سلام به همه. امروز به بحث و گفتگو درباره موضوع " لغت" می پردازیم.
شده تا به حال بگید؟ " اه، چرا لغتی که می خوامو پیدا نمی کنم؟"
چند بار این اتفاق موقع تایپ انگلیسی یا مکالمه براتون رخ داده؟
گاهی وقتا موتور مکالمتون روشنه و داره همینجوری پیش میره ولی یهو… قییییژژژ… “صب کن!!! اون لغتی که باید می گفتم چی بود؟” و خب مشخصه… اگه قوی نباشید، احساس استرس و نامیدی میاد سراغتون.
ولی من اینجام که بهتون بگم نگران نباشید. هزاران تحقیق و بحث و گفتگو در این باره انجام شده و جالبه بدونید اکثر چند زبانه ها اعتقادی به واژگان فعال و غیر فعال ندارند و این تمایزی هستش که شما هم باید به نسبت سایر زبان آموزا داشته باشید. چرا؟ تو این بحث دربارش می خونیم. پس با من همراه باشید.
اصلا واژگان فعال و غیر فعال چی هستند؟
واژگان غیر فعال، واژگانی هستند که می تونید اونارو شناسایی کنید و بفهمید ولی زمان صحبت کردن یا نوشتن یادتون نمیاد. و خب، برعکس اون میشه واژگان فعال که یعنی هر لغتی که تو مکالمه و ارتباط می تونید ازش استفاده کنید.
وقتی که زبان یاد می گیرید. هم واژگان فعال و هم غیر فعالتون، دائماً در حال تغییر هستند. شما کلمات رو استفاده می کنید، گاهاً فراموش می کنید، کلمات جدید رو امتحان می کنید، قبلی ها رو مرور می کنید و…
پس کلمات دائماً در حال حرکت بین واژگان فعال و غیر فعال ما هستند و جالبه بدونید همیشه واژگان غیر فعال شما از فعال شما بیشتر خواهند بود.
حتی تو زبان فارسی هم اینجوریه. واژگان غیر فعال ما خیلی خیلی بیشتر از واژگان فعال ما هستند. فقط به اون همه، کلمات عجیب غریب که تو کتاب داستان ها می خونید یا به سریال مثلا یوسف پیامبر نگاه می کنید، فکر کنید. آیا از این کلمات قلمبه سلمبه استفاده می کنید؟ نه… ( مگه اینکه بخواید مردم سوژتون کنن)
به هر حال مهم نیست چقدر لغات رو بفهمید و بلد باشید. خلاصه یه زمانی میرسه که نیاز دارید ازشون استفاده کنید. اینجاست که “آقای واژگان فعال” خودنمایی می کنند.
مشخصه که خیلی از زبان آموزا آرزو دارند، باشکوه و با وقار، طوری که همه حال کنن صحبت کنند، برای این کار باید تمرکزمون رو از روی واژگان غیر فعال و بلند بالا برداریم و به واژگان فعال بپردازیم. با این حال ما کلی واژگان آشنا داریم که می تونیم به واژگان فعال تبدیلشون کنیم که مشخصاً زمان و تلاش کم تری به نسبت یادگیری کلمات جدید می طلبه.
سوال اینجاست: چجوری؟؟؟
بزنیم بریم سراغ جواب:
1.دیکشنریتون رو بندازید دور.
زمان شرح افکارتون به انگلیسی، یه کلمه رو فراموش می کنید، چه کار می کنید؟ میرید سراغ دیکشنری، درسته؟
خب من از شما می پرسم: وقتی تو فارسی این اتفاق رخ بده شما چه کار می کنید؟ دیکشنری؟ نه!!!
درسته! شما اون مفهوم رو با استفاده از یه کلمه مترادف بیان می کنید. صبر نمی کنید که دیکشنری باز کنید.
ما فقط زمانی که بخوایم کسی رو ذوق زده کنیم یا بخوایم خیلی علمی به نظر بیایم یا چیزی بنویسیم که بهتر به نظر برسه، سعی می کنیم واژگانمون رو قلمبه سلمبه جلوه بدیم. فقط تو این شرایطه که ما به سمته دیکشنری می ریم که یکی، دو تا کلمه خوب پیدا کنیم. مثلا من برای ترجمه کتاب ای جی گاها مجبور بودم تو گوگل دنبال یه سری کلمات بگردم، که خودم عمراً ازشون استفاده می کردم.
بیشتر اوقات ما راهی آسون برای صحبت کردن یا نوشتنه کلماتی که یادمون میره پیدا می کنیم.
