فایل صوتی مقاله
سلام به دوستان
امروز قرار با 5 چالش که زبان آموزان داوطلب انگلیسی باهاش رو به رو میشن صحبت کنیم.
بنا به آخرین تحقیقات آماری بین 450 میلیون تا 1 میلیارد نفر در جهان زبان انگلیسی رو به عنوان زبان دوم خودشون انتخاب می کنند که این تعداد نفر در درجات مختلف تسلط انگلیسی قرار دارند. اگه به این آمار اعتماد کنیم پس تعداد انگلیسی زبان های غیر بومی از بومی خیلی بیشتره.
دلایل بسیاری وجود داره که مردم به سمت انگلیسی میرن، سه تا از مهم ترین دلیل ها، موارد توریستی، شغلی و مهاجرتیه.
همین موارد و این حجم از مخاطبین باعث شده همه فکر کنند که انگلیسی زبانی بسیار سادست.
در صورتی که اصلا هم اینطور نیست. در واقع هیچ زبانی برای یادگیری ساده نیست و مستلزم تلاش مستمر و رد کردن چالش های بسیاریه.
پس این پنبه رو از گوشتون در بیارید که انگلیسی زبانی ساده هستش و مثل آب خوردن میشه اونو یاد گرفت.
چرا؟
به این 5 دلیل:
چالش شماره 1: سیستم املائی انگلیسی
یکی از چالش هایی که زبان آموزان در یادگیری انگلیسی باهاش رو به رو میشن، سیستم املائی انگلیسی هستش. این سیستم به شدت نامنظم و غیر قابل پیش بینیه.
ممکنه تلفظ و آوای یه کلمه با شیوه نوشتنش متفاوت باشه.
بطور مثال به آوا های زیر توجه کنید:
آوا /ow/ مثل Found… loud…flour…hour…sour…
آوا /o/ مثل Pour…Course…court… gourd… mourn…
آوا /oo/ مثل you…tour…group…coup…
آوا /uh/ مثل country… cousin…double…
و …
به اولین کلمه یعنی found توجه کنید که با آوا /ou/ نوشته میشه ولی صداش /ow/ هستش.
نه تنها آوای /ou/ صدای متفاوتی در تک تک کلمات داره بلکه ممکنه هر صدای مشابه املائی متفاوت داشته باشه.
این مورد قرن هاست که مورد مطالعه قرار داده شده و میان بومی زبان ها و زبان آموزان تحت بررسی قرار گرفته.
یکی از بهترین ارائه ها برای درک این موضوع شعر Chaos هستش.
این شعر شامل قافیه هایی میشه که در ادبیات به ابیات دو گانه معروفه. به این شکل که مسراع اول اگه با a تموم شه مسراع دوم هم با a تموم خواهد شد.
برای اینکه قادر به خوندن این شعر بشید نیاز دارید تک تک کلمات رو در قالبی متفاوت دیده باشید و تلفظشون بلد باشید. در غیر این صورت خوندن این شعر مشکل خواهد بود. برای شنیدن و خوندن این شعر می تونید ویدئو زیر رو مشاهده کنید.
آیا راه حلی وجود داره که بشه از این چالش عبور کرد؟
بله. همونطور که در عنوان تاپیک مشاهده می کنید برای تک تک این چالش ها راه حلی وجود داره. برای این چالش:
1. هم زمان بخونید و همزمان گوش بدید.
وقتی انگلیسی مطالعه می کنید بهتره که همزمان تا جایی که ممکنه به مطلب مورد نظر گوش بدید. برای این کار مهم نیست که در چه سطحی قرار دارید. شروع کننده یا پیشرفته! هیچ فرقی نداره. بخونید و همزمان گوش بدید.
این کار به صورت طبیعی فاصله میان انگلیسی نوشتاری و گفتاری رو پوشش میده و رشته میانشون رو قوی می کنه.
