بزرگترین مانع موفقیت ما چیست ؟ و چگونه از آن بگذریم؟

سلام به همه شما بزرگواران
این مقاله الهام گرفته از سه کتاب : 1) جادوی فکر بزرگ از شوارتز 2) یک دقیقه برای خودم از اسپنسر جانسون 3) چهار اثر از فلورانس اسکاول شین و چندین کلیپ از یوتیوب است.
فایل صوتی مقاله حاضر:

image
تمایل دارم اول با طرح یک سوال بحثمون رو شروع کنیم.
آیا تا به امروز به این موضوع فکر کردین که چرا انسانها در موقعیت های مشابه، یکسان عمل نمیکنند؟ چرا تغییر نگرش در افراد وجود دارد؟ چرا ما متفاوت از یکدیگر عمل میکنیم؟ چرا نوع نگاه افراد به یک موضوع خاص ممکن است متفاوت باشد ؟ چرا برخی مثبت نگر هستند و برخی منفی نگر؟ چرا برخی عاشق ریسک کردن هستند و برخی خیر؟ چرا برخی همیشه موفق و اسطوره هستند؟ ولی برخی مدام شکست می خورند ؟ چرا ؟ چرا ؟ چرا ؟…
به نظر شما ریشه این تفاوت ها در چیه؟
اگر بگم که همه ما بزرگترین دشمن و مانع موفقیتمونو خودمون پرورش می دهیم نباید تعجب کنید. بله و اون چیزی نیست جز ضمیر ناخوداگاه. که اگر نتونیم درست تربیتش کنیم ما رو زمین خواهد زد.
بذارید مثال بزنم. یه تجربه مشترکی در مسیر یادگیری زبان در همه ما وجود داره. و اونم زمانایی هست که میخواستیم اقدام به یادگیری زبان کنیم، ولی مدام بیخیال شدیم یا شکست خوردیم. سوال اینجاست . چرا نشد؟ انگیزه نداشتی ؟ کلاس خوب نبود؟ وقتش نبود ؟ و هزاران سوال دیگه ای که میشه کرد. ولی جواب همه اینا در این یه جمله نهفته است : نتونستم زبان بخونم چون ضمیر ناخودااگاهم نذاشت .
تعجب میکنید . طبیعیه ولی خواهش میکنم تا اخر مقاله، منو همراهی کنید.
image

شاید بپرسید ضمیر ناخوداگاه چیه که بخواد مانع از فعالیت ما بشه ؟ و پاسخ من اینه: ضمیر ناخوداگاه فرمانده و سرپرست بعد وجودی انسان است. این بخش از ذهن ما همیشه بیداره و همیشه در حال فعالیته . این بخش از ذهن ما با کسی شوخی نداره و نمیتونه بین واقعیت و خیال تمایز قائل بشه. این بخش از ذهن، هر سیگنالی که بهش بدی رو جذب میکنه و اونو به فعلیت می رسونه. ضمیر ناخوداگاه مثل یه باغبان می مونه که تمامی باورهای شما را، همچون بذری می کاره و مدام برای پروار کردن اونها فعالیت می کنه . و حالا همین باغبان ( ضمیر ناخوداگاه) این باورها رو پردازش میکنه و حالا خروجیش چیه؟ خروجیش عملی هست که شما در واقعیت انجام میدین. پس مهمه که ما چه ورودی هایی رو به عنوان بذر در ذهنمان می کاریم.
image
بذارید در باره خودم مثال بزنم. من تقریبا زبان خوندن رو با زبانشناس از خرداد ماه 96 شروع کردم و تا الان خدا رو شکر ادامه دادم. ولی سوال اینجاست چرا زودتر استارت نزدم؟ شاید باورتون نشه اما دلیل اینکه این همه سال دنبال یادگیری نرفتم این بود که من در طول زندگیم بذرهای منفی رو در ذهنم کاشتم و یادگیری زبانم جزئی از آن بود. من باور کرده بودم که هیچ وقت توانایی یادگیری زبان رو ندارم و ضمیر ناخوداگاهم این سیگنال منفی رو دریافت کرد و پرورشش داد، تا اینکه این باور در ذهنم قوی و قوی تر شد و در نهایت منجر به این شد که هیچ وقت به سمت یادگیری زبان نرفتم.

