اول از همه ببخشید که نوشتم “مرتب شده” نیست first i am sorry that my writting isn't organized
آموزش طبقه بندی شده هست و با دانستن اونهاست که بدون مشکل آموزشهای بعدی رو هم فرا میگیرید.
قبل از هر چیز فراموش نکنید که تمام گرامرهای کسل کننده در زبان انگلیسی از یک سری ساختارهای اصلی و واحد ایجاد شدند که متاسفانه به دلیل عدم آشنایی ما با ساختارهای اصلی و دیدگاه خلقشان، مارو از ساختارها زده کردند.
برای مثال واژه have رو هرجایی که دیدید بدونید فقط یک معنا داره و معادلش در فارسی دقیقا “داشتن” هست.
مثلا به هر استاد زبانی بگید چرا برای ساختن ماضی نقلی(حال کامل یا present perfect) از have استفاده میکنیم، به شما میگن که حفظش کن. یا مثلا have to رو میگن مجبور بودن و حفظش کن.
متاسفانه چون باید آموزشهای قبلی رو داشته باشید شرحش جالب در نمیاد.
این یه چیزی به یاد من میاره، همون شیوه ای که برای درک واژگان به ما میگن یعنی فقط حفظش کن. یا بزارش تو لایتنر یا کدینگ کن. در واقع به قول یکی از دوستان با این روشها ما داریم به شعور و حافظه ذهنمون توهین میکنیم.
و اما تعریف جمله مجهول از آقای محمدی پایه گذار علم نوین زبان شناسی REELS:
و اما توضیحات اضافه:
اسم مفعول یا قسمت سوم فعل که در فارسی میگیم رو که آقای محمدی توی توضیحات گفتن. ولی past participle دقیقا ساختار مجهول رو برای ما تعریف میکنه. وجه وصفی سپری شده بر چیزی به واسطه فعلی که برش انجام شده. یعنی شما دارید حالتی که اون چیز داره رو به واسطه فعلی که بر اون سپری شده توصیف میکنیم.
مثلا یکی یه عملی/فعلی انجام داده که دوست شمارو نگران کرده یا باعث نگرانیش شده. مثلا به دوستتون پول قرض داده و بهش ا لتیماتوم داده که تا دو روز دیگه پس ندی با مامور میام در خونه.
حالا مثلا شما با برادرتون هستید و اون دوستتون رو تو خیابون میبینید. برادرتون میگه این فلانی چشه، انگار نگرانه!
اینی که میگه نگرانه(نگران شده به واسطه چیزی) در واقع همون past participle . برادر شما حالت دوستتون رو به واسطه تهدیدی که نسبت بهش انجام شده بود رو توصیف کرده.
حالا این ساختار رو تو هر زمانی میتونید بگید که مستلزم اینه با زمانها آشنا باشید.متن قالببندی شده to be + p.p
ساختار که p.p عوض نمیشه و با استفاده از to be تو زمانهای مختلف میتونید جمله مجهول بسازید.
he is worried
he was worried
he has been worried
he will be worried
…
اصل ماجرا: کی از جمله مجهول استفاده کنیم و چه افعالی رو میشه در جمله مجهول استفاده کرد؟
وقتی بخوایم درباره رخ دادن فعلی که بر “چیزی” رخ داده صحبت کنیم(وصفش کنیم) اما به دلیل اینکه انجام دهنده اون فعل/عمل
۱- ناشناخته هست: مثلا یکی صندلی شمارو شکسته و شما نمیدونید کی این کارو کرده my chair is broken
۲- در درجه کمی از اهمیته: یه سری از آدمها صندلی های اتوبوس خط واحد رو شکستند و حالا شما میخوای بگی صندلی ها شکسته شده هستن. آیا به دنبال اینید که آدرس همه ا نها رو پیدا کنید یا نه چیزی که اهمیت داره اینه که الآن این صندلیها شکسته شده هستن.
۳- داریم درباره مفعول توضیح میدیم: مثلا درباره همون دوستتان تو توضیح قبل. شما نشستید دارید درباره دوستتان با یکی حرف میزنید که آره مشکلاتش زیاده و میگید وضعش خوب نیست خیلی نگرانه (نگران شده)
و چه افعالی رو میشه در ساختار مجهول استفاده کرد؟ افعالی که بهشون میگن transitive یعنی بای اینکه کامل باشن نیاز به مفعول دارن. و ا ناییم که برای کامل شدن نیاز به مفعول ندارن intransitive که مجهول نمیشن.
مثال transitive:
من میفروشم. کامل نیست سوال پیش میاد چیو؟ من تبلتم رو میفروشم. تو حراجی نشستید و مسوولش میگه تبلت فروخته شد. میگه the tablet is sold.
