«بازگشت در یادگیری انگلیسی چرا اینقدر سخت است؟ راه حل چیست؟»

فایل صوتی این مقاله :point_down::point_down::point_down:

سلامی دوباره.

دیروز درباره این موضوع صحبت کردیم که ممکنه در میانه راه برای رسیدن به یه هدف به مشکل بر بخوریم و انگیزه خودمون رو از دست بدیم.

ممکنه از دست دادن انگیزه یا مشکلاتی دیگه مثل کمبود زمان و اراده کافی مارو وادار به تسلیم شدن کنه و بیخیال انگلیسی بشیم.
تجربه نشون داده وقتی شما کاری رو نیمه کاره رها کنید و بعد از مدتی بهش برگردید، ممکنه برای شروع دوباره به مشکل بر بخورید.
این کار می تونه ورزش، شغل، درس خوندن، یادگیری زبان یا هر مهارت دیگه ای باشه.

از خیلی جهات خوندن انگلیسی رو میشه به ورزش ربط داد.

براتون مثالی از خودم می زنم.

حدود یک ماه، من هفته ای دو یا سه بار به پارک می رفتم و میدوئیدم. این کار برای من تبدیل به یک عادت شده بود و مشکلی باهاش نداشتم.
بعد از این یک ماه، ساعت خوابم بهم ریخت و دیگه نتونستم صبح پاشم و به پارک برم.
حدود چند ماه به همین روال ادامه دادم و احساس کردم که دوباره نیاز دارم دویدن در پارک رو در برنامه خودم قرار بدم.
فرداییش ساعت گذاشتم و خواستم که بیدار شم.
صبح شد و ساعت زنگ خورد. پاشدم و تو رخت خوابم نشستم.
تو ذهنم یه ناسازگاری رخ داده بود. درست مثله انیمیشن ها که یه شخصیت بد و شیطانی رو شونه چپم نشسته بود و یه شخصیت خوب رو شونه راستم.
سمته چپی می گفت بگیر بخواب کی حال داره پاشه آخه؟
سمته راستی می گفت پاشو، زود باش. یادته دیشب چه تصمیمی گرفتی ؟
دقیقا تو ذهنم این ناسازگاری داشت چپو راستم می کرد و حسابی تو یه دوراهی آره یا نه قرار گرفته بودم.
ولی به هر شکلی بود پاشدم و کفشامو پام کردم و زدم بیرون.
جالبه بدونید با اینکه اومدم بیرون و شروع کردم دویدن اصلا انرژی نداشتم و حسابی احساس خالی بودن می کردم.
تو مسیرم این دو شخصیت بیخیالم نمیشدن. سمته چپی می گفت بسه خسته شدی، پاشو برو خونه. سمته راستی می گفت آره، زود پاش پسر ادامه بده…

اون روز گذشت، روز بعد اومد. حالا علاوه بر سختیه پاشدن، یه دردی توی عضلات پام بود که رفتن به بیرون رو سخت تر می کرد.
یعنی شخصیت سمته چپی حالا می تونست راحت تر برنده باشه. ولی با این حال بازم تلاشمو کردم و از جام پاشدم.
با درد به بیرون رفتم و کم کم دویدن رو شروع کردم.
این روند به مدت یک هفته ادامه داشت تا اینکه دوباره تبدیل به یک عادت شد و دیگه مشکلی با پاشدن نداشتم. حالا بماند که دوباره خونه نشین شدم و صد در صد در آینده باید این روند رو دوباره طی کنم.

مشکل کجاست؟

چرا اینقدر برگشتن سخته؟

راه حلی وجود داره؟

اینرسی و قوه حرکت (Inertia and Momentum)

اینرسی یعنی چی؟

یه قانون تو فیزیک وجود داره که بهش می گن اینرسی . نمیدونم تا به حال این کلمه به گوشتون خورده یا نه؟
به منظور توضیح این قاعده براتون مثالی میزنم.

فرض بگیرید یه سنگه خیلی بزرگ و گرد جلوتونه و می خواید که هلش بدید. وقتی که هلش میدید احساس می کنید که قرار نیست اصلا حرکت کنه. تمام تلاشتون رو میزارید، بهش فشار وارد می کنید، هل می دید ، هل می دید و…
کم کم سنگ یه تکونی به خودش می ده و شما همچنان دارید زور میزنید که به حرکت درش بیارید، سنگ یه کوچولو دیگه راه میوفته و کم کم هل دادن سنگ برای شما آسون تر می شه.
اینرسی یعنی همین. یعنی ساکن. قانون اینرسی می گه که یه جسم اگه ثابت بمونه تا ابد ثابت خواهند موند. اگه یه جسم حرکت کنه تا ابد حرکت خواهد کرد.

حالا این به انگلیسی چه ربطی داره؟

خیلیم ربط داره، نه تنها انگلیسی بلکه ورزش ، هنر و هر مهارت دیگه ای رو شامل میشه.