image
از دیگر بذرها و باورهای منفی که به خورد ضمیر ناخوداگاهم دادم این بود که از تجربه چیزهای جدید ترس داشتم و ذهنم اینو پذیرفت . برای همین تا بحث شرکت در کلاسای مختلف و یا یادگیری هنرهای مختلف و یا انجام کارهای مختلفی و جدید پیش میومد، به طرز فجیعی عقب نشینی میکردم و همین باعث شد که تا 18 سالگی و قبل ورود به دانشگاه، من بی هدف به زندگی یکنواختم ادامه بدم. سوال اینجاست؟ چرا یک دختر 18ساله ای مثل من عملا بی هدف به زندگیش ادامه میده، ولی یک دختر 18ساله دیگری دارنده چند مدال رنگارنگ در فلان رشته ورزشیه؟ تفاوت در چیه؟ بله درسته که ما هر دو یک انسان و هر دو یک دختر 18 ساله بودیم اما ، تفاوت در نوع تفکر و هدف هایی که برای زندگیمون داشتیم، منجر به خروجی متفاوتی شد…همه شما بارها مطالب انگیزشی در مورد فرق افراد موفق با غیر موفق خوندین. بارها و بارها پس از خوندن اون مطالب جوگیر شدین که تغییر کنید. که باورهای منفی رو بریزید دور … اما چیشد؟ بازم روز از نو و روزی از نو…
به نظرتون مشکل کجاست؟
پس بیاید با هم مرور کنیم که برای به راه اوردن فرمانده درونیمون باید چه قدمهایی رو برداریم.

image
1- توانایی ریسک پذیری
بارها شده در مسیر یادگیری زبان و یا در فعالیت های ورزشی از اصطلاح کامفورت زون (محدوده راحتی) صحبت کردیم. و برای هر کدوم توضیح دادیم که چگونه باید از محدوده راحتی خارج شد. اما خب مساله اینجاست چرا در فعالیت های مختلف ذهن ما از اینکه ریسک کنه هراسانه. چرا از این که از محدوده راحتی خارج بشه مقاومت میکنه؟… و جواب بازم همینه: چون ذهن ناخوداگاه شما، چون فرمانده درونی شما، اینو میخواد. و این حس رضایتمندی از وضع موجود همیشه شمارو محدود میکنه و به عنوان نیروی بازدارنده عمل میکنه و اینجاست که بین افراد موفق و نا موفق تفاوت ایجاد میشه.
حتما میدونید که اکثر افرادی که همیشه موفق هستند، ذهن های خلاقی دارند و برای حل مشکلاتشون همیشه بهترین راه حل ها رو پیدا میکنند. خب چرا؟ چون ذهنشون اینگونه تربیت شده که خلاق باشه که اکتیو باشه . برای همینم هست، سر بزنگاه به جای اینکه درجا بزنند، درست فکر میکنند و ذهنشون انها رو یاری میکنه و بهترین ایده ها رو برای عملی شدن درخواستشون بهشون نشون میده ولی چطوری؟
خب معلومه، افراد موفق این راز از موفقیت رو میدونند که اولین قدم برای پا گذاشتن در مسیر موفقیت، گذشت از کامفورت زون یا همون محدوده راحتیه. اونها به درستی میدونند که خروج از محدوده راحتی و انجام ریسک، ممکنه همراه با شکست باشه ولی همه آنها به خوبی می دانند که همین شکست ها اونارو برای رسیدن به هدفشون یاری میکنه. پس اولین قدم برای شروع هر تغییری چه در زندگی، چه در شغل، چه در روابط ، چه در یادگیری، اینه که به دنبال چیزهای متنوعی برین که انجامشون باعث ایجاد حس سختی در شما میشه. شاید میپرسید چرا؟ به خاطر اینکه هرگاه بخواین از محدوده راحتی خارج شین، ذهن ناخوداگاه، ابتدا مقاوت میکنه و باعث میشه سیگنالایی مثل احساس ترس، احساس سختی، احساس شک رو در انجام اون عمل بوجود بیاره، برای همینم هست که خیلی مهمه که در این بخش، شما به عنوان یه فرد خواستار موفقیت، کوتاه نیاید و بتونید بر وسوسه درونیتون پیروز بشید و به انجام اون کار سخت ادامه بدید. خب چه اتفاقی میفته؟ عمل شما متقابلا به ذهنتون سیگنال میده که ای فرمانده میبینی که من دارم اون کار سخت رو انجامش میدم، پس می تونم. اینجاست که ضمیر ناخوداگاه اون بذر منفی رو نابود و بذر مثبت توانایی در اون کار رو جایگزین میکنه و برای رسیدن به عملکرد بهتر مدام تو رو یاری میکنه. و شب و روز در حال فعالیته تا بتونه نشانه های مختلف رو در بهتر به فعلیت رسوندن اون عمل نشون بده.
پس منتظر چی هستین؟ سعی کنید نقطه ضعفارو شناسایی کنید و به سمتشون برید. سعی کنید در زمینه هایی که مور علاقه شماست ولی ترس ورود بهشون رو دارید، ریسک پذیریتونو امتحان کنید. نتیجه حیرت اوره قول میدم.
نقطه ضعف منو یادتونه؟ زندگی یکنواخت و بی هدف، که حتی منجر به کم رویی و عدم شرکت در جمع میشد. ولی از این محدوده خارج شدم. به طوری که الان به راحتی در هر کنفرانسی حاضر شده و حتی بسیاری از حرفه های هنری رو دنبال کردم. ودر حال حاضرم که یادگیری زبان رو به لطف تغییر نگرشم دارم دنبال میکنم. اما چطوری؟ تصمیم گرفتم دلو بزنم به دریا و ریسک کنم. و حتی برای یبارم شده تجربه کنم. میخواستم واقعا بفهمم که ایا من واقعا ضعیفم یا این فقط یه بور غلط تو ذهن منه. که خب جوا ب واضحه. من با باورای محدود کننده خودمو تو زندگی یکنواختم زندانی کرده بودم. و تنها با یه حس ریسک پذیری همه اونا رو شکوندم به طوری که در همین تابستان به بیش از 6 کلاس هنری متنوع رفتم و تو همه اونا موفق عمل کردم. حتی من یه ریسک بزرگتریم کردم و تو زمینه هایی هم که علاقه نداشتم ورود کردم و باید بگم بسی هیجان انگیز بود.


