معرفی کتابهای زیبوک، ایلیاد و اودیسه از هومر

سلام و درود به دوستان زبانشناس.
در این تاپیک قصد دارم معرفی کوتاهی از دو کتاب عالی زیبوک انجام بدم که به لطف و همت عزیزان زبانشناس در اپ قرار گرفته. دو حماسه معروف هومر یعنی ایلیاد و اودیسه که قدیمی ترین اثر ادبی غرب شناخته میشن.

حماسه ایلیاد به ماجرای جنگ تروی می پردازه، جنگی که با ربودن هلن، همسر زیبای منلائوس توسط پاریس شروع شد. یونانیان آخایی به رهبری برادر منلائوس، آگاممنون با کشتی های خود به ایلیون لشکرکشی می کنند و از آن سو هم شاه پریام به همراه پسر پهلوانش یعنی هکتور آماده ی دفاع از شهر می شود.
کتاب ایلیاد با ستیزه ای میان آشیل، پهلوان افسانه ای و آگاممنون آغاز میشه، آشیل به خاطر گستاخی آگاممنون دست از جنگ میکشه و این تصمیم خسارت های زیادی برای لشکر یونان و پیروزی های فراوانی برای هکتور و سربازانش به ارمغان میاره. ادامه داستان رو احتمالا همه شما می دونید، اینکه دوست آشیل یعنی پاتروکلوس به دست هکتور کشته میشه و این اتفاق تغییر بزرگی رو در جنگ رقم میزنه، در کل میشه گفت که کتاب به ظاهر به جنگ تروی می پردازه اما مضمون مهمترش خشم معروف آشیل هست. آغاز و پایان کتاب درباره همین خشم آشیل و تبعات اونه. جالبه بدونید که حماسه ایلیاد به پایان جنگ تروی نمی پردازه و فقط به پیشگویی های گذرا در اینباره بسنده میکنه و اون اسب تروی و … در نوشته های دیگران که پس از هومر می زیستند روایت شده.

از نکته های جالب این حماسه دخالت خدایان المپ نشین در سرنوشت جنگ و پهلوانان اونه، در بسیاری از موارد خدایی خاص مثل آتنا یا آپولو در روند جنگ نقش ایفا می کنند. کار به جایی میرسه که حتا میان خدایان جنگ درمیگیره و خدایان دو گروه موافق و مخالف رو درباره اینکه کدوم طرف جنگ پیروز بشه تشکیل میدن!

حال بپردازیم به اودیسه. این حماسه به اتفاقات پس از جتگ تروی می پردازه و همونطور که از عنوانش پیداست داستان کتاب درباره یکی از فرماندهان حاضر در جنگ تروی یعنی اودیسه ست. اودیسه که ده سال را در جنگ تروی و به دور از خانه و کاشانه اش گذرانده باید ده سال دیگر رو هم در راه بازگشت به خانه اش بگذرونه، ده سال سرگردانی در دریا و خشکی که پر از ماجراهای خطرناک برای اودیسه و همراهانشه. ماجراهای فراوان و هیجان انگیزی که اودیسه در این ده سال سرگردانی باید پشت سر بذاره داستان کتاب رو تشکیل میدن. ماجراهایی مثل زندانی شدن در غار غولی یک چشم به نام سیکلوپ، چالش عبور از پریان دریایی، سفر به سرزمین مردگان، برخورد با جادوگری زیبارو به نام سیرسه و …
جالب اینجاست که وقتی اودیسه در دریا و خشکی سرگردانه خواستگارانی گستاخ که گمان می کنند اودیسه در جنگ تروی کشته شده مدام همسر اودیسه یعنی پنلوپه رو دعوت به ازدواج می کنند و در این کار دست به هر کاری می زنند. از سویی دیگر پسر جوان اودیسه یعنی تلماخوس که از دست خواستگاران گستاخ مادرش خسته شده سوار بر کشتی به جست و جوی پدرش رهسپار سرزمین های دور میشه.