اگه فقط به فکر خوندن باشید. تلفظ درست کلمات رو یاد نمی گیرید. برعکس این موضوع هم صادقه. یعنی اگه فقط به فکر شنیدن باشید نوشتن کلمات رو یاد نمیگیرید.
برای همینه که بهتره هر جفت رو با هم انجام بدید. این موضوع در اپلیکیشن زبانشناس به خوبی پیاده شده و شما می تونید به راحتی هم گوش بدید و همزمان بخونید.
اگه بتونید این عادت رو در خودتون ایجاد کنید به راحتی هر زبانی رو می تونید آموزش ببینید، چرا که این روش کلید زبان آموزیه.
2. نوشتن و دریافت بازخورد
خواندن و شنیدن روشی عالی برای بهتر شدن در املاست ولی بیاید رک باشیم. کافی نیست.
برای تکمیل این دایره نیاز دارید علاوه بر ورودی، خروجی هم داشته باشید. این خروجی نوشتن نام داره.
در گذشته این املا گفتن بود که مهارت املایی مارو پیشرفت می داد و معلم کمک یاری برای بهتر شدن ما بود. که خب این روش همچنان هم روش خوبیه.
ولی با توسعه تکنولوژی حالا کافیه تو ورد آفیس چیزی بنویسید و اگه اشتباه باشه با خط قرمزی زیرش مواجه بشید. که نیاز داره املا کلمه رو اصلاح کنید.
پس برای یادگیری املا میشه از نرم افزار های امروزی بازخورد دریافت کرد و بهتر و بهتر شد.
تلفیق این دو ترفند می تونه شما رو در یادگیری املا انگلیسی عالی کنه. نیازی به باز کردن و حفظ تک تک کلمات نیست. به یاد داشته باشید یادگیری زبان نیاز به تمرین با ثبات بالا داره. پس تمرین کنید تا بهتر بشید.
چالش شماره 2: زمان ها
یکی از مشکلاتی که خیلی ها باهاش دست و پنجه نرم می کنند، مقوله زمان هاست. مخصوصا که بخوایم اونو با فارسی مقایسه کنیم. بیاید به مثال زیر بپردازیم.
در انگلیسی شما از فعل معین شرطی have been و از اسم مصدر فعل + ing استفاده می کنید تا اتفاقی رو شرح بدید که از یک زمانی شروع به رخ دادن کرده و تا یک دوره ای ادامه داشته.
استفاده از این قواعد برای بومی زبانها بسیار سادست ولی برای ما چی؟ فک نمیکنم!!!
برای حل این مشکل چه راه حل هایی پیشنهاد میشه؟
1. تمرین کن، استفاده کن و بازخورد بگیر.
بهترین راه برای یادگیری این موارد اینه که زبان آموز اونها رو در قالب نوشتاری و مکالمه ای به کار بگیره و بازخورد دریافت کنه. دونستن تئوری پشت اونها… در حقیقت کمک شایانی به شما نخواهد کرد.
نه که دونستن این توضیحات مفید نباشه، بلکه میتونه دونستن اونها گاهی وقتا ضروری هم باشه. ولی چیزی که بازده بیشتری به شما میده اینه که دنبال توضیحات شفاف و بسیار بسیار خلاصه باشید که اصل مطلب رو درک کنید.
وقتی که درک اولیه رو به دست آوردید، حالا وقتشه تا می تونید تمرین کنید. می تونه این تمرین مکالمه با شریک مکالمه ای تون باشه. مثلا براشون داستانی رو تعریف کنید که در زمان گذشته رخ داده باشه.
یا با نوشتن و دریافت بازخورد می فهمید که چیو بد نوشتید. از این بازخورد ها برای بهتر نوشتن استفاده کنید و هر از چند گاهی به توضیحات فوق العاده خلاصتون برگردید و اونها رو مرور کنید. به طور خلاصه میشه با محور زیر در استفاده از زمان ها بهتر شد.
توضیحات ساده گرامری رو بخون…ساختار رو تمرین کن…بعد از اینکه اشتباهاتت رو پیدا کردی دوباره به توضیحاتت رجوع کن.
