ببخشید این چند وقت یکمی سرم شلوغ بوده که کم پیدا هستم.
خبر تک تک اتفاقات اینجا هم دارم.
هیچکس به اندازه من اینجا متلک نخورده، به ما انگ پول خوری و آی دی فیک زدن، مطالب مارو بیهوده و مزخرف خطاب کردن.
ولی من فقط برای کسایی که برای کار من ارزش قائل بودن وقت گذاشتم و از فعالیتم هم لذت بردم.
این جور حرفا، مثل کادو می مونن. شما کادو رو نگیرید به طرف برگشت میخوره.
پس کادوی اشخاصی رو بگیرید که براتون ارزشمند هستند. همونطور که من میگیرم.
به قول استادم خانوم وثیرش که شروع باز شدن دید من نسبت به اطراف از ایشون بود. هر کنشی واکنشی داره. کنشی که بدون واکنش بمونه ناقصه.
این کنش میتونه یه چیز کوچیک مثل تشکر باشه که با یه خواهش می کنم برابر بشه. یا هر چیز دیگه.
پس سعی کنید به هر کنشی واکنش نشون ندید.
من به شخصه به شما اطمینان رو میدهم که فعالیتهاتون برای من نوعی واقعا مفید بوده، در واقع هر آنچه نیاز من برای پیشرفت زبان بود رو من با فعالیتهای شما بدست آوردم. و از صمیم قلب برای اهداف متعالیتان آرزوی موفقیت دارم.
فقط از تاثیر روحی و معنوی که شما روی بقیه میذارید هرچی بگیم کمه مطالب آموزشی و تلاش های بی مزد و منت که دیگه جای خود داره ان شا الله همیشه موفق باشید و منبع انرژی مثبت به اطرافیانتون
قرار نیست که همه آدمها شما را درک کنند و این اشکالی ندارد
آنها حق دارند نظر دهند و شما کاملا حق دارید آن را نادیده بگیرید.
…نميدونم اين جمله مربوطه يا نه ولي به هر حال از اينكه اينجا همچين چيزاي بوده كه فكرشو نميكردم باشه ناراحت شدم خود من به شخصه از شما و بچه هاي تالار انرژي گرفتمو زبان ميخونم…براتون خيلي خيلي خيلي ارزوي موفقيت ميكنم اين دعاي هر روز من براي شماست
مطمئن باشید که راه درست رو میرید که حرف پشت سرتون گفته میشه.بعضی از آدمها طاقت دیدن پیشرفت دیگران رو ندارند چون خودشون تلاشی برای پیشرفتشون نمیکنن.
واقعا اگر انرژیهای شما تو این تالار نبود شاید من خیلی زودتر از اینها جا زده بودم .مهم اینه که تمام دوستانتون اینجا قدردان زحمات شما هستن پس شما هم با قدرت ادامه بدید ⚘
سلام اقا کامبیز
و ممنون از اینکه با وجود مشغله زیاد هنوزم فعالیت میکنید .
من مطمئن هستم همه دوستان فعال و پر انرژی تالار میدونن که شما و مقالاتتون سهم بزرگی در ایجاد انگیزه و شوق در بین زبان اموزان داشته .و من از این بابت کمال تشکر رو از شما دارم .
و واقعا باید به حال کسانی که نمیتونن محبت و کمک دیگران رو ببینن تاسف خورد.
مهم اینه این جمع حاضر همیشه قدر دان زحمات شما و اقای ناصری هستن و بهترین ها رو براتون ارزو میکنم.
و بابت صبر و شکیبایی که در برابر رفتارهای نادرست دوستان بخرج دادین بهتون افتخار میکنم.
و اضافه کنم که هر پیشرفتی که تو زبان دارم و خواهم داشت مدیون شما و انرژیاتونم شک نکنید .
ویستونم که مثل همیشه عالی . و موضوع جالبی رو بازگو کردین که نیاز داره ادم چند بار گوش بده .