من به شخصه اودیسه رو بیشتر از ایلیاد پسندیدم. اودیسه ماجراهای بیشتر و هیجان انگیزتری داره و برخلاف ایلیاد به جزئیات گاه خسته کننده درباره جنگ نمی پردازه. اما به هر حال هردو درجای خود ارزشمند و درخور ستایشند.

از نکات جالب این حماسه اینه که اودیسه که به تیزهوشی و زیرکی مشهوره همواره زیر چتر حمایت الاهه ی خرد و دانایی آتنا قرار داره، به طوری که حمایت این ایزدبانو تا پایان کتاب ادامه پیدا میکنه.

هومر، شاعر پرآوازه این دو حماسه رو حدود هشتصدسال پیش از میلاد سروده و برای آیندگان به ارث گذاشته است. اصل کتابها البته به زبان یونانیه و ما فارسی زبانها دسترسی به ترجمه ای فارسی که مستقیم از یونانی انجام شده باشه نداریم، اما خوشبختانه زیبوک رو داریم. :heart_eyes:
شما عزیزان می تونید این دو حماسه ی خواندنی رو با ترجمه انگلیسی رابرت فیتزجرالد در اپ زبانشناس مطالعه کنید و لذت ببرید.

لینک مرتبط: معرفی دو کتاب برای زندگی بهتر، تأملات نوشته ی مارکوس اورلیوس و درباب حکمت زندگی نوشته ی شوپنهاور

لینک مرتبط: وقتی زئوس هم دلش به حال انسانها سوخت!

4 پسندیده

ماجرای جنگ تروی غم انگیزه
شروع احمقانه ای داره
بازی و رقابت خدایان و جایزه یک الهه به یک شاهزاده از تروی که میشه کمک یک خدا در ربودن همسر شاه یونان
و این میشه دستاویزی برای حمله یونان به تروی
یک محاصره طولانی
و در نهایت بهایی که بی گناهان و مردم غیر نظامی می پردازند
و شهر زیبا و افسانه ای تروی که با خاک یکسان شد
و هکتور، شاهزاده خردمند و دلیر تروی، که بیگناه در این میان کشته شد و جسدش رو به گاری بستند و کشیدند.
کاش یه فیلم بهتر ازش می ساختن
اون فیلم درست ماجرای این اتفاقات رو نشون نتونست بده
جنگ تروی یک جنگ معمولی بین انسان ها نیست
یک جنگ نیابتی است
آشیل خود یک خدا زاده است، با موهبت روئین تن بودن و فقط یک نقطه ضعف در پاشنه پا
حتی زره و سپر و سلاح های آشیل رو هفائستوس خدای صنعت ساخته بود و سرآمد نوع خود در جهان بود
البته او در ساخت دیوارها و استحکامات تروی هم نقش داشت
یونانیان این جهان رو جهان خوب و اخلاق مداری نمی دانستند.
سرخ رنگ خدایان بود، و اگر اشتهای خدایان به خون با ریختن خون قربانی سیراب نمی شد، آن وقت بود که خدایان با نزول بلاها و جنگ خود شخصا با مرگ تعداد بیشتری از شهروندان لز خون سیراب می شدند.
این فرهنگ در خود ما ایرانی ها هم وجود داره، مثلا
از ته دل نخندید، باعث جلب بدبختی میشه
یا قربانی کردن حیوانات از طریق خونریزی
و این ها با صفات منفی خدایان توجیه می شد
در نتیجه خدایان گوی رذیلت رو از انسان ها ربودند و در شهوت، حسد، کم خردی، خشم و غیره خرابی ها به بار آوردند. خرابی هایی که دیگران و موجودات فانی مثل انسان ها، بهای آن را می پرداختند

3 پسندیده

اینجا دوست دارم دوباره از دست اندرکاران زحمتکش زبانشناس و زیبوک تشکر کنم. هرچه از ارزشمند بودن این کار بگم واقعا کم گفتم. دم همه دوستان عزیز زبانشناس گرم. :pray: :hibiscus:

2 پسندیده

موافقم :white_check_mark:

2 پسندیده