به یاد داشته باشید این چرخه ی خیلی ساده بسیار کاربردی و مفیده، فقط اینو بدونید که نباید زیاد به توضیحات متکی و درگیر بشید. به قول چند زبانه ی مجارستانی کاتو لامب، که میگه: " زبان رو از طریق گرامر یاد نگیرید، بلکه گرامر رو از طریق زبان یاد بگیرید"
2. اگه ممکنه از تصورتون کمک بگیرید.
استفاده از خطوط زمانی بسیار، بسیار مفیده. به این شکله که شما در ذهنتون ساختار زمانی رو مرور می کنید و در قاب های مختلف قرار میدیدشون.
به مثال زیر توجه کنید.
با خط زمانی پایین به راحتی می تونید این رو یاد بگیرید.
این تصویر نشون میده که سفر از 2 ماه پیش شروع شده و تا الان ادامه داشته.
این خط زمانی اینو نشون میده که ما به مدت 2 ماه داشتیم سفر می کردیم، قبل از اینکه اون خبر درباره رفیقمون رو بشویم.
با این خطوط زمانی می تونیم اینو درک کنیم که این واقعه در گذشته رخ داده ولی نمی تونیم بگیم از کی؟
چالش شماره 3: تعدد معانی و زمینه ها
گاهی وقت ها ما قدرت و پیچیدگی کلمات رو فراموش می کنیم. یادمون میره که ممکنه حتی تو فارسی یه لغت چندین مفهوم داشته باشه.
مثلا کلمه: شیر…
ممکنه یه نفر نا خودآگاه به شیر سلطان جنگل فکر کنه و یه نفر به لبنیات. چون تک کلمست و نمیشه معنی واقعی رو حدس زد. مگر اینکه اون رو در یک قالب یا زمینه ای خاص ببینیم . تا مفهوم درست رو حدس بزنیم.
انگلیسی هم به همین شکله. برای نشون دادن بُعد عجیب غریب انگلیسی بیاید به کلمه game رجوع کنیم.
در بیشتر موارد تک کلمه ها مبهم و مفهوم اونها غیر قابل پیش بینیه. مثلا شما با دیدن یا شنیدن تک کلمه game نا خودآگاه به مرسوم ترین معنی اون یعنی " عملی که برای سرگرمی و شاد شدن استفاده میشه" فکر می کنید. ولی ممکنه در شرایطه دیگه کلمه game مفهوم دیگه داشته باشه. مثلا به مسابقه ای خاص که در اون به شکار پرندگان و خوردنشون می پردازن هم game میگن.
اینا که گفته شد فقط اسم هستند. ممکنه کلمه ای باشه که هم به عنوان اسم استفاده بشه و هم به عنوان فعل و اینها بستگی به قالب و زمینه ای دارند که شما اون کلمه رو می بینید. مثلا کلمه “tire” در مثال زیر:
که یعنی کل ( ماجرا ) منو خسته می کنه.
خب در مثال زیر چی :
برعکس جمله قبلی این tires جمع اسم tire به مفهوم لاستیک هستش نه فعل.
پس کلمه tire به تنهایی مفهوم خاصی نداره و در قالب های مختلف کاملا مفاهیم متفاوته.
کلی کلمه دیگه وجود داره که معنی اونها در جملات، متفاوت هستند.
با اینکه این ویژگی انگلیسی می تونه زبان رو انعطاف پذیر و غنی کنه ولی برای خیلی از زبان آموزا می تونه این چالش برانگیز باشه و دردسر ساز. خب پس راه حل این موضوع چی میتونه باشه؟
1. همیشه کلمات رو در قالب چیزی یاد بگیرید.
