تعهد 100%دقیقا مثل وقتی که پای مرگ وزندگی در میان است:
کودک سه ساله همسایه،کنار پنجره آمده بود،چگونه ؟ نمیدانم،اما احتمالامیزی کنار پنجره بود و او خودش را از آن بالا کشیده بود؛خانه همسایه در طبقه پنجم ساختمان روبرو بود،لحظه های دلهره آوری بود؛پنجره باز بود و هر لحظه احتمال حادثه ای ناگوار می رفت؛برادرم آقای دکتر که کنار پنجره ایستاده واین منظره را می دید ناگهان با صدای بسیار بلند بر سر کودکی که در حال نزدیک شدن به لبه ی پنجره بود فریاد کشید،کودک با دیدن چهره ی او وصدای بلندش می ترسد و دوباره به سمت داخل اتاق برمی گردد و خطر بزرگی از جان کودک دور می شود و البته ما بی درنگ به سمت خانه همسایه رفته و آنها را از خطر آگاه کردیم.
یک نکته جالب در این ماجرا بود، این که اگر به آقای دکتر دهها میلیون پول می دادید تا بار دیگر با صدایی آنچنان بلند در جمع فریاد بزند محال بود این کار را بکند ولی چرا در آن شرایط چنین کرد؟ واضح است؛او نسبت به جان آن کودک «تعهد100%»احساس کرده بود.
**این مفهوم،تعهد100%است که ما دراجرای «چک لیست عادتهای مفید»به آن نیاز داریم،**تعهدی که وقتی می دهید تصمیماتی می گیرید که در حالت عادی قبلا نمی گرفتید کارهایی می کنید که قبلا نمی کردید و هم چنین جواب های ردی می دهید که قبلا به انجام آنها جواب مثبت می دادید.شاید وقتی در سفر تفریحی شما متعهدانه وقت کافی رابرای امورتان در نظر می گیرید و به آن مشغول می شویدباعث شگفتی دیگران شودکه «بابا آمده ایم تفریح،کتاب خواندن دیگه چیه؟ول کن بیا لذت ببر. یا تعهد نسبت به سلامتی خود یا در حفظ محیط زیست و محیط پیرامون»
خیلی طبیعی است اگر به خود تعهد100% نداده باشید به راحتی می توانید به جمع بپیوندید و همرنگ جماعت شوید ولی اگر پای نتایجی در میان باشد که ده سال آینده شما را تحت تاثیرقرار دهد چه؟ شما در حقیقت با تعهد با اجرای چک لیست روزانه در حال تعهد دادن به «بهبود زندگی خود واطرافیانتان در آینده های دورو نزدیک هستید »این نتایج آن قدرمهم وارزشمند هستند که به هیچ وجه حاضر به کوتاه آمدن در برابر آنها نخواهید بود.
اجازه بدهید با یک داستان الهام بخش دیگر موضوع را ادامه بدهیم؛داستانی که در زمینه تعهد، برای من به شدت انگیزه بخش بوده و آن را اولین بار در کتاب مبانی موفقیت آقای جک کنفیلد خواندم؛
داستان تعهد صد در صد آقای سیمون.
او با آنکه بیش ازهفتاد سال عمرداشت، انسانی سرحال بودکه هنوز برنامه ورزشی خودرا که شامل دویدن بود انجام می داد . وی یک سیستم پاداش دهی منظم، برای خود طراحی کرده بود و به ازای این دویدن و ورزش منظم ، ماهی یک بار وقتی که قرص ماه کامل بود،به خود یک بستنی هدیه می داد.او به عنوان استاد دانشگاه،انسانی جذاب بود که دوستان زیادی داشت.در روز تولد او تمام دوستان و دانشجویانش تصمیم می گیرند که جشن تولد مفصلی برای او برگزار کنند.به طوری که شاگردان و دوستان قدیم او حتی از سایر ایالت ها هم برای این جشن دعوت می شوند.روز جشن فرا می رسد وهمه دور هم جمع می شوند.دوستان او یک کیک بستنی برای این جشن سفارش داده بودند،چون میدانستند آقای سیمون بستنی دوست دارد.بنابراین کیک تولد را از نوع بستنی تهیه کرده بودند،ولی یک مشکل وجود داشت وآن اینکه او حاضر نبودتا وقتی قرص ماه کامل ظاهر نشده است بستنی بخورد.همکارانش مجبور به یک ابتکار شدند وآن درست کردن یک ماه کامل با وسایل تزئینی بود که آن را هنگام جشن همراه با پایکوبی و خواندن شعری که بیانگر طلوع قرص کامل ماه بود به داخل آوردند وبه این ترتیب مشکل قرص ماه را حل کردند.
اما برخلاف انتظار همه،آقای سیمون حاضر نشد تا این کیک بستنی را بخوردو ضمن معذرت خواهی کامل از همه گفت:دوستان عزیزبرای این مراسم خیلی زحمت کشیده ایدولی من یک تعهد صددرصدی به خودم داده ام وتا به حال هیچ گاه آن رانقض نکرده ام و آن تعهد این است که فقط درقبال ورزش، بستنی بخورم والبته آن هم وقتی قرص ماه کامل است.
اگر فقط یک بار وفقط یک باراین تعهد رابشکنم،ذهنم برای دفعات بعد، دلایل به ظاهر موجهی ارائه خواهد کردو من با نقض مکرر این تعهد،دیگر پایبندی محکمی به آن نخواهم داشت؛مرا به خاطر اینکه نمی توانم این بستنی را بخورم ببخشید.
پس چه خوب می شود هر یک ازما نیز با متعهد بودن در عادات مفید روزانه نه تنها باعث ارتقا خود شویم فرهنگ جامعه خود را نیز بهبود دهیم.
با تشکر از خانوم نیکنام عزیز بابت نگارش این مطلب زیبا @ala