و اسم شما در یادها می‌ماند.

هرگز آنچه‌ را که دیگران می‌توانند برایتان انجام دهند، خودتان انجام ندهید.

یاد بگیرید از کار دیگران برای پیشبر اهدافتان استفاده کنید. وقت طلا است و زندگی کوتاه. اگر بخواهید همه‌ی کارها را خودتان انجام دهید، فرسوده می‌شوید و انرژی‌تان را از دست می‌دهید.
بهتر است از که از نیروی خودتان محافظت کنید، کاری را که دیگران انجام داده‌اند بربایید و راهی پیدا کنید که اعتبار آن را به اسم خودتان بزنید.

در تجارت و صنعت، همه دزدی می‌کنند. من خودم چیزهای زیادی دزدیده‌ام اما من دزدی کردن را بلدم.
"ادیسون"

احمق‌ها می‌گویند با تجربه یاد می‌گیریم. من ترجیح می‌دهم از تجربیات دیگران بهره بگیرم.
"بیسمارک"

قانون هشتم

==================
این تاپیک مربوط به فصل« قانون 7 - دیگران را برای انجام دادن کار خود اجیر کنید، اما اعتبار همیشه به نام شما باشد » در نرم‌افزار «زیبوک» است.
کتاب: « 48 قانون قدرت »

10 پسندیده

اصلا تمامی اعتقاداتمو زیر سوال برد :joy::joy::joy:

4 پسندیده

:grin::laughing::laughing:

1 پسندیده

البته این مورد رو میشه خیلی بهتر بیان کرد و خیلی هم در بحث های مدیریتی مخصوصا در مدیریت استارتاپ ها مهم هست که افرادی که پایه گذار یک استارتاپ هستن بایستی هرچه سریعتر به جای اینکه کارها رو خودشون انجام بدن، دیگران رو توانمند بکنن که بتونن اون کارها رو انجام بدن. چون معمولا استارتاپ ها یک ایده ی جدیدی دارن که ممکنه در بدو کار کسی بلد نباشه انجام بده. این باعث میشه که پایه گذارها تو این دام بیفتن و همه کارها رو خودشون انجام بدن. شاید اول کار سریع پیش بره اما رفته رفته اینقدر بزرگ میشه که از پسش بر نمیان و کارشون شکست میخوره. عوضش به جای اینکه هر کاری رو خودمون انجام بدیم بهتره اون رو به دیگران یاد بدیم و برون سپاری کنیم.

6 پسندیده

البته همینطوره که شما میگید

ولی اینجا بحث سوءاستفاده است.
همونطور که از مثال ادیسون و تسلا برای توصیف این وضعیت استفاده کرده. ادیسون به تسلا قول پولی کلان میده که کارشو انجام بده و در آخر پولشم نمیده و اعتبار کارم به اسم خودش میزنه. جایزه نوبل فیزیکم با هم بردن که باز اونجا هم بخاطر شهرتی که ادیسون داره سر تسلا کلاه میذاره و در ملا عام ادیسون برنده‌ی جایزه‌ی نوبل هستش. آخرشم تسلا توی فقر می‌میره.
که ما باید در برابر ادیسون‌ها که کم هم نیستند، همیشه هوشیار باشیم.

5 پسندیده

دقیقا همینطوره. یکی دو بار اون موقعی که تازه وارد دانشگاه شده بودم و تجربه ی کمی داشتم در چنین شرایطی قرار گرفتم.
یه مثالی که مکرر ممکنه پیش بیاد بعضی اساتید کتاب که میخوان ترجمه کنن به عنوان تمرین برای نمره میدن به دانشجوها و دست آخر به اسم خودشون چاپ میکنن :sweat_smile:

این داستان رو اینجا خونده بودم. جالبه

6 پسندیده

اساتید کلا خوراکشون استفاده‌ی هرچه بیشتر و بهینه‌تر از دانشجوهاست. برا چاپ مقاله هم همین بحث هست فقط بخاطر اعتباری که دارن.

من امشب خیلی برا تسلا ناراحت شدم. بار اول بود این ماجرا رو می‌شنیدم

4 پسندیده

سلام
ممنون از شما
من چون وقت نداشتم تمام کتابو بخونم از خلاصه های شما استفاده میکنم.

در رابطه با تسلا هم نویسنده ادامه ی قضیه رو نگفته که تسلا بعدها با اختراع جریان بسیار ساده تر برق مقابل امپراتوری ادیسون میایسته و ادیسون یه جورایی ضرر کرد که اخراجش کرد از این لحاظ.

2 پسندیده

سلام

خواهش میکنم. خوشحالم که مفید واقع شده

الان اون داستانی که آقای ناصری فرستادن خوندم. سرنوشت تسلا دردناک بود :cold_sweat:

4 پسندیده

الان داستان رو خوندم

چ سرنوشت بدی داشته طرف. تمام و کمال همه چیو ابداع کرده همه جوره سرشو کلاه گذاشتن. یا خودش گاهاً بیخیال پول میشده.

اون قسمت آبشار نیاگاراش حتما یک vocation برای رسیدن به ماموریت زندگیش بوده.

فک کنم Elon Musk اسم کمپانیشو بخاطر همین شخص گذاشته تسلا. هدف کمپانیشم تقریبا شبیه این شخصیته.

4 پسندیده