وقتی بحث از یادگیری لغات میشه، قالب یا زمینه یادگیری اون لغات حکم پادشاهی میگیره. هیچ میانبری بهتر از در معرض قرار گرفتن زیاد با کلمه در زمینه های مختلف نیست. هر چه بیشتر در معرض کلمه قرار بگیرید، شانس بیشتری برای آمیخته شدن با کلمات پیدا می کنید که عملکرد و مفهوم کلمه رو بهتر درک کنید. با انجام و داشتن تماس کافی به ذهن کمک می کنید تا بصورت طبیعی مفاهیم رو درک کنه و تفاوتها رو پیدا کنه.
2. کنجکاو باشید و به دنبال مفاهیم مختلف برید.
اگه کلمه ای رو در قالب یک جمله دیدید، به تک مفهوم اون قانع نشید. زبان آموزی فعال باشید و برای درک بهتر کلمه جستجو بیشتری داشته باشید.
مثلا یک شخص اگه به کلمه game بر بخوره، بهتر اون کلمه رو در قالب ها و زمینه های دیگه مورد بررسی قرار بده. مثلا با یه جستجو کوچیک من به این اصطلاحات game بر خوردم:
Are you game?
He is at the top of his game.
It is a fair game.
This is a game-changer.
.He knows how to play the game
اینها اصطلاحاتی هستند که بومی زبانها زیاد ازشون استفاده می کنند. پس اگه می خواید در سطح حرفه ای زبان رو دنبال کنید پس نیازه که درباره این اصطلاحات بیشتر تحقیق کنید و دربارشون بدونید.
شما با داشتن تماس کافی با کلمات در قالب های مکالمه ای و نوشتاری به علاوه داشتن این حس کنجکاوی درباره کلمات و مفهومشون می تونید بر این چالش غلبه کنید.
چالش شماره 4: افعال عبارتی
افعال عبارتی حجم زیادی از انگلیسی رو در بر میگیرند و بدون شک یکی از ترسناک ترین قسمتهای یادگیری انگلیسی محسوب میشن.
این افعال به افعالی گفته می شه که تلفیق یک فعل و قید یا یک فعل و گزار یا تلفیق یک فعل و قید و گزاره باشند.
مثلا فعل Put میتونه با up یا up with در نظر گرفته بشه.
که put up مفهوم در جایی برای مدتی مستقر شدنه.
و put up with به مفهوم مقاومت کردن یا تحمل کردن چیزیه.
این افعال از چند لحاظ می تونن دردسر ساز باشند.
• معمولا فعل استفاده شده با فعل عبارتی متفاوته. مثلا فعل put یعنی قرار دادن ولی put up with یعنی تحمل کردن.
• مشکل بعدی اینه که افعال عبارتی در زمینه های مختلفم می تونند مفهوم متفاوتی داشته باشند. مثلاً pass out می تونه هم معنی از حال رفتن بده و هم معنی توزیع کردن. بطور مثال:
آنقدر هوا در اتاق گرم بود که او از حال رفت.
معلم در حال توزیع برگه های امتحانی بود.
افعال عبارتی در انگلیسی رسمی بسیار مرسومه ولی حتی در انگلیسی غیر رسمی هم تنوع زیادی در استفاده از اون بکار میره. پس یک زبان آموز اگه قصد رسیدن به سطح حرفه ای انگلیسی داره نیازه که با مرسوم ترین های اونها آشنا باشه.
راه حل؟
1. همیشه افعال عبارتی رو در قالب یاد بگیرید. نه تکی…
بهترین روش؟ بله… بازم استفاده از زمینه ها و قالب هاست.
بعضی از افعال در خیلی از زبان ها مرسوم هستند. سعی کنید خودتون رو در معرض محیط و شرایطی قرار بدید که مردم انگلیسی زبان در اون از مکالمات روز مره استفاده می کنند.
بهترین روش برای یادگیری افعال عبارتی دیدن فیلمها، سریال ها و یاداشت برداری در یک دفترچه مجزاست.
2. به افعال عبارتی ای متمرکز شید که براتون جذابیت داشته باشند.