2- بازجویی
دوستانی که بسته انگلیسی قدرت رو مطالعه کردن با درس کایزن آشنا هستند. در اون درس گفته شده بود برای رسیدن به موفقیت و ارزیابی مسیرپیشرفتمون، بهتره سوالات کوتاهی طرح بشه و به اونها پاسخ بدیم. اما به نظرتون چرا چنین مساله ای می تونه در روند موفقیتمون موثر باشه؟ چرا تاکید بر اینه که در مسیر موفقیت آهسته و پیوسته قدم برداریم؟ چرا نباید سنگ بزرگ برداشت و به هدف زد؟ خب واضحه. برای اینکه باورهای مثبت را در ذهن قدرتمند کنیم نیازه تا هر روز اونها رو بارور کنیم اما چگونه؟ حتما شنیدید برای ایجاد یک عادت مثبت حداقل 21روز مدام اون کار مورد نظر رو انجام بدین. چرا؟ چون ذهن برای پذیرش ناگهانی تغییرات مقاومت میکنه و لازمه مثل یه کودک باهاش مدارا کرد و هر روز نازش کرد تا رام شه. پس نیازه در مسیر موفقیت ، اهداف بزرگتون رو به گام های کوچک تقسیم کنید تا ذهنمون باهاش کنار بیاد و بپذیره.
یکی دیگه از راه هایی که می تونیم ذهن رو فعال نگه داریم و خلاقش کنیم اینه که در هر مساله ای که قصد انجامشو داریم، سوالاتی رو طرح کنیم و به ذهن بسپریم. در این مرحله ضمیر ناخوداگاه عملیات خودشو شروع میکنه و شبانه روز در پی یافتن پاسخ های متعدد برای سوالات خواهد بود. پس درحقیقت شما اهداف و خواسته هاتونو در قالب پرسش از ذهن جویا شدید و ذهن سعی میکنه مدام ایده های جدید و راهکارهای جدید رو به شما الهام کنه . به عنوان مثال قطعا پیش اومده شبی رو با سوالی در ذهنتون به خواب رفتین و صبح وقتی بیدار شدین ناخوداگاه ایده مناسب و راه حل به ذهنتون میرسه. بله درسته در تمام شب ذهن ناخوداگاه شما بیداره و در تلاشه. برای همینم هست که خیلی مهمه در طول روز چه خاطرات، چه صحبتهایی، چه دغدغه هایی رو به ذهن میسپرین. مشابه همین راهکار در کتاب (یک دقیقه برای خودم) آورده شده است: نویسنده در اون کتاب به مخاطب یاد میده ، 1دقیقه قبل از انجام هر عملی، یک سوال از خودش بپرسه: اینکه بهترین راه مراقبت از خودم کدام است؟ نویسنده معتقد است با انجام این پرسش از خود، شما متعهد می شوید که هر روز کاری را برای مراقبت بهتر از خود انجام دهید، و هر روز راه های گوناگونی را بیابید. اینکه کشف کنی چه چیز برای تو موثر است در حقیقت کشف می کنی که چه چیز برای ضمیر ناخوداگاه خود موثر است. به عنوان مثال اکثر ما انسانها خیلی برامون سخته که از خواب صبحمون بزنیم. اگه یادتون باشه خانم مریل رابینز با تکنیک 5شماره اولین قدم رو برای خروج از محدوده راحتیش انجام داد. پس می شود در یافت که ایشان قبل از یافتن تکنیک 5ثانیه ای، این سوال را در ذهنش گذرونده بود که بهترین راه مراقبت از خودم برای داشتن زندگی بهتر کدام است و اینگونه او به پاسخ موثری رسید. دیگری ممکن است با پرسیدن این سوال از خود به جواب های گوناگون برسد. پس به ذهن خود اجازه دهید ازاد بیندیشد تا تکنیک موثر خود را بیابد.

