امروز یه تجربهی جالب داشتم گفتم به اشتراک بذارم شاید به درد شما هم بخوره.
چند مدتی هست که با یکی از دوستانم جلسات مکالمه دارم. از اونجایی که ایجاد چالش و محک زدن خودمون در موقعیتهای ناشناخته، یکی از فاکتورهای مهم برای پیشرفته، منم سعی کردم خودم رو به چالش جدیدی دعوت کنم. برا همین در حین مکالمه رفتم بیرون و زدم به خیابون. اصلیترین دلیلم برای این کار روبهرو شدن با ترسم بود. ترس از مکالمه در فضاهای شلوغ. تجربهی واقعا جالبی بود برام. اولش یه کم استرس داشتم اما کم کم عادی شد و خیلی راحت و بدون استرس توی مکالمه غرق شدم. جالبتر از همه این بود که به هرجای شلوغی میرسیدم همه ساکت میشدن که صدامو بشنون اما دریغ که چیزی متوجه نمیشدن همینکه نوبت حرف زدن من میشد و شروع میکردم به حرف زدن بلااستثنا همه برمیگشتن نگاه میکردن اما این نگاهها تاثیر منفی روم نداشت اصلا، برعکس سعی میکردم همه چیزو ببینم و همزمان استرسم رو کنترل کنم. یکی دو بار هم تمرکزم رو از دست دادم اما سریع جمع و جورش کردم. برای اولین بار شلوغترین مناطق رو انتخاب کردم چرا که میخواستم سختترین شرایط رو برا خودم به وجود بیارم که خودم رو بهتر محک بزنم.
سلام پروین خانوم خیلی عالیه اینکه تونستین با این استرس برخورد کنین من هنوز جلو خونواده واسم سخته انگلیسی صحبت کنم چون تجربه مکالمه نداشتم و پارتنر هم نداشتم تا الان واسه همین حس میکنم باید به فکری به حالش بکنم خیلی ممنون که این تجربه رو به اشتراک گذاشتین مطمعنم که حس فوقالعاده ای داشته و خوشحالم که تجربه اش کردین
صحبت کردن در خیابان تمرکز زیادی میخواد.
من در این جور موقعیتها سعی میکنم یه جای خلوت پیدا کنم یا اینکه اگه شرایطش باشه تو ماشینم صحبت میکنم.
یه بار که با پارتنرم قرار صحبت تلفنی داشتم، کارهای اداره اینقدر طول کشید که وقتی داشتم برمیگشتم خونه، مجبورا تو مترو باهاش صحبت کردم.
اصلا نمیفهمیدم چی میگفتم
سلام مربی
کارتون عالی بوده. اینکه فقط بشینیم گوشه اتاق و با گوشی فقط انگلیسی یاد بگیریم کافی نیست. بار اول خیلی سخته ولی به مرور عادت میکنید ولی سعی کنید با توریستها هم صحبت کنید بهترین راهش هم اینه که کمکشون کنید چون معمولا دنبال چیزی یا جایی هستند.یکبار یکیشون دنبال خیاط میگشت لباسش پاره شده بود.
کار من طوریه که سفر زیاد میرم به استانبول و دبی. ترکی رو که خوب بلدم مشکل ندارم ولی دبی انگلیسی خیلی بدردم میخوره بار اول من یادمه با یک خانم مسن ایتالیایی صحبت میکردم کلمه ها همش یادم میرفت خواستم بگم با پول شما ایران همه چیز ارزونه کلمه cheap یادم رفت. بعدش گفت با تور اومده ایران و البته تبریز و بازار تبریز اومده بود
ما انگلیسی یادم میگیریم که استفاده کنیم پس بهتره بزنیم بیرون از خونه
چه قدر ترسناک فکر کنم برای بار اول اگه قر ار باشه این کار رو بکنم چهار پنج تا سکته ی ریز و درشت میزنم از ترس
البته ترس بی خودیه ناشی از حس تفکر دیگران نسبت به خودت اگه حرفمردم مهم نباشه واست اسون تر میشه
میدونی این ایده از اونجا اومد که من هی به خواهرام میگفتم موقع مکالمه دور و بر من پیداتون نشه یا میرفتم دورترین نقطهی خونه که کسی صدامو نشنوه بعد با خودم فک کردم که من حتی جلوی خونوادهی خودمم جرات ندارم انگلیسی حرف بزنم اگه با یه نیتیو برخورد کنم یا توی فضای شلوغ مجبور به حرف زدن بشم اونوقت چکار کنم؟ و همین باعث شد که به این فکر بیفتم.
ببینید باید تمرکزتون رو بدین به صحبتهای پارتنرتون. یه کم سخته اما با تمرین میشه بهش رسید. باید طوری باشه که پارتنرتون توی مرکز توجهتون باشه اینطوری افراد پیرامون خودبخود وارد هالهای میشن که شما اصلا نمیبینیدشون.
اینجا که توریست نیست. همینم خوب بود، چون من از لحاظ صحبت مشکل ندارم. مشکلم همون تمرکز و استرسه که باید با تکرار بتونم حلش کنم.
باید قبلش خیلی مکالمه انجام داده باشید. در حدی باشید که حرف زدن براتون عادی شده باشه.
به نکته خیلی خوبی اشاره کردید متاسفانه منم اصلا تمرین مکالمه نمیکنم بهمین خاطر نمیتونم خیلی روان صحبت کنم. بیرون هیچ ترس و دلهره ای ندارم ولی برعکس انگلیسیم عالی نیست
البته من نزدیک 3 ماهه عضو زبانشناس شدم و تا الان از پیشرفتم خیلی راضیم
اخ اخ دقیقا خود من همینم وقتایی که میخوام بازگویی کنم دروس رو به خونواده میگم نیم ساعت از جلوی اتاق منم رد نشین و میرم دور ترین نقطه اتاق میشینم تا کسی نشنوه صدامو
برعکس من خواهرم انقدر ریلکسه که الان ۴ تا از داستان های بچه گانه رو تموم کرده و براش فرقی نداره هرجا باشه بدون اینکه کسی بهش بگه شروع میکنه داستان تعریف کردن
فقط یه مشکلی که به نظر من هست اینه سعی داره خیلی سریع صحبت کنه و همین باعث میشه یه جاهایی کلا از چیزی که باید بگه دور بشه ویسشو تو وبلاگم گذاشتم اگه وقت داشتین گوش بدین نظر بدین
سلام مربی
ایده بسیار خوبی بود اما اگه خواهرهاتون انگلیسی را بلد باشند پارتنر بهتر از این کجا گیر میارین
برادر من انگلیسیش خوبه و با هم کار می کنیم پارتنر من خیلی بلده
چقدر خوب من قبلا ی مسیر نیم ساعته رو از آموزشگاه زبان تا خونه پیاده میومدم. توی اون تایم شروع میکردم با خودم انگلیسی صحبت میکردم. حتی بعضی وقتا بقیه عجیب نگام میکردن. شاید تو دلشون میگفتن طرف تعادل روانی نداره ک داره با خودش حرف میزنه ولی واسه من مهم نبود
It would be great. One of the usual mistakes in English classes or periods is that speaking only practice in class or reasonable environments which all circumstances are under control but in the street actually it’s so cool because much unexpected stuff can happen.