هیچ شکی وجود نداره که کلی افعال عبارتی در زبان انگلیسی موجوده و در زندگی روزمره ازشون استفاده می شه. ولی آیا همشون از یک میزان اهمیت برخوردارند؟ نه!!!
پس با اینکه یک کتاب افعال عبارتی به نظر منبع عالی میاد ولی به درد شروع نمی خوره.
به بیان دیگه، شما باید از حفظ افعال عبارتی به شکل مکانیکی و سنتی خوداری کنید، چرا که همه اونها جذاب و مفید نخواهند بود.
پس با تلفیق این 2 ترفند یعنی دیدن مکالمات روزمره در کتابها، فیلم ها، آهنگها و گلچین کردن افعال عبارتی جذاب و مهم می تونید اونها رو آموزش ببینید.
چالش شماره 5: حجم عظیم و گسترده واژه نامه انگلیسی.
واژه نامه انگلیسی یا به بیان دیگه، حجم کل واژگان انگلیسی به شدت گسترده و در حال رشده. دلیل های زیادی وجود داره.
انگلیسی مثل همه زبان های دیگه شامل واژگانی میشه که از زبان های دیگه برداشت شده. که بیشتر اونها از لاتین، یونانی و آلمانی هستند.
به علاوه اینکه انگلیسی زبان بین المللیه، پس دائما در حال دریافت واژگان از زبان ها دیگست که اینترنت نقش بزرگی رو در این تغییر ایفا می کنه.
بیاید به مثال هایی بپردازیم که انگلیسی توسط ریشه های یونانی، لاتین و آلمانی تحت شعاع قرار گرفته باشه.
مثلا animal – meat
کلمه meat ریشه فرانسوی یا لاتین داره و animal ریشه آلمانی.
Pork ریشه لاتین و pig ریشه آلمانی داره.
Beef ریشه لاتین داره و cow ریشه آلمانی.
و هزاران مثال دیگه.
این پدیده نه تنها در اسم ها وجود داره بلکه در افعال هم کاملا مشهوده.
در انگلیسی می تونید افعال یا افعال عباراتی ای پیدا کنید که از لحاظ مفهومی یکی هستند ولی از ریشه متفاوتی برخوردارند مثلا:
یا
خب در این دو جمله هر جفت یک مفهوم رو می رسونند ولی removed ریشه لاتین داره و taken out ریشه آلمانی.
نکته: معمولا افعال خودمونی ریشه آلمانی دارند و افعال رسمی ریشه لاتین.
به جدول زیر برای درک بهتر این تفاوت ها توجه فرمایید.
این پیچیدگی فقط در ریشه ها خلاصه نمیشن. بیاید به یه سری اصطلاحات بپردازیم که مربوط به حیوانات هستند.
Murder of crows.
A pride of lions in the Savannah.
A school of fish swimming in a pond.
A pod of dolphins jumping in the ocean.
چقد جملات عجیبی! مگه نه؟؟؟ ولی استفاده میشن و نمیشه اعتراضی داشت.
به اینا میگن اسامی جمعی حیوانات. این مثال ها عظمت و پیچیدگی واژگان انگلیسی رو نشون می دن.
خب راه حل چیه؟
1. به واژگانی متمرکز شید که برای شما مهم تر و جذاب ترین باشند.
کافیه خودمون یا دور وریامونو مورد ارزیابی قرار بدیم. خیلی ها هستند که یک کلمه رو اگه بلد نباشند با خودشون می گن من باید این کلمه رو یاد بگیرم. و خب این یک وسواس بی مورده. آیا شما هم از وسواس رنج می برید؟ زبان یعنی ارتباط داشتن و استفاده از کلمات، نه عالی بودن…
در انگلیسی بیش از 1 میلیون واژه وجود داره و همونطور که در این قسمت بهش اشاره شد دائما داره به تعدادش اضافه میشه. آیا ممکنه همه این واژگان رو یاد بگیریم؟ به هیچ وجه… هیچ کس نمی تونه این کارو بکنه…
و خب نیازی هم نیست این کارو انجام بدیم، چون همه ی این لغات با اهمیت نیستند.