image
3- اهداف
تا حالا به این فکرکردین که چرا مدام برای رسیدن به موفقیت، تاکید دارند که حتما باید هدفدار باشید.
اهداف چه پتانسیلی دارند که می تواند برای موفقیت و یا عدم موفیت تاثیر گذار باشند. تا حدودی در بخش قبل به این موضوع اشاره شد. اما اینجا دقیقتر می پردازیم.
در ابتدای بحث گفتیم برای اینکه بتوانیم ضمیر نا خوداگاه خود را به خوبی پرورش دهیم نیازمند تکنیک هایی هستیم. این تکنیکها به مانند سوخت برای کوک کردن ذهنمان در جهت ادامه مسیر عمل می کنند.
وقتی شما خواسته، ارزو و یا هدفی دارین، به دلیل اینکه عنصر علاقه و جذابیت را در خواسته هایتان ترکیب کردین، یک نیروی قوی تری به ذهن سیگنال می دهد تا آن را همسو با خود کند . برای همین هست که مدام ذهنتان درگیر اهداف شده و هر روز ایده های متنوعی را به شما پیشنهاد می دهد. بنابراین اگر به عنوان مثال یادگیری زبان را به عنوان هدف خود انتخاب کردین ولی بارها در انجام ان بی انگیزه شدین، باید علت را در باورتان نسبت به یادگیری زبان جستجو کنید. یعنی چه؟ ذهن برای خلاق بودن و موثر بودن نیاز داره تا همیشه در گیر چالش باشه. بنابراین اگر روزی در انجام هر کاری دچار بی انگیزگی شدین بدانید که زمان خروج از کامفورت زون فرا رسیده و از این موقعیت باید به نحو احسن استفاده کنید. چرا که هرگاه ذهن درگیر یکنواختی و راحتی بشه کم کم قدرت خلاقیت و ایده پردازی خودش رو از دست میده و مقاومت خودشو برای نپذیرفتن تغییرات به نمایش میگذاره و باعث میشه نه تنها شما احساس خوشایندی نداشته باشین بلکه مدام حالت افسردگی و نا توانی داشته و کم کم سیگنال های منفی را جایگزین مثبت ها کنید.
بنابراین اگر در حال حاضر در هر زمینه ای از زندگیتان دچار بی انگیزگی، و یکنواختی هستین، بدانید فرصت خوبی برای شخم زدن ضمیر ناخوداگاهتان برای کاشتن بذرهای مفید و انرژی زاست. به فهرست اهدافتون نگاه کنید و اونها رو به گام های کوچک تقسیم کرده و برای به فعلیت رساندن هر کدام، یادبگیرید که به محض بودن در حالت کامفورت زون، از آن خارج شوید.