تشکر از شما و انگیزه دادناتون
اول از ویستون بگم
کاملا حرفه ای و عالی. واقعا از نحوه صحبت کردنتون لذت بردم. ظاهرا هم که دیگه بیرون ضبط میکنید
ی نکته ی دیگه که میخاستم بگم اینه که من واقعا زبان خوندنم رو مدیون شما هستم اینو بارها گفتم و باز هم میگم.من هیچ وقت به خوندن مداوم زبان حتی ۱۰ روز پشت سرهم فکر نمیکردم چه برسه به اینکه بخوام ۳،۴ماه مداوم با عشق و علاقه برای زبان خوندن برنامه ریزی کنم و این همش برمیگرده به انرژی که از شما گرفتم و اینکه شما رو به عنوان آینده زبانی خودم تصور کردم و استارت زدم که فکر میکنم مواردی از این قبیل برای نادیده گرفتن همه حرفای پوچی که شنیدین کفایت میکنه
براتون از صمیم قلب آرزوی موفقیت روزافزون دارم.با توجه به نحوه نگرش شما آینده روشنی براتون میبینم
من ترم پنجم دانشگاه یه درسی رو برداشتم با یه استاد جوون و پر انرژی. اما اصلا باهاش (اخلاقش) حال نمیکردم. از بس پر انرژی بود، کلاس یک ساعت و نیم رو دو ساعت کش میداد. من که هیچی نمیفهمیدم. راس یک ساعت و نیم که میشد از کلاس میرفتم بیرون. البته این رو هم بگم که اصلا اون هم با من حال نمیکرد تمرین که هیچی براش نمیبردم! امتحان میانترم گرفت چهار ساعت وقت گذاشته بود. من سر ساعت اول گفتم دیگه نمیکشم برگه رو دادم رفتم امتحان پایانترم بدتر شد. نه تنها باز یه امتحانی گرفته بود سنگین که چهار پنج ساعت براش وقت گذاشته بود، بلکه بعد از ظهرشم یه امتحان داشتم. برای همین راس یک ساعت و نیم اول وسط حل یک مساله نوشتم : "ببخشید استاد! صبحانه ای که صبح خورده بودم دیگه جوابگو نیست! " و برگه رو دادم رفتم
با وجود اینکه هر دومون سایه همدیگه رو تا مدتها با تیر میزدیم اما همیشه احساس میکردم که میشه باهاش کارهای خفن کرد. خلاصه اینکه شانسی که آوردم این بود که علاوه بر من خیلی ها درس رو افتاده بودن (البته من کلا از ۲۰ نمره ۱ نمره گرفته بودم!! اما بقیه مثلا دورو بر ده بودن) برای همین یدفعه دست غیب از راه رسید و استاد ۱۶ نمره فعالیت عملی داد. من با علی @golmirzaei به صورت گروهی یه پروژه انجام دادیم. وقتی رفتیم پرزنت کنیم به من گفت امکان نداره تو این پروژه رو خودت انجام داده باشی. خلاصه از ما اصرار که با هم انجام دادیم از اون انکار. آخرش منو انداخت بیرون گفت برو یه پروژه جدا بیار. خیلی عصبی شده بودم ولی باز یه پروژه دیگه خفن براش انجام دادم آخرش با هزار ضرب و زور قبول کرد و از ۱۶ نمره بهم همون ۱۶ رو داد (بماند که به همه همین ۱۶ رو کامل داد) و من بعلاوه ی اون ۱ نمره از بیست نمره کلا با ۱۶.۲۵ صدم درسشو پاس کردم
اون زمان من عشق مقاله ISI بودم. و تنها کسی هم که فکر میکردم بتونه در این زمینه خوب ساپورت کنه همین استاد بود. چون خیلی قوی بود. خلاصه هم من هم علی یجوری برنامه ریختیم که باهاش پروژه برداریم. پروژه ای که برامون تعریف کرد رو انجام دادیم که یه مقاله کنفرانسی (خیلی سطح پایین تر از ژورنال ISI هست) ازش در بیاد باز وقتی رفتیم پرزنت کنیم گفت این کارو همش علی کرده منم اینجوری بودم دوباره خیلی دعوامون شد و من دیگه رفتم گفتم پشتمو نگاه نمیکنم. بعد دو سه ماه نمیدونم چی شد یکی از شاگرداش کاری که من کرده بودم رو لازم داشت دوباره منو به ضرب و زور وارد گروه کرد. از اینجا به بعد دیگه من چون دستم اومده بود یجوری عمل کردم که دیگه بهم گیر نده. خلاصه بگم که بعد از مدتی یه طوری شد که بعضی شب ها تا ساعت ۱۲ شب دانشگاه میموندیم و با هم غذا میخوردیم. طی دو سه سالی که باهاش همکاری کردم بیش از ۱۰ مقاله بین المللی چاپ کردیم، یه ثبت اختراع داشتیم و در جشنواره خوارزمی هم رتبه ی دوم پژوهشهای کاربردی رو کسب کردیم.