چیزی که خیلی با اهمیته. اینه که به کلماتی بپردازید که برای شما از اهمیت و جذابیت بالائی برخوردار باشند. چجوری به این کلمات بپردازیم؟ با تماس داشتن و در معرض قرار گرفتن…
نیاز باشه، بار ها و بار ها این جمله تماس و در معرض قرار گرفتن رو تکرار می کنم.
باید مطمئن شید که در معرض کلماتی قرار میگیرید که برای شما جذاب و صد البته با اهمیت باشند.
به بیان دیگه چیزی بخونید که دوستش دارید و کلماتی رو یاداشت و به لایتنر اضافه کنید و در مقابل مرورشون کنید که برای شما جذاب باشند و صد البته به دردتون بخورند.
مثلا داستان های کودکانه زبانشناس رو مثال می زنیم. درس سلطان پرندگان.
دونستن کلمه myna چقدر می تونه به درد شما بخوره ؟
من تو زبان فارسی با جرات می گم 100 بار هم از کلمه مینا استفاده نکردم.
نصف بیشترش اسم همسایمون مینا بوده. و باقیشم پرنده رفیقم مینا.
پس چرا باید خودم رو برای دونستن این کلمه به آب و آتیش بزنم؟
به جاش کلماتی رو وارد لایتنر می کنم که به نظر من مرسوم و جذاب بیان. مثلا من واژه trembling به مفهوم لرزیدن رو زیاد در داستان های گوس بامبز می شنوم و صد در صد این کلمه از واژه shingle به معنی توفال چوبی یا سیمانی با ارزش تره. پس چرا خودمو برای دونستن کلمه shingle به زحمت بندازم؟ جالبه بدونید بدون اضافه کردن این کلمه به لایتنر و با تماس های زیاد با این کلمه ی نه چندان مرسوم حالا معنیش رو می دونم و هر جا ببینم می تونم درکش کنم. پس انرژی و زمانتون رو برای یاداشت و مرور کلماتی بزارید که مرسوم و برای شما جذاب باشن. باقی کلمات و عبارات رو ناخودآگاه در جاهای مختلف میبینید و اجازه بدید ذهن کم کم خودش اونا رو دشت کنه.
با مرور کلمات جذاب و مرسوم شما یک ریشه اساسی از واژگان در ذهنتون ایجاد می کنید و حول محور اون حرکت می کنید.
پس از الان هر چیزی که بهش برخوردید رو یاداشت نکنید و خودتون رو وقف یادگیری کلمات در زمینه های مختلف کنید.
2. گسترده خوانی و فشرده خوانی داشته باشید.
تقریباً تو تمام مقالات به این موضوع اشاره کردیم که چقدر کتاب خوندن مفیده و چقدر به دایره لغات کمک می کنه. بدون شک بهترین راه برای دشت لغات، خوندن مطالب جذابه.
برای خوندن یه مطلب کلی راه پیش روتون قرار داره و بسته به حال و انرژی شما، زمانی که در اختیار دارید و سطحتون می تونید از اون راه ها استفاده کنید.
دو تا از معروف ترین حالات خوندن گسترده خوانی و فشرده خوانیه.
اگر سطحتون کمی بالاتر از شروع کننده هستش پیشنهاد میشه که این ها رو در برنامتون بگنجونید.
همیشه یادتون باشه. یادگیری هر مهارتی مستلزم تلاش و عبور از چالش های مختلفه.
هیچ جاده ای تماماً مستقیم و یک دست نیست. بین مسیر موانع و پیچ و خم زیادی وجود داره. پس بهتره قبل از شروع مسافرتتون در این جاده ی تسلط انگلیسی نقشه ای خوب بچینید و چالش ها رو بشناسید.
حالا که این 5 چالش رو می شناسید و راه حل های مناسبشون رو می دونید براتون بهترین مسافرت رو آرزومندیم.
از سفرتون لذت ببرید.
موفق باشید…