image
4- عبارات تاکیدی
همه ما می دونیم که جایگزین کردن خاطرات تلخ و یا سیگنالهای منفی و یا به عبارت صحیح تر باورهای محدود کننده با عبارات و باورهای مثبت و انرژی زا، به آسانی صورت نمیگیرد. چرا که باورهای محدود کننده در ضمیر ما ریشه دوانده و برای تغییر آن باید مرحله به مرحله عمل کرد. بسیاری از کتاب های انگیزشی و موفقیت، از جمله 4اثر از فلورانس ، موضوع عبارات تاکیدی و اثر معجزه آسای الفاظ را مورد بررسی قرار دادند. این نویسندگان معتقدند، که تکرار عبارات انگیزشی و مثبت می تواند در ضمیر ناخوداگاه ما حک شود و سرانجام موثر واقع شود. زیرا همانطور که قبلا اشاره کردیم، ضمیر ناخوداگاه بین واقعیت و خیال تفاوتی قائل نیست. بنابراین وقتی هر روز به خود یاداور شوی که به عنوان مثال بهترین نویسنده در جهان هستی، ضمیر بیدار شما این را می شنود و باور میکند که تو بهترین در جهان هستی. فلذا تمامی قدرت خود را در به فعلیت رساندن این باور به نمایش می گذارد. بنابراین به خوبی روشن است ، که اگر شما مراقب افکارتان نباشید، مراقب کلامتان نباشید، مراقب اطرافیانتان نباشید، ممکن است هر روزه صدها عبارت منفی را به خود القا کنید و اینگونه دشمن درونی خود را پرورش دهید.
پس یکی دیگر از کارهایی که باید برای مثبت نگری و پیمودن در مسیر موفقیت انجام دهید این است که خود را در برابر هر گونه اتهامات، عبارات منفی، حسادت ها، نا امیدی ها و هزاران مسائل نا امید کننده، با تکرار عبارات مثبت و حک کردن آنها در ذهن واکسینه کنید. بنابراین بگذارید ذهن شما هر روزه از مطالب موفقیت امیز ولو در حد یک جمله ، جرعه ای بنوشد.
پس یادت باشه
image
موفق باشید.

42 پسندیده

واو Woooooow ببین چه کردی
عالللللی عالی :heart_eyes::heart_eyes::clap::clap::clap:
نمیدونم چطور تشکر کنم ازت…اویل دانشگاه که بودم ی روز رفتم کتاب فروشی برا گرفتن کتاب جادوی ذهن بزرگ نمیدونم چی شد نگرفتمش از اون وقت توو فکرش بودم ولی سمتش نرفتم
الان که دیدم گذاشتی خیلی خیلی خوشحال شدم
خصوصا وویس
عالی نسیم جوون
مچکرم :heart_eyes:

7 پسندیده

خواهش میکنم فاطمه جان @fdoosti
. آره کتاب خوبیه حتما تو اولویت بذار که بخونی خیلی خوبه :heart_eyes::heart_eyes: ممنونم از انگیزه ای که دادی :cherry_blossom::cherry_blossom::cherry_blossom::cherry_blossom::cherry_blossom:

5 پسندیده

عالی بود نسیم خانوم.
مقاله ای کامل که با وویس شما کامل تر هم شد.

ممنونم ازتون :rose::rose:

5 پسندیده

شما لطف دارین ممنونم از انرژیتون :rose::rose:

4 پسندیده

سپاس بابت وقت و زحمتی ک برای جمع آوری و ارائه این مطالب گرانبها گذاشتین :tulip::pray:

5 پسندیده

خواهش میکنم امیدوارم مفید باشه :pray:

3 پسندیده

واقعا مقاله فوق العاده بود که با ارائه زیباتون کامل شد. لذت بردم.

این نکته خیلی مهمه. آقا کامبیز هم به نحو دیگه ای تو مقاله تمرین مناسب برای کسب مهارت اشاره کرده

البته بایستی یه دورنگاهی هم به مثلا ۵ سال یا ۱۰ سال جلومون داشته باشیم که دوست داریم به کجا برسیم. ولی وقتی این vision رو پیدا کردیم بایستی راه رسیدن بهش رو گام به گام، اون هم با گام های خیلی آهسته پیش بریم. این رو من از کوهنوردی یاد گرفتم. وقتی آدم از پایین قله رو میبینه ممکنه فکر کنه هیچوقت بهش نرسه. ولی با همین گامهای آهسته بعد چند ساعت میبینی که به آخر خط رسیدی. اونوقته که آدم واقعا از کارش لذت میبره.

13 پسندیده

لطف دارین آقای ناصری . ما موفقیتامونو قبل از هر کسی مدیون شرایطی هستیم که شما مهیا کردین :cherry_blossom::cherry_blossom::bouquet:
نکته ایم که فرمودید کاملا به جا و زیبا بود. سپاس از شما

6 پسندیده

عالی عالی :heart_eyes::heart_eyes_cat:
ممنون که وقت گرانبهات رو صرف نوشتن این مقاله کردی :kissing_heart:

4 پسندیده

مقاله عالی
موزیک بک گراند عالی
صداتون عالی
ادبیات عالی
ممنونم ازتون :clap:

ماشالا مقاله نویس با استعدادی هستید :blush:
واجب شد بحث مقاله نویسی رو خیلی جدی بگیرم
.