پس به جای اینکه هر بار کلمه ای رو یادتون میره، بدوئید، برید دیکشنری رو چک کنید، این بار از روش ساده سازی جملات استفاده کنید. با این کار ذهن شما کم کم به مهارت پیدا کردن واژه ای که شما نیاز دارید، می رسه و مشخصاً تو شرایط های سخت شما راحت تر چیز ها رو توصیف می کنید و در نتیجه مکالمتون به خودش جریان می گیره و ادامه پیدا می کنه. بدون هیچ مشکلی…
2. راهتون رو ساده کنید
قبل از اینکه دایره لغاتتون رو گسترده کنید، یه جایی تو مغز و مکالمتون برای کلمات جدید ایجاد کنید. به این میگن آسون کردن راه.
شاید تا حالا، از این ترفند برای شرح افکارتون، زمانی که تو فعل گذاری مشکل داشتید، استفاده کردید. شما از کلمات کمک کننده، استفاده کردید که اصلاحاً Plague words نام دارند.
بطور مثال بیاید very و really رو در نظر بگیریم. به جای یادگیری یه سری مترادف خاص، ما این کلمات رو به کلمات دیگه می چسبونیم. ما میتونیم به جای گفتن huge از کلمه very big یا really big استفاده کنید یا به جای enormous یا gigantic می تونیم از very very big یا really really big استفاده کنیم.
خیلی ساده ما می تونیم از این کلمات به جای فکر کردن به مترادف های خاص و توصیفی استفاده کنیم.
حالا به این فکر کنید، که به کدوم کلمه کمک کننده در انگلیسی متکی هستید؟
برای افزایش دایره لغات فعالتون، بیخیال مترادف هایی که دوست دارید به عنوان جایگزین استفاده کنید، بشید. خواهشاً از دیگران کپی نکنید، سعی کنید تو پیدا کردن اینجور اسمها و صفات برای ارتباط داشتن با مردم، تنبل نباشید.
چجوری کلمات کمکی خودم رو پیدا کنم؟
- چت ها و کامنت هایی که تو فیس بوک یا انجمن ها یا سایت های مشابه، به انگلیسی داشتید، رو دوباره بخونید.
- یه لیست از کلماتی معمولا به عنوان کمک کننده استفاده می کنید رو پیدا کنید و یاد داشت کنید.
- این لیست رو به یه رفیق بدید و بگید هر موقع که ازشون استفاده کردید بهتون بگن (البته زمانی که طرف حوصله داشته باشه)
بعد از اینکه یاد گرفتید از کلمات کمک کننده مثله very، thing ، amazing و… استفاده کنید خود به خود مغزتون یاد میگیره همیشه راه آسون رو پیش بگیره و کم کم شروع به استفاده از مترادف هایی می کنه تو بخش غیر فعال مغز قرار دارند.
3. یاد آوری 100 درصدی
یکی از پیشنهاداتی که به زبان آموزا میشه، اینه که کلمات جدید رو تو دفترچه یاداشت یا فلش کارت بنویسند.
استفاده از این روش حتی با اینکه به یاد آوری کلمات ختم بشه، یه مشکل داره و اون اینه که کلمات بدون زمینه، مفهومی ندارند.
به جای خوندن یه لیست از لغات و عبارات که از جاهای مختلف برداشته شدن ، یه سری گام برای تمرین کردن کلمات در مطالب مختلف یا موقعیت های واقعی که امکان داره باهاش رو به رو شید، ایجاد کنید.
یه راه خوب استفاده از نرم افزار زبان شناسه. شما لغاتی رو به لیست نمی دانم ها اضافه می کنید و اون رو در مثال ها مختلف، در دوره های مختلف مرور می کنید که این باعث میشه دائماً با لغت در ارتباط باشید.
یکی دیگه از راه ها برای این کار اینه که بنویسید و بنویسید و بنویسید. داستان های کوتاه و پیغام هایی از موضوعات مختلف رو روی برگه بیارید.
موضوع مورد علاقتون رو انتخاب کنید، تو شبکه های مجازی به اشتراک بزارید، یه دفتر خاطرات درست کنید، افکارتون رو تو یه فایل متنی بریزید یا هر چیز دیگه.
مهم اینه که تا می تونید کلمه ها رو در قالب یه داستان یا نقل قول یا هر چیز دیگه ای بنویسید و این کار رو هر زمان که تونستید انجام بدید. از مترادف ها، مفاهیم، ساختار و استایل های مختلف نوشتاری استفاده کنید. از هر فرصتی استفاده کنید که به مطالبتون برگردید و دوباره اونارو بخونید تا از سطح پیشرفتتون آگاه بشید و از دوباره نویسیشون امتنا کنید. برای بهترین نتیجه می تونید، از تکنیک پیشنهادی آقای هوگ در کتابش استفاده کنید
به به!!! بعضیامون ممکنه یه کوچولو تنبل باشیم که هر روز چیزی بنویسیم ( خودمو میگم) یا کلا از نوشتن خوشمون نمیاد، یا تمرین روزانه به نظرتون چیز بیخودی میاد. اگه شما هم جز این جور افرادید شاید نیاز به یه سری چیزا برای با انگیزه موندن داشته باشید که شاید این موارد، براتون خوب باشن:
- تو یه مسابقه شرکت کنید.