مثال intransitive:
من آخر هفته ها کار میکنم. i work weekends
خوب این رو نمیشه تو جمله مجهول گفت. مثلا بگیم من کار شده هستم! یا کار شده است!
و در آخر فکر کنم بدانید که made in روی محصولات چیه.
به جای اینکه بگن این محصول در ژاپن ساخته شده است به راحتی گفته میشه که ساخته شده در …
در انتهای متن درس این عبارت آمده است.
When he almost died, thinking about his family and future son helped him not give up.
وقتی تقریبا مرد…
آیا بهتر نبود جمله به این شکل بود.
When he almost had been dead thinking about his family and future son helped him not give up.
یا به شکل زیر
When he was almost dead, thinking about his family and future son helped him not give up.
اصولا به نظر شما ترجیحا از بین این سه جمله کدام جمله بهتر است?
من سال ها، هفته ای ۷۲ ساعت تدریس داشته ام.
در تدریسم جزو بهترین ها بوده ام و موفقیت های بسیار در این زمینه کسب کرده ام.
در زمینه ی «طرح درس» خود را نه تنها صاحب نظر می دانم بلکه حسابی در این زمینه ادعا دارم.
البته همه ی این موفقیت ها در رشته ی فیزیک و برنامه نویسی محاسباتی بوده است.
اینها را گفتم، چون نقدی که می خواهم انجام دهم بسیار فنی است و هر کسی قاعدتا نباید و نمی تواند چنین نقد کند.
نقد من بر تدریس این استاد گرامی:
از نظر من طرح درس ایشان برای آموزش این مبحث بسیار غلط است.
متاسفانه یک روش برتری جویی در دنیای معلمی، پیچیده گویی است. تجربه نشان داده که تحقیر دانش آموز، با پیچیده گویی، برای معلم دانش آموزان جهان سومی، احترام به همراه می آورد. مثلا دانشجویان به استادی که پیچیده گویی می کند، می گویند سطح بالا. به استادی که به شعور آنها احترام گذاشته و آزمون های منطقی می گیرد تا دانشجویان اعتماد به نفس کسب کنند، می گویند گلابی.
معدل فارغ التحصیلان ایران را با امریکا مقایسه کنید تا بدانید که ما با تحویل گرفتن افراد پیچیده گو، چه بلایی بر سر اعتماد به نفس خودمان و فرزندان مان می آوریم.
بحث سنگینی است. خواستم فقط اشاره ی کرده باشم.
این تالار و مقالات دوستان عزیز این تالار مانند کامبیز خان و …،
استانداردترین شیوه ی آموزش است.
بالاترین کار معلم اینست که
۱. اعتماد به نفس بدهد،
۲. دانش آموز را مشتاق نگهدارد (جواب خانم میرزاخانی در مصاحبه ی خبری بعد از دریافت جایزه ی فیلدز را در یوتوب ببینید)
۳. با راهنمایی های به جا و درست به فرآیند یادگیری، سرعت دهد
۴. در خدمت یادگیری دانش آموز باشد نه تدریس خود. پیچیده گویی تکنیکی حقیرانه است برای کسب احترام.
البته ممکن است کسی به عمد پیچیده گویی نکند و در کل توان تدریسش کم باشد.
در توانایی شما شکی نیست، چون در تالار دیدم که چه قدر مسوولانه به دوستان کمک میکنید، خود منم چندین نکته عالی از شما یاد گرفتم.
متاسفانه ما پیش داوری زیاد میکنیم، بازم تکرار میکنم که مطالبی که من آموزش میبینم به هم وابسته و پیش نیاز هم هستن.
بنابراین طبیعیه که از دید شما چون مطالب زیادی گفته شده پیچیده به نظر میاد. برای من که از پله اول آمدم هرچیزی که اینجا توضیح دادم و هر آنچه که تو این ۴ ماه خوندم مثل روز روشنه، و میتونم بشینم از اول نکته به نکته هم توضیحش بدم و هم کاملا درکش میکنم و هم توی متن دقیقا متوجه تفاوتها هستم. این یعنی یادگیری اصولی.
منم این رو درک میکنم اما تا جایی که تونستم و بتونم سعی میکنم سادش کنم که همه بتونن استفاده کنن.
من اخیرا سیستم آنلاین رو دیدم کیفیتش مثل حضوری نیست و بنابراین هیچ توصیه ای ندارم، این مطالب رو هم صرفا برای بهره بردن دوستانی که میخوان استفاده کنن میزارم.
مثلا در خصوص جمله مجهول من نمیدونم شیوه تدریس شما چیه ولی با احترام کامل تو تاپیک دیگه خدمتد گفتم که خودتان هم دربارش در اشتباه هستید.