ما یه اینرسی ذهنی داریم. برای همینه که همه تاکید می کنند تمرین رو متوقف نکنید، اگه سخته کمش کنید و ثبات داشته باشید. چرا؟ چون وقتی که در حرکت هستید، دائماً در حال حرکت خواهید بود. ولی وقتی بیخیال شید. حتی یک روز! ممکنه باعث شه برای حرکت دوباره به زحمت بیوفتید.

بنا به قانون اینرسی ذهنی، تنبلی تا ابد تنبلی میاره و حرکت تا ابد حرکت. و ذهن از این قاعده به شدت پیروی می کنه.
راه حلی که میشه پیشنهاد داد اینه که در وهله اول به هیچ وجه ثبات رو از دست ندید. همونطور که در مقاله قبلی بهش اشاره شد سعی کنید اگه انگیزتون کم شده، فشار تمرین رو پایین بیارید نه که بیخیال شید. پیشگیری همیشه از درمان بهتره…
اگه بیخیال شدید چاره ای جز پیروی از قانون اینرسی ندارید. پس باید هل بدید و هل بدید تا اینکه موتورتون روشن شه.
برای ساده تر پیش رفتن می تونید حتی تو شرایط اینرسی کم کم پیش برید. مثلا به جای تلاش 3 یا 4 ساعته در روز فعلا روزی 30 دقیقه تا 1 ساعت انگلیسی بخونید تا اینکه سنگ پیش روتون، به حرکت در بیاد. اون موقع می تونید کم کم ساعتتون رو افزایش بدید.

خیلی خب اینم پایان این موضوع. امیدوارم که از این ترفند و دانسته کوچیک بهره برده باشید. گاهی وقتا دونستن همچنین قانون های کوچیکی می تونه به شما اعتماد بنفس بهتری تزریق کنه و خیالتون رو از این بابت که قراره دوباره موتورتون روشن شه، راحت کنه.
پس تا ترفندی دیگه شما رو به خدا می سپارم.

موفق باشید.


یک نقل قول عالی هم از دوست خوبم فرشید جان

52 پسندیده

فرقش اینه که الان دیگه با تجربه شدی و راه حل مشکلتو میدونی

یکی از طلایی ترین سخنان روزگاره این جمله

ممنون بازم یه مقاله ی عالی دیگه به مقاله های عالی قبلیت اضافه شد.

9 پسندیده

چاکرم
این مقاله واسه توئی که خیلی با اراده ای لازم نیست.
تو همه راهو راحت طی میکنی :clap::clap: دمت گرم

7 پسندیده

قربونت
آره خداروشکر تا الان (پا پس کشیدن) رو نخواستم تو زندگیم تجربه کنم
ایشالا از این به بعد هم همینطوره
مخصوصا واسه تصمیمات بزرگ

ولی چون تصمیمات کوچک آزمون و خطاست، بعضی وقتا اگه حس کنم برام منفعتی نداره ، رهاش میکنم (مثل: کار تو بعضی جاها که زیاد باهاش حال نمیکنم)

11 پسندیده

@mehdi24666 اقا مهدی شما رو به خوندن این مقاله مفید از استاد @YoKambiz دعوت میکنم باشد که اینرسی رو بتونی اجرا کنی و برگردی به دوران اوجت :joy: :wink:

6 پسندیده

با سپاس :rose:
واقعا واسه کسایی مثل بنده که مشکل روحی داریم این مطالب مفیده و کم کم کمک میکنه انگیزه بگیریم :smiley:
دمت گرم آقا کامبیز :pray:
موفق باشیم :chart_with_upwards_trend:

5 پسندیده

خیلی عالی بود منم ی زمانی این مشکلو داشتم واسه زبان خوندن ی مشکلاتی بود ک نتونستم بخونم اما بعدش کم کم تونستم ب راه قبلی برگردم و خداروشکر فعلا ک قطع نشده ممنون بابت مقاله خوبتون :clap::clap::clap:

7 پسندیده

مرسی :rose::rose::rose::rose::rose::rose::rose::rose::rose::rose::rose:
گاهی شرایط سخته ولی باید کنار اومد
سعی میکنم شرو کنم اروم و پیوسته

4 پسندیده

کامبیز جان، باز مثل همیشه عالی.
با کسب اجازه از شما، مثالی دیگه ای از فیزیک رو که ارتباط تنگاتنگی با عالم موفقیت و اهداف داره رو خدمت دوستان عرض می کنم.
جسمی رو که بر روی زمین قرار داره، برای اینکه تا ارتفاع مشخصی بالا برده بشه نیاز به مقدار مشخصی از انرژی داره، که این انرژی رابطه مستقیمی با ارتفاع و جرم اون جسم داره. این انرژی رو در فیزیک انرژی پتانسیل گرانشی می نامیم. زمانی که جسمی رو تا ارتفاع مشخصی بلند می کنید، به نسبت جرم و ارتفاعش دارید بهش انرژی میدید و زمانی که جسمی رها بشه به نسبت ارتفاع سقوطش از میزان انرژی درونیش کاسته میشه.
ما هم توی زندگی مفهومی به نام زمان رو داریم که می تونیم اون رو به عنوان یک منبع ارزش بالقوه در نظر بگیریم. هر بار که از این منبع ارزشمند بالقوه به درستی استفاده می کنیم و اون رو به صورت بالفعل و ارزش در دسترس در میاریم، به نسبت بزرگی کاری که می خواهیم انجام بدیم و سطحی که می خواهیم به اون دست پیدا بکنیم به محتوای ارزشی وجودی ما افزوده میشه و هر بار که بی خیال خواسته و هدف باارزش مون میشیم به نسبت بزرگی که اون هدف داشت و سطح پستی که داریم بهش سقوط می کنیم از میزان محتوی ارزشی ما کاسته میشه.
آدم های باارزش و موفق کسانی هستند که توی زندگی تصمیمات درستی گرفتند و از منبع ارزش بالقوه شون به درستی استفاده کردند و اون رو با همت و پشتکارشون به صورت ارزش در دسترس در آووردند و هیچ گاه اجازه ندادند که یأس و ناامیدی باعث سقوط اونها و کاسته شدن از ارزش شون بشه.
امیدوارم که توی زندگی با تصمیمات درست تون و همت و پشتکاری که برای رسیدن به اهدافتون دارید خودتون رو در زمره آدم های ارزشمند قرار بدید.