- اگه کسی شما رو به چالش نوشتن دعوت کرد بپذیرید.
- با رفیقتون یا معلمتون سر این نوشتن ها شرط ببندید.
- به خودتون بابت هر دستاورد جایزه بدید. مثلا من از این ترفند واسه طراحی استفاده می کنم. اگه وقت نهار باشه اول میگم این طرح تموم شه و بعد برم نهار بخورم. وقتی تموم میشه نهار خوردن بهترین نعمت دنیا میشه واسم.
4.خوب و متمرکز بخونید
هممون می دونیم که خوندن دایره لغاتمون رو افزایش میده. چون که زبان آموز دائماً مجبوره به دنبال کلماتی بره که نشنیده یا ندیده. که این باعث میشه برای فهمیدن اون منبع به سراغ مفهوم کلمات بره. با این حال یکمی زبان استفاده شده تو کتاب ها پیچیده تر از زبانیه که ما تو مکالمات ازش استفاده می کنیم.
بهتر از همه خوندن کتاب، حافظه و تمرکز رو بیشتر می کنه که برای زبان آموزا امری حیاتیه.
ولی سوال اینجاست: آیا می دونید چجوری بخونید که این ترفند رو به کار بگیرید؟
خاطرات و بیوگرافی هایی که از زبان نویسنده باشند.
وقتی که به دنبال مطالب علمی هستیم، به کل تمرکزمون رو از شرح واژگان نویسنده دور می کنیم. پس پیشنهاد من اینه که از یه ترفند روانشناسی استفاده کنید، که خوندن داستان های شخص اوله (این داستان ها از زبان نویسنده تعریف میشن) پیشنهاد من خوندن نسخه های انگلیسی کتاب های ای جی هوگ یا استیو کافمن یا کتاب های داستان شخص اول یا هر نوع بیوگرافی که دوست دارید بخونید. این باعث میشه راحت تر خودتون رو جای شخص بزارید و به کلمات با دقت بیشتری توجه کنید. بهترین حالت اینه که داستان رو بلند بخونید.
دوستانی که علاقه دارند می تونند از منابعی که به زبان شخص اول در زبانشناس هست استفاده کنند. بطور مثال : مجموعه شاگردان emma یا کتاب های انگلیسی ای مثله کتاب گویا یا راه زبانشناس و…
اشعار
درست مثله کلمات کمکی، ما گرامر های کمکی هم داریم. که به ما در تنوع دادن به واژگانمون کمک می کنند. تو انگلیسی می تونه جمله مجهول " there is یا there are " مثال زده شه. اگه به اشعار علاقه دارید، با احساس بیشتری اونا رو بخونید تا واژگان و ترکیب زبان مورد نظر رو جذب کنید.
معمولا اشعار به شکل خلاقانه ای، جملات رو جمله بندی می کنن و با شیوه ای خاص جملات بلند رو تبدیل به جملات کوتاه و در عین حال قدرتمند می کنند. پس خوندن اینا می تونه واژگان غیر فعال شما رو به سمت واژگان فعال سوق بده که صد البته الگو های گرامری جدید یاد می گیرید. نمیدونم تا به حال دقت کردید یا نه. وقتی تو برنامه تلویزیونی ای چیزی شعرا رو دعوت می کنن چجوری حرف میزنن. از واژگان خاصی استفاده می کنن که خب هر کسی نمیتونه با اونا آشنا باشه. چون برای شاعر شدن نیازه دایره لغات بسیار قوی ای داشته باشید. البته شما نیازی نیست مثله اونها غرق در لغات بشید در حد اینکه از شعر ها لذت ببرید کافیه.
خود من به شخصه از شعر خوشم نمیاد. ولی به کسانی که اشعار رو دوست دارن می تونن اشعار رو جز برنامه هاشون برای یادگیری بهتر لغات قرار بدن و به شکل یه موضوع کناری در کنار کتاب ها یا مطالبی که می خونید استفاده کنید.
این پایان این مقالست و در کلام آخر بهتون میگم که گسترش واژگان فعال اونقدر ها هم وحشتناک نیست. و نیازی نیست سالیان سال روشون کار کنید و هزاران چالش رو رد کنید.
اینو بدونید که تغییر واژگان غیر فعال به فعال یک روند کاملا طبیعیه که همه ی ما در طول زندگی تجربش کردیم.
پس اولین گام اینه که بدونیم چجوری کار می کنن. بعدش وقتی که ترفند های بالا رو، روش پیاده کردید، خیلی راحت سرعت انتقال از غیر فعال به فعال رو هر روز حس می کنید.
موفق باشید.