البته خود من هم به دلیل اشتیاقی که دارم یه مطلب درباره ترکیب کلمات اسم اسم قبلا گذاشتم که متاسفانه نیمه تمام توضیحش دادم چون توی مراحل بعدی ادامه توضیحاتش رو باید یاد میگرفتم و عجله کردم.
من این مطالب رو بلدم. کسی که چیزی رو بلده براش پیچیده نیست.
مثلا من رانندگی بلدم. بعد می بینم که یک مربی رانندگی، به دوستم با پیچیده گویی رانندگی یاد میده. در اینجا به رانندگی من لطمه ای وارد نشده و از نظر من رانندگی پیچیده نیست. اما روش تدریس مربی از نظر من پیچیده به نظر می رسه.
آفرین. یادگیری اصولی. اما نه تدریس اصولی.
یادگیری اصولی محصول تلاش دانشجو و تدریس استاده. در اینجا ممکنه سهم استاد منفی، صفر و یا مثبت باشه.
انتقاد من به شیوه ی تدریس استاد شما است نه یادگیری شما.
من از کامنت هاتون استفاده کردم و از این بابت ممنونم.
اما اشتباهی در مطالب من نبود. من تدریس نکرده بودم. فقط پاسخی به یک پرسش داده بودم.
آنچه شما ایراد گرفتید، بیشتر متوجه شیوه ی بیان بود و من فورا متوجه شدم که شما به گونه ای دیگر آموزش داده شده اید. به همین دلیل هم بحث نکردم. چون بحث زبانی نبود و ریشه در شیوه ی تدریس داشت و محیط گفتگو، محل مناظره ی مدرسان و شیوه ی تدریس نبود.
باز هم از کامنت ها و مطالب تان سپاسگزاری می کنم.
امیدوارم بحث های مخالف، باعث دلزدگی کسی از محیط ارزشمند تالار نشود.
من تو دانشگاه از گلابی ها خیلی چیز یاد گرفتم و از سطح بالاها تقریبا هیچی یاد نگرفتم! در همین مقطع کارشناسی بیش از ۱۰ مقالهی ISI در مجلات معتبر از خودم دارم که در نوع خودش کم نظیر و یا حتی بینظیره. یعنی سر جلسه ی دفاع کارشناسی اساتید راهنما و مشاور اعلام کردن که حجم کار انجام شده و مقالات به اندازه چند تز دکتری میتونه محسوب بشه. در حالی که معدلم ۱۲ شد . بعد اومدم ارشد و دکتری بخونم سر کلاس ارشد که رفتم اساتید محترم کوله باری از تمرینات مزخرف و پیچیده بارمون کردن. حتی درس برنامه نویسی که من به شدت علاقه داشتم تمریناتی میداد که فکر میکردم جز وقت تلف کردن هیچ چیز دیگه ای عایدم نمیشد برای همین عطای دانشگاه رو به لقاش بخشیدم و انصراف دادم.
و در ادامه حرف شما بایستی بگم که بهترین کاری که یه معلم میتونه بکنه اینه که شیوه ی یادگیری رو به ما یاد بده. یعنی موتور یادگیریمون رو روشن کنه.
متاسفانه یکی از مشکلات فرهنگی ما اینه که فکر میکنیم بحث و حتی انتقاد یعنی جدل!
چیزی که تو مدارس به ما یاد ندادن تفکر انتقادی هست. همین بحث در زمینه درسی بین من و شما میتونه نکته های مفید داشته باشه که بقیه استفاده کنن، همونطوری که ما میتونیم از بحث های دیگران نکاتی یاد بگیریم.
من به این دید نگاه میکنم که هرجا چالش نباشه و بحث و انتقاد فدای مصلحت آرامش بشه سیستم ما ضعف داره و این چالش ها و بحث ها هست که ما رو بالا میبره.
یه جایی بودم با دوتا از اساتیدم که یه بحثی پیش اومد بینشون درباره یه نکته زبان انگلیسی، اینها حسابی بحث کردند در حدی که گفتم اینا چرا اینجورین. آخرش یکی از بزرگواران گفت فلانی شب زود برا شام بیاید که آخر شب بریم تاق بستان یه کیفی بکنیم.
ممنون از توجهتان
آفرین. قطعا فارغ التحصیلان برترین دانشگاه های دنیا هم چنین محصولاتی ندارند.
یکی از دوستان من هم همین اوضاع روداشت. در حدی که اساتید بهش می گفتند تو امیدی در فیزیک نداری. بروکنار پدرت آهنگری کن و عملا تحقیرش می کردند. اما ایشون برای ادامه تحصیل از بهترین دانشگاه های آمریکا و اساتیدی که اصلا نمونه ای در ایران نداریم، پذیرش با بورس کامل گرفت و الان همون فرد، با بهترین معدل داره کارشرو ادامه میده.
از این دست دانشجوها بسیار دیده ام.