13 پسندیده

دست مریزاد :clap: :clap: . واقعا مثال شما و نتیجه ای که گرفتین فوق العاده بود. خیلی دید مناسبی نسبت به مسائل پیرامون خودتون دارین که تحسین برانگیزه.

9 پسندیده

لطف دارید حسین جان، ازتون بابت نظر باارزش تون سپاسگزارم.

3 پسندیده

دست مریزاد
عالی بود
من با اجازه این رو به پست اول زیر مقالم اضافه می کنم که همه استفاده کنند. :clap::clap::clap::rose::rose::rose:

4 پسندیده

بزرگوارید کامبیز جان، لطف کردید که نظر بنده رو هم شایسته همراهی مقاله پربارتون دونستید.

4 پسندیده

راجب این مقاله :
پیوند اینرسی و زبان خوندن رو خیلی قشنگ شرح دادین
ماشالاه مقاله نویسیتون روز به روز بهتر
منم زبان خوندن و بازی دومینو ربط میدم به اینکه گاهی یه تلنگر کوچیک و یه استارت کوچیک در نهایت چنان انرژی و قدرتی پیدا میکنه که میتونه منجر به تغیرات بزرگ شه
ممنون بازم

9 پسندیده

آخ آخ گفتی… منم چند سالی بود که جمعه صبحا میرفتم کوه، اما یه چند ماهی بخاطر مشکلاتی که داشتم کنسل شد… خودمو کشتم تا بتونم ایشون :smiling_imp: که رو شونه سمت چپم بود رو شکست بدم و به حرف این :innocent: سمت راستیه گوش بدم. راسته که میگن برداشتن قدم اول خیلی سخته، اما بعدش ادامه راه آسون میشه. :muscle:
ممنون از مقاله مفیدت :pray:

6 پسندیده

بسیار عالی و آموزنده.
با اجازه منم مثالی از فیزیک بزنم. مطابق قانون دوم نیوتن اگر جسمی با سرعت ثابت در مسیری حرکت کنه (ثبات حرکت داشته باشه) و اصطکاکی مزاحمش نباشه (انجام کار به صورت عادت ناخودآگاه در اومده باشه)، بدون نیاز به نیرویی و با همون سرعت به مسیرش ادامه میده (ممنتوم حرکتی ایجاد شده جلو میبرتش) اما اگر نیاز به شتاب گرفتن داشته باشه (به دلیل سرعت گیرهای مسیر و کم شدن سرعت) باید نیرویی متناسب با جرم جسم بهش اعمال بشه تا ممنتوم حرکتی شکل بگیره و بیشترین نیرو موقعی نیاز هست که جسم از حالت سکون بخواد به حرکت دربیاد (پس باید هیچ وقت ترک عادات سازنده انجام نشه).
نکته بعد هم در مورد ممنتوم حرکت مثال پرتاب موشک هست. یک موشک موقع پرتاب (از حالت سکون) باید تقریبا 80 درصد سوخت مخازنش رو مصرف کنه تا از اینرسی فرار کنه و اصطلاحا از جا کنده بشه. بعد از پرتاب با 20 درصد باقی مونده سوخت میتونه به مقصد برسه چرا که ممنتوم حرکتی لازم ایجاد میشه. در مورد آدم ها میشه اینطوری گفت که 80 درصد مسیر موفقیت صرف زمان برای ایجاد ذهنیت موفقیت هست و بعد از شکل گیری تدریجی شخصیت موفق، بقیه مسیر به راحتی طی میشه اما سختی مساله اونجاست که به قول شاعر “70 سال عبادت یک شب به باد میره” و آدم هست و خطاهاش. برای من به شخصه ضرب المثل “fall seven, rise eight” خیلی الهام بخشه که میتونه آدم به مسیر برگردونه هر چند به قول مربی “پیشگیری بهتر از درمانه”.

10 پسندیده

بسیار عالی بود. من با اجازه این رو به تلگراممون اضافه میکنم.

2 پسندیده

خواهش میکنم. لطف شماست.

3 پسندیده