خلاصه اینکه من یکی از بزرگترین کارهای زندگیم رو تا الان با شخصی انجام دادم که یه زمانی چشم نداشتیم همدیگه رو ببینیم.
هدف از این مطلبی که نوشتم این بود که گاهی اوقات اگه ما بتونیم همدیگه رو تحمل کنیم و با هم کنار بیایم، چه بسا بشه خیلی کارهای بزرگ رو با هم انجام داد. دقیقا حرفی که آقا مصطفی گفتن
این تاپیک هنر متقاعد کردن هم در همین راستاست و خوشحال شدم از آقا کامبیز @YoKambiz که بحثشو دوباره مطرح کرد تا بررسی بشه. یخورده نیاز داریم که صبر و بردباری و حتی بعضی مواقع از خودگذشتگی داشته باشیم به امید اونکه چه بسا در بهترین شرایط همین شخصی که الان آبمون باهاش تو یه جوب نمیره فردا یک نقطه مشترکی باهاش پیدا کردیم که بشه خیلی کارهای بزرگ باهاش کرد. در بدترین شرایط هم این کار هیچ ضرر خاصی به آدم نمیرسونه و به قول آقا کامبیز
اصلا چرا من اینقدر راه دور رفتم من. همین علی @golmirzaei اصلا من آبم باهاش تو یه جوب نمیره. اصلا شاید همین علی بود که به اون استاده میگفت ناصری هیچ کاری نکرده (الله اعلم) از سه سال پیش تا الان فقط یکبار اونم به مدت ۳۰ دقیقه همدیگه رو از نزدیک ملاقات کردیم (تا اونجایی که یادم میاد). یه بارم منو تو تالار مسخره کرد من نزدیک بود لفت بدم اما ندادم و هنوز هم داریم با هم کار می کنیم.
اقای ناصری بسیااار سپاسگذارم از به اشتراک گذاشتن خاطراتتون,
خیلی اثرگزار بود, من درس بزرگی از شما گرفتم اونم اینه, تحمل کردن و بقول شما حتی یک مورد اشتراک بین افراد میتونه کلی زندگی ادم رو عوض کنه و یا تغییر بده.
آفرین به شما
یعنی من از این به بعد هی میام خاطراتتون.رو اینجا میخونم, کلی نکته داشتا.
منم تو دنیای واقعی از همین روش استفاده می کنم
ولی اینجا مجازیه و یکم شرایط فرق میکنه، کسایی هستند که تو دنیای واقعی حرفی واسه گفتن ندارن و فقط میتونن تو مجازی خودشونو بروز بدن (یا به عبارتی همون شاخ مجازی خودمون) و باید یاد بگیرن که اینجا جای هر حرفی نیست و بشینن سر جاشون و قهوه اشون رو بنوشن
اشاره ام هم به هیچ شخص خاصی نیست (همه ی اینترنت رو منظورمه)
پ.ن: من کمتر کسی رو دیدم از وقت خودش برای پیشرفت دیگران (بدون گرفتن دستمزد) مایه بذاره.
ولی کامبیز از همون روزای اولی که این تالار افتتاح شد ، این رسالتو داره با بزرگواری تمام انجام میده و من به شخصه همچین آدمی رو خیلی دوست دارم و شدیدا برام قابل احترامه
خیلی عالی بود طبق معمول.ولی واقعا حیفه آدم اهل مطالعه ای مثل شما که میتونه خیلی حرف واسه گفتن داشته باشه تو برقراری ارتباط با دیگران خجالتی باشه .واقعا وقتی کسانی رو میبینم که علیرغم اینکه کلمات رو اشتباه ادا میکنن حرفشون رو با قدرت تکرار میکنن و هیچ خجالتی هم از اشتباهاتشون ندارند واقعا افسوس میخورم که چرا باید تو جامعه ما به آدمهای کم سوادی که حتی فارسی حرف زدنشون رو بلد نیستن اینقدر بها داده بشه و آدمهای باسواد جامعه روز به روز به انزوا کشیده بشن.
واقعا عالی بود و امیدوارم روی این بخش شخصیتیتون هم مثل بقیه بخشها کار کنید و به حد اعلی برسونیدش.