6 پسندیده

سلام.
ممنون از وقتی که گذاشتید.
خیلی مفید و کاربردی بود.
توی مسیر یادگیری زبان، بعد روانشناسی خیلی مهم هست و باید دایم اهداف و انگیزه مرور و تکرار شوند.
بازم ممنوم به خاطر تلنگری که زدید.:blush::pray:

5 پسندیده

سلام، عالی بود خانم نسیم. همه موارد که بیان شده بود من به شخصه بارها و بارها توی زندگیم تجربه کردم. تغییر نگرش منفی به مثبت، و رسیدن به هدف. یکی از اون تجربه ها همین زبان بود من همیشه حتی از تلفظ عبارت انگلیسی در مقابل دیگران واهمه داشتم، یک روز تصمیم جدی گرفتم و در رو به روی تمام افکار منفی و نمیشودها و نمیتوانمها بستم و شروع کردم به یادگیری زبان تا حدی که روزی به عنوان زبان آموز موفق مصاحبه ای از من چاپ شد. هر چند در مسیرم گامهای اشتباه هم داشتم که اگر زودتر با ایده های ناب زبانشناس و ای جی آشنا شده بودم الان نتیجه اش ایده آل تر میشد. ممنون که وقت گذاشتید و ممنون که با صدای دلنشین تون متن رو جذابتر کردید.

7 پسندیده

با سپاس :rose:
واقعا عالی و با کیفیت :writing_hand::pray:
امیدوارم همین طور پیش برین :+1:

4 پسندیده

@maryam
خواهش میکنم عزیزم وظیفه بود :rose::blush:
@Farzad_Poodineh
شما لطف دارین آقا فرزاد. والا من بیشتر مقالات آکادمیک مینوشتم. تو بحث انگیزشی اولین بار بود و بسی سخت برام :: :blush: و خوشحالم مورد توجهتون واقع شده.
@soushians
سلام تشکر از شما که وقت گذاشتین و مقاله رو خوندین. ان شا الله که موفق باشید.:pray:
@ala
سلام آلا جان بله دقیقا درست میفرمایین . مهم اینه که تغیییر رو شروع کردین و در اون موفقین. با ارزوی بهترین ها برات :rose:
@S.QASEMI
سلام نظر لطفتونه. موفق باشین همیشه :pray:

6 پسندیده

امیدوارم مقاله های بیشتری ازتون ببینم
واقعا هیچی بهتر ازین نیست که ببینی دوستات دارن در حد مقاله نویس های حرفه ای تلاش می کنن و مقاله های مینویسن که میتونه زندگیت رو تکون بده
با آرزوی بهترین ها

7 پسندیده

من این کامنتتونو همون ظهری خوندم فرصت نشد پاسخ بدم.

خیلی انگیزه بخش بود این جمله. راستش من خیلی در خودم توان نوشتن این قبیل از مقالات رو ندیدم میخواستم فقط همین یه مقاله به یادگار بمونه.
ولی واقعا نمیشه از این همه لطف و محبتی که شما دوستان واریز میکنید بیخیال گذشت. قول میدم با انرژی برگردم

من هم از جانب خودم بهترین ها رو براتون ارزومندم

5 پسندیده

امیدوارم این آخرین مقاله تون نباشه

10 روز بیشتر نشه :expressionless::smiley:

واقعا گفتم، مقاله ی حرفه ای چی بیشتر از مقاله شما داره؟ هیچی

3 پسندیده

خییییلی عالی بود نسیم جان ممنون بابت مقالت

من این قسمت از حرفتو کاملا میفهمم چون متاسفانه خودم الان تو همون سنم و واقعا بی هدف دارم روزامو طی میکنم ولی خب باز خداروشکر همین زبان هست وگرنه عملا ی ادم بیییکار و بی انگیزه بودم

امیدوارم موفق باشی تو زندگیت عزیزم

5 پسندیده

آفرین نسیم جان.واقعا عالی بود.همیشه گفتم بازم میگم شما صدای خوبی دارید که اگه روش کار کنید و پرورشش بدید میتونید تو رسانه های عمومی فعالیت کنید.بابت وقتی که گذاشتید ممنونم.امیدوارم موفق باشید :rose:

4 پسندیده